خبر فوری
شناسه خبر: 49047

حقایق ناگفته از زلزله بم پس از ۲۱ سال

ارگ بم، از آوار تا احیا

از آن کابوس ۱۲ثانیه‌ای که شهر بم را تبدیل به تلی از خاک کرد، ۲۱ سال می‌گذرد. آن روز، صبحِ مردم بم با یک کابوس طولانی شروع شد.

ارگ بم، از آوار تا احیا

اخبار سبز کشاورزی؛ از آن کابوس ۱۲ثانیه‌ای که شهر بم را تبدیل به تلی از خاک کرد، ۲۱ سال می‌گذرد. آن روز، صبحِ مردم بم با یک کابوس طولانی شروع شد. کابوسی که بوی مرگ و اشک و داغ می‌داد. حالا ۲۱ سال گذشته و بم زلزله پنجم دی‌ماه ۱۳۸۲ را به‌عنوان بخشی از تاریخ خود پذیرفته است.

تاریخی که نه‌فقط اهل بم که بسیاری از مردم جهان آن را به‌خاطر دارند. مردمی که داغ بم قلبشان را فشرد. بعضی راهی شهر زلزله‌زده شدند تا کاری کنند. بعضی سال‌ها پاگیر بم شدند و ماندند و کاری کردند کارستان.

«اسکندر مختاری» یکی از همان آدم‌هاست که در روزهای ابتدایی پس از زلزله به بم رفت و ماند و نقش پررنگی در احیای ارگ ایفا کرد. مدیر پروژه نجات‌بخشی ارگ بم، از تجربه آن شش سال می‌گوید و آن را تجربه‌ای موفق در حوزه مدیریت بحران میراث فرهنگی می‌داند، تجربه‌ای که می‌توانست سرنوشتی بهتر داشته باشد.

«ارگ بم یک شهر استثنایی در تاریخ معماری و شهرسازی ایران است. این ویژگی به این دلیل است که بر اثر یک اتفاق سیاسی، شهر خالی شده و یک شهر تاریخی با تمام اجزای آن باقی مانده است.»

این شهر استثنایی که اسکندر مختاری ویژگی‌های آن را بیان می‌کند، در یک صبح مهیب و نفسگیر، ظرف چند ثانیه به تلی از آوار تبدیل شد.

مختاری درباره اهمیت ارگ بم در تاریخ شهرسازی ایران می‌گوید: «به‌نظر می‌رسد نقطه‌عطف تاریخ اقتصادی ارگ بم مربوط به تفکیک بلوچستان ایران از بلوچستان پاکستان در دوره ناصرالدین‌شاه باشد. در این دوره، بم موقعیت مرزی خود را از دست داد و درنتیجه، مسیر ادویه که راه دسترسی ایران و هند به یکدیگر بود، عملکرد گذشته خود را از دست داد.»

این اتفاق باعث تغییرات چشمگیری در بم شد و اقتصاد تجارت که روزگاری در این منطقه رونق داشت، به کشاورزی تبدیل شد. «مردم به‌تدریج به‌سمت کشت خرما رو آوردند و به‌این‌ترتیب، یک اقتصاد کشاورزی شکل گرفت. اهالی به‌مرور برای تأمین معاش خود، شهر قدیم را ترک کردند و به مزارع رفتند.»

مجموع این اتفاقات و تغییرات باعث شد ارگ بم با وسعت ۲۰ هکتار، با تمامی ارکان شهر ایرانی مانند کهندژ، ربض، شارستان، دیوار محیطی، بازار، دروازه‌ها، مسجد جامع و محلات، به‌طور کامل حفظ شود و به تعبیر مختاری به‌عنوان یک «ثروت دست‌نخورده تاریخی» باقی بماند.

کنگره‌ها و کشف ارگ بم

بسیاری از اساتید و کارشناسان معماری و باستان‌شناسی، هنوز از وجود این «ثروت دست‌نخورده تاریخی» خبر نداشتند. اما با ابتکار سازمان میراث‌فرهنگی وقت و مرحوم «باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی» برگزاری چند کنگره در بم، منجر به جهانی شدن چهره ارگ بم شد.

مختاری از آغاز این روند می‌گوید: «برگزاری اولین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران در سال ۱۳۷۴ باعث شد علاوه‌بر اینکه سازمان میراث‌فرهنگی اقدام به مرمت ارگ بم کرد، در مدت سه روز برگزاری کنگره اساتید معماری، باستان‌شناسی، مرمت و ایران‌شناسی، به‌همراه دانشجویان و علاقه‌مندان، به بم بیایند و این شهر را از نزدیک ببینند. ما امروز وقتی از «ارگ بم» صحبت می‌کنیم، باید بدانیم که این کلمه حامل معانی و کیفیت‌های عمیقی است.»

موفقیت کنگره اول موجب برگزاری کنگره دوم در سال ۱۳۷۶ شد. پس از آن، تصمیم بر این شد که کنگره سوم چهار سال بعد و در اسفندماه ۱۳۸۲ برگزار شود، اما زلزله پیشتازی کرد.

به‌گفته مختاری، استقبال از کنگره‌های اول و دوم به‌قدری بود که مقالات ارائه‌شده در هر کدام از دوره‌ها در قالب پنج جلد کتاب منتشر شد، این  مجموعه مقالات به تعبیر او به‌نوعی دایرهالمعارف معماری ایرانی محسوب می‌شوند. دو ماه پیش از برگزاری کنگره سوم، زلزله بم را به آوار تبدیل کرد و شهری داغدار با ۳۰ هزار کشته را بعد از ۱۲ ثانیه لرزه زمین به‌جا گذاشت، اما: «این اتفاق هولناک با تمام خرابی‌هایش در نقطه‌ای دورافتاده و ناشناخته رخ نداد بلکه در جایی شناخته‌شده بود که بسیاری از مردم ایران و دنیا عاطفه زیادی نسبت به آن داشتند.» تجربه بم در آکادمی‌های مختلف تدریس می‌شد و همه کسانی که به تاریخ شهر و شهرسازی علاقه داشتند، بم را می‌شناختند. مختاری معتقد است: «بم، نه‌تنها از نظر جغرافیایی و تاریخی مهم است، بلکه فرهنگی غنی نیز دارد. اگر به شما بگویم که بم یک پایتخت فرهنگی بود، حرف گزافی نزده‌ام»

مواجهه با ویرانی

«وقتی به ارگ بم رسیدم، تنها تلی از خاک دیدم. مثل این بود که به یک عزیز ازدست‌رفته نگاه کنید.» نخل‌ها ویرانی شهر را در دل خود پنهان کرده بودند و آنچه عیان بود، کامیون‌ها و لودرهایی بودند که خانه‌های ویران‌شده را از لابه‌لای نخل‌ها به بیرون شهر می‌بردند.

در ارگ اما قرار بود اتفاق دیگری بیفتد: «وقتی مسئولیت پروژه نجات‌بخشی ارگ را پذیرفتم، به مهندس بهشتی، رئیس وقت سازمان میراث‌فرهنگی، گفتم: «چقدر به نجات ارگ امید دارید؟» جواب داد: «همانقدر که شما امیدوارید.»

در آن لحظه، من هیچ‌چیز از ارگ نمی‌دیدم که بتوانم برای حفظ آن کاری کنم. احساس می‌کردم که چیزی باقی نمانده است. در نگاه اول، ۲۰۰ هزار مترمربع آوار خشت می‌دیدم. اما مهندس بهشتی گفت: «اینجا تارک میراث فرهنگی ایران است. ما باید نشان دهیم که می‌توانیم ارزش‌های گذشته‌مان را حفظ کنیم.»

مختاری در مرور اتفاقی که در ارگ بم افتاد، نگاهی به مرمت کلیسای نوتردام دارد که اخیراً به پایان رسید: «به‌نظر من، اتفاقی که در کلیسای نوتردام افتاد، تکلیف روشن‌تری داشت؛ چون مستندات زیادی در دست بود، این مکان در مرکز پاریس و در یک نقطه شناخته‌شده واقع بود و همت زیادی برای بازسازی آن وجود داشت. اما در مورد ارگ بم و بازسازی آن، اولویت مسئولان با نجات شهر بود. مسئولان گفته بودند ابتدا باید به نیازهای مردم رسیدگی شود و بعد به میراث فرهنگی پرداخته شود. بااین‌حال، ما با ناامیدی زیاد کار را شروع کردیم.»

سه ماه از زلزله گذشته بود که مختاری مسئولیت پروژه را پذیرفت و کار تخصصی نجات ارگ بم آغاز شد. در این سه ماه همایشی با حضور یونسکو به‌صورت یک کارگاه بین‌المللی برگزار شده بود و از کشورهایی که در زمینه معماری خشتی تجربیاتی داشتند، دعوت شده بود تا تجربیات خود را ارائه کنند. به‌گفته مختاری، دستاورد این همایش بیانیه‌ای بود به‌نام «توصیه‌نامه بم» که در آغاز پروژه نجات‌بخشی به‌عنوان مبنای برنامه‌ریزی برای حفاظت از بم پس از زلزله در نظر گرفته شد.

مشارکت جهانی و یک تجربه خاص

کارگاه مرمت ارگ بم به‌تدریج تبدیل به مکانی برای تبادل‌نظر و همکاری میان کشورهای مختلف شد. آن سال‌ها تحریم‌ها آغاز شده بود. به همین دلیل، بسیاری از کشورها نمی‌توانستند در این پروژه‌ مشارکت کنند.

به‌گفته مختاری، آلمانی‌ها، از دانشگاه درسدن، وزارت میراث‌فرهنگی ایتالیا، یک گروه از ژاپن و یک گروه از فرانسه در انجام این پروژه شرکت داشتند: «این کار بسیار سخت اما تجربه‌ای شیرین بود. زیرا کم‌کم راه‌حل‌ها پیدا و اهداف مشخص شد. هدف ما از ابتدا تنها نجات ارگ بم نبود. هدف بزرگتر ما تولید دانش حفاظت از میراث خشتی بود. درنهایت هم نوع نگاه به خشت و حفاظت از میراث خشتی پس از این بحران‌ها، تکلیف روشن‌تری پیدا کرد»

به باور اسکندر مختاری، مدیریت بحران در میراث فرهنگی در ایران، برای اولین‌بار در بم تعریف شد: «تجربه بم یکی از موفق‌ترین تجربیات مدیریت بحران در میراث فرهنگی است. یکی از این تجربیات، بحث استحکام‌بخشی سازه‌های خشتی و مستندسازی در این پروژه بود. اگر یافته‌های ما در مطالعات پس از زلزله نبود، قطعاً شهر بم به‌شکلی متفاوت بازسازی می‌شد.»

او می‌گوید با اینکه سرمایه‌گذاران بسیاری بعد از زلزله به سودای گرفتن زمین و ساخت‌وساز پروژه‌هایی مثل کشت و صنعت و مجتمع تجاری و مواردی از این دست به بم آمدند، ثبت منظر فرهنگی بم در فهرست میراث جهانی در آن شرایط مانع از این شد که این شهر چهره تاریخی خود را به این پروژه‌ها ببازد. حتی هنوز هم بم با نگاه به همان ضوابط به حیات خود ادامه می‌دهد و باغ‌شهر و قنات‌هایش را حفظ کرده، بلایی که به‌ سر دیگر شهرها آمده، هنوز به سر بم نیامده است.

با جلب مشارکت گسترده در این پروژه اتفاقی که افتاد، این بود که امروز هیچ‌کس نمی‌تواند آن را به‌نام خود ثبت کند و بگوید من این کار را انجام داده‌ام. حتی خود مهندس بهشتی یا من هم نمی‌توانیم بگوییم ما این کار را انجام داده‌ایم، چون همه در ارگ کار کردند. حتی اهالی محله‌های اطراف ارگ هم در این پروژه شریکند

 نجات تاریخ در یک شهر داغدار

از مختاری می‌پرسم وقتی با یک شهر داغدار مواجه شدید و وظیفه شما ایجاب می‌کرد که توجه و تمرکزتان را به یک موضوع تخصصی معطوف کنید، چطور در کنار مردم داغدار شهر با این چالش کنار آمدید، پاسخ او نشان می‌دهد که چرا او باور دارد که بم پایتخت فرهنگی است: «۲۲ نفر از همکاران مجموعه ارگ که قبل از زلزله در پروژه‌های مختلف مشغول به کار بودند، در اثر زلزله جان خود را از دست داده بودند. دیگران هم به‌نوعی داغدار بودند، اما اهالی بم پیش از زلزله اهمیت زیادی برای ارگ قائل بودند. یکی از اهالی به من می‌گفت: «وقتی جنازه‌های خانواده‌هایمان را از زیر آوار بیرون می‌آوردیم، من داشتم به این فکر می‌کردم وقتی خانه من این‌طور ویران شده، برای ارگ چه اتفاقی افتاده.» ارگ به‌قدری برایشان مهم بود که حتی در سخت‌ترین لحظات زندگی، به آن فکر می‌کردند.»

شهر تقریباً همه‌چیزش را از دست داده بود: اقتصاد، جمعیت، ثروت. مردم شهر زخمی بودند و روحشان جراحت برداشته بود. در این شرایط، به‌رغم اینکه شرایط کاری ما و زندگی مردم شهر اصلاً عادی نبود، تلاش‌های ما دستاورد داشت. ما مدام نمایشگاه و سمینار برگزار می‌کردیم و نتایج پژوهش‌ها و کاوش‌های ارگ را ارائه می‌دادیم. مردم تمام اینها را می‌دیدند و همین بود که کم‌کم ارگ بم به نقطه امید شهر تبدیل شد

اما او به نکته مهمتری هم اشاره می‌کند، اینکه در شهر داغدار بم بعد از آن فاجعه انسانی، نگاه‌ها به زنده شدن ارگ دوخته شده بود: «شهر تقریباً همه‌چیزش را از دست داده بود: اقتصاد، جمعیت، ثروت. مردم شهر زخمی بودند و روحشان جراحت برداشته بود. در این شرایط، فعالیت‌های حفظ میراث فرهنگی بم باعث شد چهره ارگ بعد از آواربرداری و بازسازی روشن‌تر شود. مردم کارگاه‌های ما، تبادلات بین‌المللی، تلاش ما برای نجات ارگ را می‌دیدند. به‌رغم اینکه شرایط کاری ما و زندگی مردم شهر اصلاً عادی نبود، تلاش‌های ما دستاورد داشت. ما مدام نمایشگاه و سمینار برگزار می‌کردیم و نتایج پژوهش‌ها و کاوش‌های ارگ را ارائه می‌دادیم. مردم تمام اینها را می‌دیدند و همین بود که کم‌کم ارگ بم به نقطه امید شهر تبدیل شد.»

زنده شدن امید در دل مردم شهر با زنده شدن ارگ گره خورده بود. آنها عزیزانی را از دست داده بودند که دیگر راهی برای بازگشتشان نبود، اما عزیز دیگرشان ارگ، داشت از خاک و آوار سر بر می‌آورد و همین شد که امیدوارانه با تیم پروژه همکاری و همراهی داشتند. تمام اینها در شرایطی بود که تیم در سخت‌ترین شرایط مشغول فعالیت بودند: «پس‌لرزه‌ها خیلی ما را اذیت می‌کرد، خطرناک هم بود. برای امنیت اعضای تیم در ارگ، هرکسی یک سوت داشت تا درصورت وقوع حادثه یا خطر، بقیه را خبردار کند. با وجود تمام این مخاطرات، هیچ‌کس ترسی نداشت. گاهی غذا دیر می‌شد، کولر یا بخاری نداشتیم، برق قطع می‌شد؛ ولی اینها مانعی برای تیم نبود. دختران و پسران جوان از سراسر ایران در ارگ کار می‌کردند و با تمام این سختی‌ها کنار می‌آمدند.»

مشارکت در سطحی گسترده

تجربه بم هم از منظر اهمیت بنا و هم در حوزه حجم تخریب یک اثر و هم در زمینه نجات‌بخشی، تجربه‌ای منحصربه‌فرد بود و نمونه مشابهی پیش و پس از آن در ایران وجود نداشت؛ اما فاجعه تلخ زلزله و تخریب ارگ با تدبیر کارشناسان دلسوز آن روزها، تبدیل به فرصتی برای تولید دانشی شد که ایران باتوجه‌به زلزله‌خیز بودن و وجود سازه‌های خشتی در شهرهای مختلف خود، به‌شدت به آن نیاز دارد. اما این فرصت چگونه به‌دست آمد؟ مختاری در پاسخ این سؤال سه بار تأکید می‌کند: «مشارکت» او ریاست سید محمد بهشتی را در سازمان میراث فرهنگی آن روزها، شانسی برای این پروژه می‌داند: «آقای بهشتی یک حرکت مهم را آغاز کرد و با تشکیل گروه‌های مختلف کاری در سازمان میراث فرهنگی، همه را در این جریان دخیل کرد. هفت گروه کاری در سازمان میراث فرهنگی تشکیل داد که همه کارشناسان حوزه‌های مختلف بتوانند در این کار مشارکت داشته باشند. علاوه‌براین، حضور هیئت‌های خارجی، دانشگاه‌ها و دانشجویان را هم داشتیم. در مجموع با جلب مشارکت گسترده در این پروژه اتفاقی که افتاد این بود که امروز هیچ‌کس نمی‌تواند آن را به‌نام خود ثبت کند و بگوید من این کار را انجام داده‌ام. حتی خود مهندس بهشتی یا من هم نمی‌توانیم بگوییم ما این کار را انجام داده‌ایم، چون همه در ارگ کار کردند. حتی اهالی محله‌های اطراف ارگ هم در این پروژه شریکند.»

به‌گفته او، در آن روزها پروژه نجات‌بخشی ارگ آنقدر در جهان شناخته‌شده بود که هر دانشگاهی در دنیا کنفرانسی درباره حفاظت از میراث فرهنگی برگزار می‌کرد، یک پنل هم برای بم در برنامه خود داشت. بسیاری از هیئت‌های خارجی که به ایران می‌آمدند، برای مشارکت در پروژه با افتخار می‌گفتند که در این پروژه حضور داشته‌اند. چون این مشارکت برایشان مهم بود.

ضمن اینکه در داخل کشور هم تدابیری اندیشیده شد تا نظرات کارشناسی کارشناسان پروژه مورد توجه مسئولان باشد: «شورای معماری بم که باید به ساخت‌وسازهای شهر نظارت می‌کرد، با هماهنگی مهندس بهشتی و دکتر حناچی، معاون وزیر مسکن وقت، تشکیل شد. ما در همه جلسات حضور داشتیم و نظرات کارشناسی ارائه می‌دادیم و همه توجه داشتند که نظر ما چیست و در تصمیمات خود به آن استناد می‌کردند.» مختاری معتقد است این تجربه در بم نشان می‌دهد برای انجام کارهای اثربخش و بزرگ نمی‌توان به‌تنهایی کار را پیش برد، باید به موضوع مشارکت در کارها توجه کنیم و یک سازمان کاری درست کنیم که همه بتوانند در آن کار کنند.

چالشی به‌نام اعتبارات

مختاری با اشاره به بزرگترین نگرانی خود در این پروژه، از دشواری‌ها در پرداخت حقوق کارکنان در موعد مقرر می‌گوید: «بزرگترین ناراحتی و دغدغه من، پرداخت حقوق بود. فرایند پیچیده‌ای داشتیم که ابتدا باید اعتبارات هزینه و بعد تبدیل به سند می‌شد. این سند باید مورد ارزیابی قرار می‌گرفت و پس از تأیید، مبالغ پرداخت می‌شد.

کافی بود یک نفر در این فرایند کار خود را به‌درستی یا به‌موقع انجام ندهد. بنابراین، من ناچار بودم خودم پیگیر این موضوع شوم، از کمیسیون تلفیق تا سازمان برنامه موضوع را پیگیری کنم تا حقوق کارگران پروژه به‌موقع پرداخت شود.» و این روند طاقت‌فرسا و زمان‌بر شش سال و هر ماه تکرار می‌شد: «این بزرگترین چالش من بود تا زمانی که آقای بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی شد و من از پروژه بیرون آمدم»

هدف ما حفظ هویت تاریخی بود

مختاری امروز از سرنوشتی که برای ارگ رقم خورده، چندان رضایتی ندارد و تأکید دارد که: «به‌طورکلی از وضعیت پیش‌آمده بسیار ناراضی هستم؛ چون تصوری که از نجات ارگ داشتم، محقق نشده است. ارگ بم امروز بازسازی شده و زیباست. اما هدف ما از ابتدا ساختمان‌سازی نبود، بلکه حفظ ارزش‌ها و هویت تاریخی بود. ما بر این باور بودیم که یک فرهنگ باید احیا شود و این دانش باید گسترش پیدا کند. قصد ما این بود که در ارگ مرکز مطالعات خشتی ایجاد کنیم که بتواند با نقاط مختلف جهان در زمینه حفظ این میراث گفت‌وگو کند. قرار بود ارگ بم به مرکزی برای تبادل تجربیات جهانی تبدیل شود و در شش سالی که من مسئول پروژه بودم، همین کارکرد را داشت. متأسفانه همه اینها بعد از آن شش سال تقلیل پیدا کرد به اینکه دوباره بخواهند صرفاً بازسازی انجام دهند، و این مسئله‌ای است که من را ناراحت می‌کند.»

هرچند باور اسکندر مختاری این است افرادی که بعد از او به ارگ رفتند، در شرایط متفاوتی پروژه را ادامه دادند و نمی‌شد از آنها انتظار داشت همان دستاوردها را داشته باشند. مختاری معتقد است آنها مقصر نبودند بلکه سازمانی مقصر بود که وضعیت را رو به وخامت برد نه رو به بهبود و درنهایت تأکید دارد اتفاقی که در بم افتاد، بدون زحمات کارگران شریف و عزیزی که آنجا کار کردند، امکانپذیر نبود./ پیام ما

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای