خطری جدی که به تنشهای اجتماعی منجر میشود
تخلیه روستا به مثابه یک هشدار
دهههای ۳۰، ۴۰ و حتی اوایل ۵۰ روستاها در مواردی آبادتر از شهرها بودند و ساکنان، اربابان، حشمدارانِ ثروتمند، خود را به رخ شهرهای نوکیسه میکشیدند.
به گزارش اخبار سبز کشاورزی؛ امروز از برخی روستاها آنچه مانده است یا مخروبه است و یا باغ-ویلاهایی که شهرنشینان برای تفریح خود ساختهاند؛ که سرایدار، نظافتچی و نگهبان آن هم از آن روستا هستند.
هنوز آماری واقعی از روند تخلیه روستاها نداریم و شاید نمیخواهیم داشته باشیم، چرا که اگر انگشت روی این «درد» بگذاریم باید در پی راهکار و درمان آن نیز باشیم؛ ضمن آن که به دلیل سوءتدبیرها و بیتوجهی به روستاییان و روستاها، ما را به زیر سوال میبرد. چون در زمانی که سرعت تحولات در جامعه گاه روزانه است، هنوز تصوراتی باستانی از روستا و روستایی داریم و اگر بخواهیم در پی درمانی برای این بیماری باشیم باید یک سر آن را به "فراموش کردن عمدی آنها" و "پرداختن انحصاری به شهرهای بزرگ بهمنزله جایگاه و پایگاه حکومتی" بپذیریم و آنها را علیرغم نقش انکارناپذیرشان در تامین امنیتغذایی، اشتغال، تولید سرمایه، امنیت اجتماعی، حفظ سرمایههای ملی چون آب، خاک، محیطزیست و ... فراموش کنیم.
نقطه آغاز تمدن بشر از اجتماعات کوچک در محلهای جغرافیایی مناسب شکل گرفت و در روزگاران کهن، شهر واژه بیمعنایی بود. اقتصاد روستایی انسان، هنوز و پس از گذشت هزاران سال، جانمایه ادامه زندگی میلیاردها انسان دیگر است، چرا که اگر روستاها نباشند، زندگی شهرنشینان چندان دوام نخواهد آورد.
افزونبر نیمقرن است که بنا بر دلایلی که در پی خواهد آمد، روند حرکت جمعیت از روستاها و مهاجرت روستاییان سرعت زیادی گرفته است. متاسفانه این حرکت فیزیکی پیامدهای ناخوشایندی ازقبیل تغییرات فرهنگی، از بین رفتن گویشهای بومی و محلی، فراموششدن آداب و رسوم و از همه مهمتر، از صحنه خارج شدن مشاغل تولیدی که شهرنشینان از مواهب آنها بهرهمند میشوند و درنهایت، تبدیل شدن روستاییان به افرادی مصرفکننده است.
عوارض ناخوشایند دیگر این مهاجرتها، نامتجانس بودن فرهنگ و آداب و اخلاق مهاجران با محیطهای شهری و در نتیجه حاشیهنشین شدن آنها به صورت جمعیتها و شهروندان درجه دو و آسیبپذیر است که خود زمینهساز ظهور ناهنجاریها، تخلفات و جرمهای اجتماعی دیگری است.
سال ۱۳۳۵؛ سیزده میلیون ساکن روستاها و ۶ میلیون ساکن شهرها
هفتاد سال قبل نسبت جمعیتی روستایی به شهری در کشور، 70 به 30درصد بود که بر مبنای اقتصاد کشاورزی شکل گرفته بود. در سال 1335 از کل جمعیت 19 میلیونی، 13 میلیون نفر در روستاها زندگی میکردند، اما در آغاز دهه 1390، جمعیت شهرنشین 71 و روستایی 29درصد شد که هماکنون در حدود 80 به 20درصد است.
نکته دیگری که مورد غفلت قرار گرفته، نداشتن انگیزه روستاییان در رها کردن شهرها و بازگشت به موطن گذشته است. مهاجرت روستاییان فقط جابه جایی چند خانوار از مکانی به مکان دیگر نیست، چرا که آنها با این رفتن ها موجب متروکه شدن اراضی حاصلخیز و بارور، کور شدن چاهها و قناتها، گسسته شدن از رشته فرهنگ و آداب و سنتها، حاشیهنشین شدن در شهرها و در فضایی ناهماهنگ از نظر فکری و اخلاقی و پیوستن به انبوه مصرفکنندگان و از بین رفتن مراکز تولیدی است.
از بین رفتن هر هکتار زمین کشاورزی، امنیت غذایی 20 نفر را به خطر میاندازد که تدوام تخلیه روستاها بهطور روزانه به این خطر میافزاید. روند تخلیه روستا بنا بر دلایل عدیدهای که ذکر آنها موجب طولانی شدن کلام میشود، همچنان ادامه دارد. خطری جدی که میتواند به تنشهای اجتماعی منتهی شود.