مانیفست توسعه کشاورزی ایران
در فضای اجتماعی و حتی دانشگاهها و وزارتخانه به عرصه کشاورزی بهعنوان بخشی در طبقات پایین نگریسته میشود.
"قسمت نخست"
اخبار سبز کشاورزی؛ در نامههای پیشین تا اندازهای به علل آشفتگی و بهرهوری پایین این بخش در اقتصاد ایران اشاره شد در حالی که با همین شرایط هم طی سالها از منفی شدن اقتصاد جلوگیری کرده است. در سلسله مباحث طولانی گذشته با ذکر مشکلات تاریخی پیشنهادهای جامع برای توسعه کشاورزی پایدار کشاورزی ایران با اعلام پیشفرضهای آن به برنامهریزان و مجریان ارائه می گردد:
مشکل نخست یک مشکل پایه و عمومی و فرهنگی-اجتماعی در سطح جامعه است که غالباً در محافل و فضای اجتماعی و حتی دانشگاهها و وزارتخانه به عرصه کشاورزی بهعنوان بخشی تنزلیافته و دون شأن و در طبقات پایین نگریسته میشود. اگر از شاگردان یک کلاس دبستان بپرسند شغل پدرتان چیست؟
ناگاه یکی از آن وسط قبل از این که نوبتش برسد میپرد بالا و با افتخار میگوید: پدرم پزشک متخصص است و دیگری از ته کلاس فریاد بلند میشود و میگوید: پدرم مهندس شرکت نفت است. ولی بچه گاودار، مرغدار و زارع خجالت میکشد که با اعتماد بهنفس و محکم، مانند دیگرهم کلاسیان، با افتخار شغل پدرش را بگوید؛ هرچند با این بیعدالتی آموزشی، امکان ندارد فرزند یک کشاورز و پزشک متخصص بتوانند در یک کلاس باشند. مدارس گرانقیمت غیرانتفاعی از پذیرش هر دانشآموزی با هر سطح درآمد خانوار معذور است.
پس در نگاه اول باید این نگرش اجتماعی تغییر یابد و جامعه با خدمتگزاران خود به دیده احترام بیشتری بنگرد. ممکن است فردا آموزش و پرورش بیانیه دهد که چنین نیست. همچنین لایههای اجتماعی شعار بدهند: آقا این چه حرفی است و ما مخلص و چاکر دسته اول کشاورز، مرغدار، گاودار، باغدار و زنبوردار هستیم. اصلأ با هزار دلیل اصطبل به مراتب بهتر از سالن بسکتبال و والیبال است و چه و چه … اما میدانیم اینها تعارف از نوع افعال معکوس بررهای بید!!
بگذریم؛
اما این نگاه تحقیرآمیز از کجا آمده است؟!
داستان "دیگه نَمرُم ولایت" را در نامه شماره ۱۸ بخوانید و اگر چه این ترانه طنزآمیز است لیکن در درون خود طعنههایی بر منکوب ساختن سنتهای جامعه روستایی در مقایسه با تجدد عالم شهری دارد.
اگر حدود ۵۰ سال به عقب برگردیم تعداد دانشکدههای کشاورزی کشور بسیار محدود و در دانشگاههای بزرگ مستقر و به کلانشهرها محدود میگردید. اکثر استادان کشاورزی، تحصیلکردگان دانشگاههای بزرگ اروپا و امریکا بوده و اختلاف سطح علمی بین دانشکدههای کشاورزی در ایران با پیشرفتهترین کشورهای دنیا زیاد نبود.
فضای جذب فارغالتحصیلان به دلیل کمبود شدید نیرو در کشت و صنعتها و دولت بسیار خوب بود، تمایل زیادی به ورود به دانشکدههای کشاورزی و رشتههای زیرمجموعه وجود داشت و در نتیجه بهترین دانشآموزان نخبه فارغالتحصیل از دبیرستانها جذب رشتههای کشاورزی میشدند. آنان واقعاً بهمعنای واقعی کلمه و تماموقت دانشجو بودند. پس از تحصیل علوم مربوطه با عنوان مهندس با دانش در این دانشگاهها تربیت و فارغالتحصیل شده و بلافاصله جذب و وارد بازار کار میشدند.
سطح دستمزدها ودرآمدهای آنان هم بهمراتب بهتر از خیلی از کارکنان دولت بود، چرا که تولید و درآمد مناسب کشت و صنعتها و همچنین بودجه خوب وزارت کشاورزی و جمعیت کم کارکنان دولت درآمد سرانه آنان را نسبت به هزینههای زندگی در مقایسه با سایر مشاغل در سطوح بالاتری نشان میداد. تأثیر این درآمد بر سر و وضع خانه و زندگی و لباس و ظاهر اهل خانه و فرزندان هم در کوچه و خیابان نمودار میگشت و از سطح کوچه به اجتماع میرفت و این وضعیت مالی نسبتاً خوب در مقایسه با متوسط جامعه، ضمن ایجاد رفاه و آرامش نسبی در معیشت و اداره زندگی سبب ارج و قرب و اعتبار مهندسان کشاورزی و حتی سایر کارکنان میگردید.
شنیدهام برخی از فارغالتحصیلان آن زمان در سایر رشتهها تحصیل کرده بودند که با توجه به مطلوبیت وضع کشاورزی به این رشتهها آمده بودند. در سالهای پس از انقلاب، توسعه کمّی بیحساب و کتاب آموزشعالی بهویژه در عرصه کشاورزی در انواع دانشگاههای رنگارنگ آزاد، شبانه، عصرانه، صبحانه، پولکی و بیپول و با پول و راهدور و نزدیک و پیامنور و پیامکور و رشد قارچگونه و مسابقهوار برخی از موسسات دولتی و غیردولتی سبب شد از شاطر نانوا گرفته تا راننده تاکسی هر کسی در یکی از همین خرابشدهها ثبتنام، پذیرفته و یک مدرک به زیر بغل بزنند و سطح مدرک و نه سواد واقعی بیکاران ما را از سیکل به دیپلم و از دیپلم به فوقدیپلم و فوقلیسانس و حتی دکترا برسانند.
بعد هم که بحث رأی و مجلس پیش آمد با سفارش و با قانون و بیقانون و با فشار ۵ برابر ظرفیت گونی بچپانند توی این ادارات و سازمانهای دولتی. اتاق و میز کم آورند و فشار بر بودجههای جاری دولتی و اتاقها که پر شد با طرحهایی که درآمدهای حقارتآمیزی داشته و با بیکاری تفاوتی نداشت و گاه حتی هزینه کرایه تاکسی هم از آن تحصیل نمیشد و به لعنت خدا هم نمیارزید، تداوم یافت.
این جوانان، جوانیشان رفت و بین زمین و هوا ماندند؛ فقط و فقط به امید این که به یکی از همان اتاقها به دیگر دوستانشان راه یابند. معلوم است که افزایش جمعیّت خانوار دولت باخزانهای که وضعیت خوبی ندارد، چه سرانجامی دارد. این آثار و تبعات منفی برعکس ۵۰ سال گذشته باز هم به خانه، کوچه و خیابان کشید و دقیقا آن اعتبار و ارزش اجتماعی قبلی خود را بازپس گرفت!!
این وضعیت فارغالتحصیلانش؛ دقیقا استادان بخش کشاورزی هم حال و روز بهتری از دانشجویان خود نداشته و ندارند؛
برگردیم به مزرعه؛
کشاورزان چند دسته هستند بخش کوچکی که طی این سالها توانستند سرمایهگذاری کنند یا از خود یا از تسهیلات دولتی و یا تلفیقی از آنان تا اندازهای از آثار تورم و خشکسالی با مدیریت بهتر و امکانات مجهز خود کمتر صدمه دیدند و اگر هم زیانی میدیدند از سود بود.
اما دسته متوسط و خردهپاها تماماً از مایهزیان دیده و بانک کشاورزی مثل عزرائیل و با ابزارهای قانونی و تضمینهای محکمی که در اختیار داشت، میخهای محکمی بر این تابوت میکوبید. هر چند برخی از خدمات ارزنده وزارت جهادکشاورزی در این سالها مانند توسعه آبیاریهای نوین، توسعه گلخانه، مکانیزاسیون، صنایع کشاورزی و صادرات تحسینبرانگیز است.
پس اولین مشکل تحقیر بخش کشاورزی از کشاورز گرفته تا کارمند، مدیر، استاد و حتی وزیر این بخش است برای رسیدن به آن جایگاه قبلی و حتی بالاتر از آن چند کار میتوان انجام داد:
۱- بهوسیله فضای رسانهها از رادیو و تلویزیون گرفته تا فضای مجازی و حتی کتابهای درسی مقاطع مختلف از پیشدبستانی تا دانشگاه این کرامت وعزتنمایان و در جامعه عملاً نهادینه شود. چرا که نزد دین مبین اسلام جایگاه کشاورزان در مناصب بسیار ارجمند تعیین گردیدهاست.
۲- با نظارت دقیق و نیازسنجی تعداد فارغالتحصیلان با نیاز کشورهمسانسازی شود تا آینده شغلی آنان تضمین گردد.
۳- شرایط سرمایهگذاری خارجی و داخلی فراهم شود تا فرد بیکاری در جامعه یافت نشود.
۴- با درآمد بهتر که از بند ۳ حاصل میشود و همچنین ورود دانش و تکنولوژی به واحدهای تولیدی و بهرهبرداری منزلت اقتصادی و اجتماعی آنان بهبود یابد.
۵- در تصمیم گیریهای محلی، روستایی، شهری، استانی و حتی ملی (نه در شعار که در عمل) مشارکت آنان جلب شود.
۶- منزلت آنان در نزد خود، خانواده و اجتماع به جایی برسد که اولاً خود به وجود خویش و شغلشان افتخار کنند و ثانیاً جامعه به آنان افتخار ورزد.
دکتر سیّد یعقوب موسوی
متخصص بیوانرژی و فیزیولوژیست گیاهان زراعی