تغییر مدیر مشکلگشا نیست
با آمدن دولت سیزدهم و تعیین مدیران وزارتخانههای مختلف، توقعی برای تغییر گسترده مدیران ایجاد شده و مدیران نیز خود در انتظار تعیینتکلیف هستند.
نقشه راه برای مدیران ترسیم شود
با روی کار آمدن دولت سیزدهم و تعیین سکانداران وزارتخانههای مختلف، توقعی برای تغییر گسترده مدیران ایجاد شده و مدیران نیز با کمی فاصله از میز خود در انتظار تعیینتکلیف هستند این حالی است که شرایط کنونی کشور بیش از جابهجایی پستها نیازمند تمرکز بر چالشها و حل مشکلات است.
همواره این سوال مطرح بوده که چرا پس از تغییر دولت، وزیر یا حتی یک استاندار حتما باید تمام مدیران از مدیران بلندپایه و بهدنبال آن مدیران میانی و رده پایین تغییر کنند آیا وجود مشکلات در پیشرفت نکردن امورو بروز کاستیها و راهحل بهبود اوضاع برعهده یک فرد بوده که مدتی مسئولیت داشته است؛ یا کل سیستم در بروز وضعیت بحرانی و عقبماندگیها نقش داشته است؟
از سوی دیگر مدیران توانمند بسیاری بودهاند که با ارایه عملکرد موفق دارای کارنامه قابل قبولی هستند و در زمان تصدی مسئولیت در ارزیابیها و کسب رضایت مردم موفق شناخته شدهاند اما با تغییر یک مدیر بلندپایه با دلیل یا بدون دلیل گاها با برچسب نزدیک بودن به یک جناح، از کار کنار گذاشته می شوند و تجربه آنان نادیده گرفته میشود که این امر در واقع هدر رفت منابع ارزشمند کشور ازجمله هزینه و زمان است.
در مواردی مدیرانی که روی کار می آیند بدون هیچ تجربهای در مسئولیت جدید زمانی که وارد محل کار خود می شوند از صفر و با رویکرد و سلیقه جدید، کار را آغاز میکنند. پس از گذشت مدت زمانی البته اگر در مسئولیت خود همچنان حضور داشته باشند، در جریان امور قرار میگیرند و با تجربیات شخص خود و با آزمون و خطا ممکن است متوجه درستی مسیر مدیران پیشین شوند.
این در حالی است که این چرخه ممکن است ماهها و سالها بهطول انجامد در حالی که مدیر پیشین به یکباره و بدون هیچ مسئولیتی از عواقب تصمیمگیریهای گذشته خود کنار گذاشته شده است.
علیرغم تدوین برنامه چشمانداز و برنامههای توسعهای در کشور که البته کلینگر و تابع شرایط محیطی هستند، نقشهراهی در اتاق مدیران برای تعیین مسیر پیموده شده، ترسیم نشده تا مشخص شود مدیر قبلی در کدام مسیرها قدم برداشته و تا کجا برای پیشرفت و انجام وظایف محوله گام برداشته شده است.
مدیریت برای توسعه کشور باید همانند رقابت دو امدادی باشد که مدیر هر بخشی از مسیری که برنامهریزی شده و با کارشناسی آن را طی می کند و نتیجه را به مسئول بعدی منتقل میکند تا وی با ادامه مسیر، موفقیت را به دست آورد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، وزیر جهادکشاورزی با صدور بیانیهای برای نخستینبار درصدد برآمد تا با ایجاد انگیزه به مدیران فعلی این وزارتخانه از فرصتسوزیهای نهفته در لابی و رایزنی برای ابقاء و انتصابات جدید در این وزارتخانه را بگیرد. موضوعی که چندان انعکاسی در سطح رسانهها نداشته و مورد غفلت دیگر وزارتخانهها قرار گرفته است.
در این بیانیه آمده است؛ صرفا سوابق کاری، تجربی و عملکرد افراد،مرتبط بودن رشته کاری و مسئولیت پیشنهاد شده، خداترسی، کاردانی، کارشناسی، خردورزی، خرداندیشی، جسارت، وظیفهشناسی، پاسخگو بودن و اقبال کشاورزان و درنهایت براساس استراتژی ارتقاء جایگاه مسئولیت کشاورزی که امنیت و اقتدار غذایی است موجبات انتخاب و انتصاب مدیران وزارت جهادکشاورزی (از معاون وزیر تا روسای سازمان، مدیرانکل و دیگر مدیران ارشد) یا ابقاء مدیران فعلی را فراهم کند. زیرا پیشفرضِ تغییر همه مدیران بخش کشاورزی، غلط و شایعه است. در صورت عمل به این بخش از بیانیه بهعنوان یک سند میتوان امید به تحول در مسئولیتپذیری و مدیریت در کشور و بهویژه بخش کشاورزی داشت که امنیت ملی به آن گره خورده است.
تمامی وزارتخانهها بهواسطه تحریمهای اقتصادی و پاندمی کرونا با وضعیت بحرانی روبرو هستند ؛اما بخش کشاورزی افزونبر این شرایط با چالشهای فراوان دیگری از خشکسالی گرفته تا بحران کشت خودسرانه، وابستگی به نهادهها، یارانهپردازی کشاورز به دولت و … روبرو است که بهواقع با تغییر چند مدیر وضعیت بهبود نخواهد یافت.
وزارت جهاد کشاورزی نیازمند ایجاد تحول در ساختار و سیاست گذاری با توجه به مزیتهای رقابتی ایران زمین و تعیین نقشهراه برای مدیران آن است چرا که این وزارتخانه یکتنه قابلیت سرآمدسازی کشورمان را نهتنها در سطح کشورهای منطقه بلکه در سطح جهان را دارا است.
فاطمه امیری