کشاورزی برزیل و تجربه چهار دهه آگرو-نئولیبرالیسم
کشاورزی برزیل که تقریباً 20 درصد از فلور جهان را در خود جای داده است، دارای برخی از بزرگترین ذخایر زمین قابل کشت در جهان است.
نیاز به ایجاد اشتغال و درآمد در کشورهای در حال توسعه، لزوم جذب سرمایهگذاری خارجی را جذاب تر میکند که اغلب در بخش کشاورزی و عمدتاً برای تولید در مقیاس بزرگ کالاهای خاص برای صادرات متمرکز میشود. برزیل که تقریباً 20 درصد از فلور جهان را در خود جای داده است، دارای برخی از بزرگترین ذخایر زمین قابل کشت در جهان است.
اخبار سبز کشاورزی؛ حسین شیرزاد، تحلیلگر و دکترای توسعه کشاورزی | تجارت کشاورزی ستون فقرات اقتصاد برزیل است اما برای توسعه صادرات به توافقات تجاری و سرمایه خارجی بیشتری نیاز داشت. با این حال، این کشور همچنان باید با چالشهای آزادسازی تجاری، وابستگی محصولات صادراتی اش به چین و عدم تنوع در صادرات مقابله کند. از دهه 1970، برزیل نوعی الگوی رشد را در محیط روستایی تجربه کرده و شرکت های بین المللی را به خود جذب کرده است و این گرایش عمدتاً توسط سیاست های عمومی دولت فدرال نیز مستمرا پیگیری و تقویت شده است.
برزیل یکی از تولیدکنندگان عمده کشاورزی جهان
در طول 4 دهه از طریق این رشد، برزیل به یکی از تولیدکنندگان عمده کشاورزی در جهان تبدیل شده است، زیرا تجارت کشاورزی به نیروی محرکه اقتصاد ملی و رشد اقتصادی تبدیل شده است. با این حال، انتقاد از این مدل توسعه ای منجر به مباحث زیادی پیرامون تجارت کشاورزی برزیل و نفوذ زیاد شرکتهای چند ملیتی شده است.
بیشتر بخوانید: تحلیل روند تغییرات در تجارت جهانی کشاورزی
در میان انتقادات وارده به این بخش، موارد زیر قابل توجه است:
(1) بخش بزرگی از منابع عمومی جهت انواع تولیدات روستایی به تولید محصولات اولیه برای صادرات هدایت می شود.
(2) گسترش مناطق برای تولید این محصولات (به ویژه سویا)، اغلب با غصب اراضی جنگلی و ساوانا مرتبط است که درگیریهای میان کشاورزان و شرکتها را افزایش داده، پویایی تولید سنتی و استفاده از زمین را مختل نموده، با خروج خانوارهای کشاورزان و مخاطره امنیت غذایی بومیان همراه بوده است.
(3) افزایش تخریب محیط زیست در این مناطق تولیدی که به شدت به مواد شیمیایی وابسته هستند و در فرآیند تولید با جنگلزدایی روبهروست. وابستگی به منابع عمومی، گسترش مرزهای مناطق تولیدی و تسامح و تساهل در اجرای سیاستهای زیستمحیطی شک و تردیدهایی را درمورد ظرفیت مؤثر واقعی که تجارت کشاورزی برزیل بهعنوان یک بخش اقتصادی قابل اعتماد ارائه میدهد، ایجاد میکند.
این یادداشت به برخی از این موارد میپردازد:
کشاورزی در اقتصاد سیاسی برزیل
دهها سال است که کشاورزی برزیل از نظر بهرهوری بر صنعت برتری داشته است، اما از حمایت دولتی بسیار کمتری برخوردار است. یارانههای کشاورزی تنها 1.7 درصد از درآمد ناخالص مزرعه برزیل در سال 2017-2021 را تشکیل میداد.
بر اساس گزارش سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)، این میزان در ایالات متحده به 11 درصد، در اتحادیه اروپا 19 درصد و در چین به 13 درصد رسیده است.
در چند دهه اخیر، همراه با افزایش تولید ناشی از انقلاب سبز، نمایش استفاده از عاملین اقتصادی مرتبط با تجارت کشاورزی بهعنوان قهرمانان توسعه اقتصادی برزیل امری عادی شده است.
کمپینهای رسانهای قوی همراه با تعداد قابلتوجهی از تولیدات کالایی با آشکار شدن شدن یک گروه ذینفع سیاسی بسیار پر نفوذ، با نمایندگانی که در هر دو قوه مقننه و مجریه نفوذ کردهاند، همزمان شده است. در مجلس قانونگذاری فدرال (2018-2022)، جبهه پارلمانی تجارت کشاورزی (FPA) از 245 نماینده و 39 سناتور تشکیل شده است که در مجموع یک بلوک از 284 نماینده کنگره که معادل 47.8 درصد از کنگره ملی را که مرکب از 513 نماینده و 81 سناتور است، تشکیل می دهند.
بیشتر بخوانید: بازشناسی پرونده کشاورزی هلند
افزایش تعداد نمایندگان کنگره مرتبط با بخش تجارت کشاورزی
قابل ذکر است که تعداد نمایندگان کنگره مرتبط با بخش تجارت کشاورزی از زمان فرآیند دموکراتیکسازی مجدد در دهه 1980 مستمرا در حال افزایش بوده است.
جبهه پارلمانی تجارت کشاورزی همچنین در انتصاب وزیر کشاورزی، ریاست بانک برزیل و پیشبرد پروژههای اصلاحات قانونی که مستقیماً با منافع سیاسی این بخش مرتبط است، نفوذ زیادی دارد و همانطور که در روند استیضاح رئیس جمهور سابق دیلما روسف مشاهده شد.
علاوهبر این، در روند تدوین و اجرای سیاست کشاورزی و کشاورزی برزیل در چند دهه گذشته، رهبران بخش کشاورزی نقش رهبری کمیسیون کشاورزی، کمیسیون محیط زیست، کمیسیون آمازون، کمیسیون ادغام ملی بهویژه در کمیتههای دائمی مجلس نمایندگان موثری داشتهاند.
در این زمینه، قانون تکمیلی (قانون کندیر) شایسته تاکید است؛ زیرا وصول مالیات بر صادرات محصولات اولیه بهویژه برای تولیدکنندگان روستایی کالاهای صادراتی اصلی را حذف میکند.
یارانه محصولات زراعی با اثر زنجیرهای از دیگر نشانههای تأثیر این بخش بر سیاست مجلس است، مذاکره مجدد استمهال دائمی بدهیها در کشاورزی و یارانههای دولتی برای نوسازی ناوگان ماشینآلات کشاورزی، اعتبارات یارانهای برای تجاریسازی و تولیدکنندگان روستایی، تصویب خط اعتبار هزینه عملیاتی بهعنوان سرمایه در گردش برای خرید لوازم تولیدی مانند بذر، سموم دفع آفات، کود، دارو و خوراک، اعتبار سرمایهگذاری امکان خرید ماشینآلات کشاورزی، ادوات، و یارانه صادراتی مکفی همگی از این نفوذ حکایت دارد.
با آزادسازی اقتصادی در دهه 1990، برخی از زنجیرههای تولید کالا که با تقاضای بینالمللی زیاد روبهرو بودند، سرمایهگذاریهای بزرگی را از گروههای چند ملیتی از جمله برای خرید شرکتهای محلی، مانند شرکتهای دخیل در زنجیره تولید سویا دریافت کردند، اصولا ادبیات سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) توسط شرکتهای چندملیتی بر نتایج کشورهای میزبان مانند اثرات سرریز، انتقال فناوری، بهرهوری در سطح شرکت و عملکرد شرکتهای تابعه متمرکز شده است.
بیشتر بخوانید: ژئوپلیتیک دالان غذایی جدید بین منطقه ای
این مطالعات به این نتیجه رسیدهاند که عملکرد شرکتهای فرعی با ادغام منابع دانش فناوری و بازاریابی شرکت مادر و حضور سهامداری، فناوری بالا و کشف بازار بهبود مییابد.
شواهد تجربی همچنین نشان داده است که اثرات (FDI) ناهمگون و مشروط به عواملی مانند نوع سرمایهگذاری مستقیم خارجی، قدرت تعامل بخش اقتصادی سرمایهگذار و ظرفیت جذب اقتصاد میزبان است.
سرمایهگذاری در کشاورزی نوشدارویی برای مشکلات کشور
طرفدارانی که معتقدند چنین سرمایهگذاریهایی در بخش کشاورزی نوشدارویی برای مشکلات کشور در حال توسعه است، استدلال میکنند که این سرمایهگذاریها مزایای اقتصادی و اجتماعی از جمله ایجاد اشتغال، راهبردهای متنوعسازی درآمد و معیشت را به همراه خواهد داشت.
دیدگاههای مشکوک نیز معتقدند که از آنجایی که این سرمایهگذاریها به سمت تولید محصولات کشاورزی-صنعتی و سوختهای زیستی در مقیاس بزرگ هدایت میشوند، اثرات منفی، مانند بیگانگی کشاورزان خردهمالک از زمینهایشان و افزایش قیمت مواد غذایی، بسیار بیشتر از هر گونه تأثیر مثبت سرمایهگذاری است.
پتانسیل سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشاورزی کشورهای در حال توسعه
با این حال، پتانسیل سرمایه گذاری مستقیم خارجی برای بخش کشاورزی کشورهای در حال توسعه، به ویژه تولیدات کشاورزی‑ صنعتی، هنوز از نظر ایجاد شغل و درآمدزایی یک موضوع مورد بحث است. در برزیل، بهویژه از دهه 1990، دیدگاه اقتصادی نئولیبرالی از طریق مقررات زدایی، آزادسازی و سیاستهای خصوصیسازی ترویج شد، با آزادسازی اقتصادی، ورود سرمایه بین المللی به کشور، تجارت کشاورزی را تقویت کرد و محیط رقابتی تری را برای گروه های ملی ایجاد نمود.
توسعه تجارت کشاورزی منجر به توسعه زنجیرههای تامین کشاورزی وابسته به سرمایهگذاریهای خارجی و مشارکت محدود گروههای داخلی شد وضعیت فعلی یعنی یک محیط تجاری لیبرال و جهانی شده به ادغام شرکت های سرمایه گزار داخلی در سراسر زنجیره تامین تجارت کشاورزی در کشورکمک نموده است.
نظام بهرهبرداری در 3 زنجیره تامین بزرگ
تحلیل منابع سرمایهای، ترکیب سهامداری شرکتها و (سهم بازار) شرکتهای فعال در زنجیره تولید سویا و پرورش گوشت گاو و لبنیات به مثابه سه زنجیره تامین بزرگ تاسیس شده در کشور از سال 2013 تا 2021 در زیربخش های بذر، کود، تغذیه دام، مواد شیمیایی کشاورزی، بهداشت حیوانات، ماشین آلات، تولید، فرآوری و تجاری سازی نشان میدهد که 75 درصد از اعتبار عملیاتی که 60 درصد از کل اعتبار دولتی در برزیل را شامل میشود، مستقیماً به کشاورزان سویاکار، ذرت کار و گاودار میرسد. همچنین 76.1 درصد از زنجیره تامین سویا در برزیل توسط شرکت های چند ملیتی خارجی کنترل میشود.
این یافتهها نشان میدهد که منابع سرمایهگذاری شده در واحدهای بهرهبرداری کشاوری بزرگ در زنجیرههای تامین تحت کنترل گروههای خارجی چند ملیتی فعالیت میکنند و بهطور غیرمستقیم از شرکتهای خارجی به ضرر کشاورزان خردهمالک محلی و کسبوکار کشاورزی داخلی تامین مالی میشوند.
این امر نیاز به تجدید ساختار سیاست کشاورزی برزیل را به نفع کشاورزان خانوادگی و تجارت داخلی کشاورزی نشان میدهد. کشاورزان خانوادگی به طور متوسط تنها 18 درصد از حجم کل منابع اعتباری روستایی را مصرف میکنند.
در برزیل سویا اصلیترین کالای صادراتی کشور است
در برزیل سویا اصلیترین کالای صادراتی کشور است. دانههای روغنی 20 درصد از کل صادرات برزیل را در شش ماهه اول سال 2021 تشکیل میدادند. این رقم همراه با کنجاله سویا و روغن، به 23.5 درصد میرسد و با اضافه کردن پنج کالای مهم دیگر، گوشت گاو، منابع سلولزی، مرغ، شکر خام و دانههای قهوه، این مجموع 38 درصد از کل فروش برزیل به بازارهای خارجی را نشان میدهد.
براساس سرشماری کشاورزی 2019، حدود 237118 واحد کشت سویا وجود داشت که پنج درصد از کل مؤسسات کشاورزی در کشور را تشکیل میدهد. از این تعداد 95 درصد مربوط به تولیدکنندگان متوسط یا مزارع خانوادگی هستند.
با این حال، تولیدکنندگان متوسط و کشاورزان خانوادگی به ترتیب تنها 9 و 23 درصد را از حجم تولید را به خود اختصاص دادند. طرفه اینکه 4.15 درصد از مؤسساتی که در برزیل سویا کشت میکنند، تولیدکنندگان بزرگ هستند، و با این حال، این تولیدکنندگان از 14.8 درصد کل منابع اعتباری روستایی از سال 2013 تا 2021 فقط برای عملیات سویا استفاده کردند.
سرشماری کشاورزی و دام در سال 2019، نشان میدهد که بین سال های 2013 تا 2021، تنها 5 درصد از کل مؤسسات کشاورزی و دامداری برزیل، 20 درصد از اعتبار روستایی را منحصراً برای هزینههای عملیاتی سویا استفاده کردهاند.
برزیل 1.6 میلیون واحد ذرت کشت میکنند
همچنین سرشماری کشاورزی 2019 نشان میدهد که در برزیل 1.6 میلیون واحد ذرت کشت میکنند که 81.1 درصد آن مزارع خانوادگی، 18.6 درصد مزارع متوسط و 0.3 درصد تولیدکنندگان بزرگ هستند. همانند سویا، وقتی صحبت از ارزش تولید می شود، تولیدکنندگان بزرگ 62.5 درصد از کل تولید را تشکیل میدهند، در حالی که تولیدکنندگان متوسط روستایی 20.8 درصد و مزارع خانوادگی تنها 16.7 درصد را تشکیل میدهند.
اما ذرت دارای تمرکز بالایی از منابع مالی عمومی است، زیرا 7 درصد از ارزش کل اعتبارات روستایی را فقط در هزینههای عملیاتی مصرف میکند.
ذرت محصولی است که به طور گسترده در بین مؤسسات کشاورزی در برزیل توزیع می شود، زیرا بخشی از رژیم غذایی برزیلی است و به طور گسترده برای تغذیه حیوانات استفاده میشود. با این حال، اعتبار روستایی اعمال شده برای هزینههای عملیاتی تامین شده عمدتاً برای تولیدکنندگان بزرگ است، زیرا تنها 0.3درصد از موسسات روستایی که ذرت تولید می کردند 70 درصد از اعتبار موجود را استفاده کردهاند و این موسسات متعلق به تولیدکنندگان بزرگ است.
در مورد آمار گاوداری ها، داده های سرشماری کشاورزی و دام در سال 2019 نشان می دهد که 2،522،487 مؤسسه مشغول به این فعالیت هستند. این مؤسسات 50 درصد از مزارع در برزیل را تشکیل می دهند و همگی تولیدکنندگان متوسط و مزارع خانوادگی در نظر گرفته می شوند.
برزیل بالاترین نرخ بهرهوری کل عوامل کشاورزی را در جهان دارد
اصولا چشم انداز کشاورزی برزیل اغلب با دوگانگی مشخص می شود: «کشاورزی خانوادگی دهقانی» در مقیاس کوچک در مقابل کشاورزی در مقیاس بزرگ یا کسب و کار کشاورزی، اما هر دو آنها در افزایش بهره وری طی این سالها به نقطه واحدی می رسند. برزیل یکی از بالاترین نرخ بهره وری کل عوامل کشاورزی را در جهان دارد. در 40 سال گذشته، حجم تولید محصولات کشاورزی کشور 385 درصد رشد داشته، در حالی که کل کاربری اراضی 32 درصد افزایش یافته است.
دگرگونی در نظام تحقیقات
در دهه 1950، اقتصاد روستایی برزیل به دلیل املاک بزرگ و ناکارآمد، توسعه فناوری بطئی و سطوح پایین سرمایه گذاری دچار مشکل شد. طی دو دهه بعدی انقلاب زراعی برزیل در دهه 1970 با دگرگونی در نظام تحقیقات کشاورزی بکمک شرکتهای خارجی آغاز شد. اجرای یک سیستم تحقیقاتی مبتنی بر گسترده برای کشاورزی گرمسیری منجر به شرکت تحقیقات کشاورزی برزیل (EMBRAPA) شد.
در واقع، ساخت شبکه تحقیقاتی مستلزم ایجاد یک شرکت دولتی توسط دولت فدرال برای هماهنگ کردن فرآیند و پیشبرد آن بود. امروزه (EMBRAPA) بسیار بزرگ است و با توجه به وسعت جغرافیایی قابل توجه برزیل و تنوع زیستگاه ها و طراحی اجتماعی این کشور، به عنوان یک شبکه تحقیقاتی غیرمتمرکز، متشکل از مراکز مختلف در سراسر کشور ایجاد شده و سازمانهای منطقهای (مانند مراکز ساوانا، مناطق گرمسیری مرطوب و زمینهای خشک)، سازمانهای محصولات کشاورزی (مانند مراکز ذرت ، برنج و لوبیا، سویا، گاو گوشتی و شیر) و مراکز موضوعی خاص (مانند مراکز ژنتیک و سنجش از دور)، در مناطق جغرافیایی مختلف با هدایت ویژگی های نیازها و مشکلات تحقیقات کشاورزی را تأسیس نموده است.
علاوه بر این، (EMBRAPA) از ابتدا تلاش کرد تا همکاری دانشگاه ها، موسسات دولتی مانند سازمان های تحقیقاتی دولتی و سازمان های بخش خصوصی و حمایت سازمان های بین المللی را توآمان به دست آورد.
در ابتدا، منطقه سرادو (گستره ای از پوشش گیاهی ساوانا مانند که بخش مرکزی کشور را پوشش می دهد)، توسعه یافت. سپس، منطقه Matopiba، منطقه ای در شمال سرادو که بخش هایی از ایالت های Maranhao، Piaui، Tocantins و Bahia را پوشش میداد، نیز به یک مرکز کشاورزی تبدیل شد.
با تلاشهای EMBRAPA کشاورزی در پایان دهه 1990، تقریباً یک چهارم تولید ناخالص داخلی کشور برعهده داشت.
چرخه سرمایه گذاری موسسات چند ملیتی
برزیل یکی از اعضای "بریکس" و یکی از سریعترین اقتصادهای "آگرو-نئولیبرال" در حال رشد در جهان است. آگرو-نئولیبرالیسم فرآیندی چند بعدی است که اساس اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشاورزی سرمایه داری (کشاورزی و کسب و کار کشاورزی) را بر اساس عقلانیت بازارمحور تکرار و گسترش داده است.
رهبران تجارت کشاورزی در برزیل، همراه با دانشگاهیان، کارمندان دولت و رسانه های جریان اصلی، توانسته اند اکثر مردم را متقاعد کنند که تجارت کشاورزی نولیبرالیزه شده اکنون موتور اصلی اقتصاد است. از منظر تاریخی برزیل در دهههای 1970 و 1980 کشاورزی را بدون اصلاحات ارضی ("انقلاب کشاورزی محافظهکار") مدرنسازی کرد، اما در عوض مدرنسازی را از طریق اعتبارات یارانهای، حمایت از قیمت، سرمایهگذاری در تحقیق و حمایت از استعمار زمین دنبال کرد (افزایش 9 برابری زمینهای کشاورزی بود، از 6.6 میلیون هکتار در سال 1920 به 58.3 میلیون هکتار در سال 2016) و در عین حال کشاورزانی را که قادر به مدرنسازی نبودند را کنار گذاشت.به کمک رژیم نظامی و ادامه اصلاحات محافظه کارانه تا دهه 1980، شرکت های پیشرو برزیلی بر بخش های صنعتی مرتبط با تجارت کشاورزی تسلط داشتند.
همه این شرکتها در دهه 1990 زمانی که بازیگران جهانی، کنترل زنجیره تولید سویا و سایر کالاها و همچنین تجارت بینالمللی را در دست گرفتند، به دلیل پیشرفت آگرو-نئولیبرالیسم و نفوذ هژمونیک آن دچار شکست شدند.
محیط رقابتیتر برای گروههای داخلی
با آزادسازی اقتصادی، ورود سرمایه بینالمللی به کشور، تجارت کشاورزی را تقویت کرد و محیط رقابتیتری را برای گروههای داخلی ایجاد کرد.
آگرو-نئولیبرالیسم به مثابه یک پروژه "اقتصادی - فناورانه" و یک پدیده "سیاسی-اکولوژیکی" براساس ایدئولوژی "راهحلهای مبتنی بر بازار"، روش های کشاورزی قدیمی را پیکربندی مجدد کرد و آنها را دوباره در حلقه های سرمایه داری فراملی راه اندازی نمود تا منجر به افزایش تمرکز قدرت و معاملات به دست عده معدودی شود در برزیل، غلبه بر هژمونی فزاینده شرکتهای چندملیتی در برخی زنجیرههای تامین کشاورزی بسیار مشکل است. در مورد منشأ شرکتهای خصوصی که مجتمعهای تجاری کشاورزی در برزیل را تشکیل میدهند، شرکتهای چند ملیتی نقش مهمی بهویژه در تولید نهادههایی مانند ماشینآلات کشاورزی و مواد شیمیایی کشاورزی، و در تبدیل کالاهای کشاورزی، ایفا کردهاند.
در نتیجه حضور شرکتهای بزرگ خارجی، بخش کشاورزی برزیل امروزه شاهد ظهور شرکتهای داخلی هم است که برخی از آنها به ویژه در زمینه فرآوری گوشت به موسسات چند ملیتی تبدیل شدهاند. با فعالیت این شرکتها، مجتمعهای تجاری کشاورزی با حمایت مالی و شرایط مناسب بازار و مشوقهای ارائه شده توسط سیاستهای جایگزینی واردات در آن دوره به میدان آمدند. برخی از مهمترین بازارها عبارتند از:
بازار بذور: در برزیل، 91.8 درصد از دانههای سویا کشتشده GMO (تراریخته) است و بازار دانههای GMO برزیل تحت تسلط شرکتهای خارجی، بهویژه، بایر آلمان است که 90 درصد از سهم بازار را در اختیار دارد. دو سوم سود حاصل از قیمت نهایی دانه سویا نزد شرکت چندملیتی صادرکننده مجوز باقی میماند، در حالی که 35 درصد باقیمانده به تولیدکنندگان بذر تعلق میگیرد، زیرا آنها حق امتیاز استفاده از GMOهای ثبت شده را پرداخت میکنند.
در بخش تولید دانه سویا، شرکت های برزیلی 25 درصد از سهم بازار را در اختیار دارند ، بنابراین در بخش بذر، سرمایه داخلی تنها معادل 8/7 درصد (35 درصد سود با 25 درصد سهم بازار) است. بازار بذر مرتعی برزیل نیز برای استفاده برای گاو داری ها پراکنده تر است و سهم زیادی در نزد گروه های تولید کننده داخلی دارد." ماتسودا"، یک شرکت خصوصی برزیلی، بازیگر اصلی در این بخش است. ارقامی که عمدتاً بر اساس تنوع طبیعی انتخاب میشوند و توسط شرکت تحقیقات کشاورزی برزیل (Embrapa) با مشارکت شرکتهای خصوصی راهاندازی شدهاند و بیش از ۷۰ درصد از بازار بذر علوفه برزیل را تشکیل میدهند.
اخیراً برخی شرکتهای چندملیتی مانند" Barenbrug do Brasil"، نیز شروع به ورود به این بازار کردهاند، این شرکت، یکی از شرکتهای تابعه گروه" Royal Barenbrug" مستقر در هلند است، که فعالیت خود را در برزیل در سال 2012 آغاز کرده است. بنابراین، تخمین زده میشود گروههای داخلی در برزیل 95 درصد سهم بازار بذر مرتعی را تشکیل دهند.
کودها و ریز مغذی ها: در برزیل دو نوع شرکت در زنجیره کود مورد استفاده در کاشت سویا فعالیت می کنند. یکی آنهایی که مواد خام تولید می کنند و دیگری شرکت هایی که از مواد خام برای تولید کودهای خاص استفاده می کنند. از آنجایی که کشت سویا نیازی به استفاده از کود نیتروژن ندارد، نهاده های اصلی مواد مغذی درشت نظیر فسفر (44درصد وارداتی) و پتاسیم (95درصد وارداتی) هستند.
برای سال ها شرکت چندملیتی برزیلی" Vale " بزرگترین تولید کننده فسفر و تنها تولید کننده پتاسیم در برزیل بود. با این حال، تولید این دو نهاده اکنون توسط شرکت چند ملیتی "گروه موزاییک" کنترل می شود و سهم کلی گروه های داخلی به کمتر از 9 درصد کاهش یافته است. تا آنجا که به تولیدکنندگان کود مربوط می شود، بازار برزیل تحت سلطه شرکت های چندملیتی" Yara و Mosaic " است.
گروه های برزیلی کمتر از یک سوم بازار را در اختیار دارند که برجسته ترین آنها" Fertipar و Heringer " هستند. با توجه به اینکه مشارکت داخلی معادل 8/7 درصد از تولید مواد خام و 29/8 درصد از تولید کودهای تخصصی است، سهم برزیل از بازار کود سویا در برآوردهای بین المللی حدود 19/2 درصد برآورد شد. البته تسلط شرکتهای برزیلی در بخش کودهای مربوط به ذرت بیشتر است چنانکه شرکت" Cibra" از باهیا - که به عنوان مخلوط کننده مواد خام برای بدست آوردن کودهای فرموله شده و شرکت" Unigel " در ایالت های باهیا و سرگیپ - که در سنتز نیتروژن تخصص دارد، دو شرکت برجسته در این بازار به شمار می روند.
خوراک دام: بزرگترین شرکتها در بخش خوراک دام" Cargill و DSM " هستند که هر دو شرکتهای چندملیتی خارجی هستند. آنها با هم، 15 میلیون تن خوراک در سال، معادل 20 درصد از بازار برزیل تولید می کنند. با این حال، به دلیل هزینه های بالای حمل و نقل، سهم زیادی در اختیار چند شرکت برزیلی منطقه ای در بازار خوراک وجود داردکه " پرمیکس" در میان آنها با سهم بازار 10 درصد برجسته است. سهم بازار گروه های داخلی در بخش خوراک 70.7 درصد برآورد شده است.
مواد شیمیایی کشاورزی و بهداشت حیوانات: بخش مواد شیمیایی کشاورزی به محصولات دارای حق ثبت اختراع و محصولات عمومی مجاز پس از دوره انحصار ثبت اختراع تقسیم می شود. " پتنت ها یا حق مالکیت معنوی اختراعات" به طور کامل توسط گروه های چند ملیتی خارجی، به ویژه" ChemChina که( Syngenta را خریداری کرد)،و " Bayer و BASF " کنترل می شود. محصولات ژنریک تحت کنترل گسترده شرکت های چند ملیتی هستند، اما برخی از شرکت های دارای سرمایه ملی، مانند" Nortox و Ourofino Agrociência" ، هنوز مشارکت هایی مرتبط با مواد شیمیایی کشاورزی دارند. به طور کلی، شرکت های برزیلی کمتر از 6 درصد از مواد شیمیایی کشاورزی عرضه شده در برزیل را تولید می کنند.
"ایهارا " تنها شرکت ملی است که علیرغم سهم تنها یک درصد از بخش کشاورزی ذرت، موفق به داشتن نمایندگی در بین شرکت های چندملیتی شده است. بخش سلامت حیوانات در برزیل نیز تا حد زیادی توسط چهار گروه چند ملیتی خارجی" MSD، Zoetis، Boehringer Ingelheim و Elanco " کنترل میشود، زیرا آنها حق ثبت اختراع داروها را دارند.
موسسه (MSD Animal Health ) بازوی دامپزشکی شرکت داروسازی آمریکایی" Merck " است که در سال 2017 شرکت برزیلی" Vallée " را خریداری کرد ، هولدینگ (Zoetis ) رهبر بازار جهانی بهداشت حیوانات، پس از اینکه شرکت" Pfizer " واحد بهداشت حیوانات خود را به یک شرکت مستقل تبدیل کرد، ایجاد شد. گروههای داخلی 15.3 درصد از بازار را با تأکید بر بخش محصولات عمومی کنترل میکنند، که شرکت" Ourofino Saúde Animal - یک شرکت سهامی عام " سهم مهمی ازاین بازار دارد.
تولید: بیش از 93 درصد از 57.2 میلیون هکتار مورد استفاده برای کشت غلات در برزیل متعلق به کشاورزان برزیلی است. با این حال، این بخش تحت تغییرات ساختاری عمده ای قرار گرفته است زیرا شرکت های بزرگ داخلی و حتی برخی از گروه های چند ملیتی خارجی مثلLos Grobo) ) اجاره و یا مثل ( Agrinvest) خرید زمین را آغاز کرده اند. در سال 2017، برزیل 5,073,324 خانوار روستایی و 1,176,295 مزرعه داشت که 30.1 میلیارد لیتر شیر گاو تولید می کردند همچنین سالانه 971 میلیون لیتر شیر وارد می شود که معادل 3.2 درصد تولید ملی است. یعنی 96.8 درصد شیر مصرفی کشور در داخل تولید می شود. از طرفی، پرورش گاو گوشتی بخشی است که به طور سنتی توسط مزارع خانوادگی برزیل کنترل می شود.
این نشان می دهد که جنگ در جبهه کشاورزی هرگز در برزیل پایان نمی یابد. از یک سو، مدل سرمایه مالی بین المللی وجود دارد که کشاورزان و دامداران سرمایه دار را با شرکت های چندملیتی متحد می کند. از سوی دیگر، کشاورزان خانوادگی، کمپیسینوها" Campesino "، و جنبش های آنها، با کارگران شهری متحد شده اند.
شبکه غذا: نوسازی و جهانی شدن بخش کشاورزی برزیل همزمان با تغییرات مهم نهادی و سیاستی، اتفاق افتاد. صنعتی شدن شهرنشینی جمعیت را سرعت بخشید. تنها 36 درصد از برزیلی ها در سال 1950 در شهرها زندگی می کردند. طبق داده های مؤسسه جغرافیا و آمار برزیل، این نسبت تا سال 1980 به 67 درصد افزایش یافت و در سال 2010، زمانی که آخرین سرشماری ملی انجام شد، این نسبت به 84 درصد رسید. امروزه جمعیت فعلی برزیل را 214 میلیون نفر می دانند. با افزایش درآمد، شهرنشینی، آزادسازی اقتصادی و دسترسی به مواد خام رقابتی، سیستم غذایی کشاورزی برزیل از یک مدل سنتی به یک مدل جهانی و صنعتی تبدیل شد و تولیدکنندگان و خردهفروشان چندملیتی مواد غذایی وارد بازار برزیل شدند و سرمایهگذاریهای خود را در دهه 1990 افزایش دادند. افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) توسط شرکت های بزرگ کشاورزی خصوصی در برزیل، رقبای داخلی را جابجا کرد، تمرکز صنعت را افزایش داد و بسیاری از شرکت های متوسط و کوچک را حذف کرد.
سهم بازار شرکت های چند ملیتی
در نتیجه، سهم بازار شرکت های چند ملیتی در بازار مواد غذایی داخلی افزایش یافت. به عنوان مثال، شعبه های برزیلی شرکت های چندملیتی مواد غذایی کشاورزی، 137000 شغل ایجاد کردند که تقریباً 5 میلیارد دلار صادرات داشت. در میان ده کارخانه برتر غذا در برزیل، 8 شرکت چند ملیتی هستند. سه برند خردهفروشی برتر مواد غذایی در این کشور اکنون توسط دو سوپرمارکت زنجیرهای فرانسوی (کازینو و کارفور) و یک شرکت مستقر در ایالات متحده (وال مارت)، با سهم بازار ترکیبی 39 درصد کنترل میشوند. زنجیرههای تامین مواد غذایی با هماهنگی کامل توسط بخش خصوصی - به ویژه، پردازندههای بزرگ چندملیتی مواد غذایی، زنجیرههای رستورانهای فست فود و خردهفروشان - برای تامین بازارهای داخلی و صادراتی متفاوت ایجاد شدهاند. کشاورزان در برزیل به طور فزایندهای در معرض بازارهایی قرار میگیرند که از نظر کیفیت و ایمنی مواد غذایی بسیار ایمن تر، متمرکزتر و هماهنگتر به صورت عمودی و بازتر برای رقابت بینالمللی هستند.
ماشین آلات و تجهیزات: بازار دانه سویا برای ماشین آلات سنگین توسط یک انحصار جهانی به رهبری گروه های بین المللی" John Deere، CNH " صاحب برندهای" Case و New Holland و AGCO " مالک مارک های" Massey Ferguson و Valtra " کنترل می شود. این سه گروه 99.6 درصد از فروش تراکتور و 100درصد از فروش دروگرها در برزیل را کنترل میکنند. هولدینگ (Agrale ) ، تنها شرکت با سرمایه ملی در این بخش، تراکتورهای کوچک با کاربردهای محدود برای کشت سویا تولید می کند.
البته سهم بازار بزرگتر اما تعریفنشدهای برای شرکتهای داخلی ادوات کشاورزی مانند گاوآهن و کولتیواتور وجود دارد. برای ذرت، تنها نمایندگی ملی توسط شرکت " Stara " وجود دارد که سهم بازار 0.2درصد را اشغال می کند. شرکت های چندملیتی" DeLaval و" GEA " بازار ماشین آلات و تجهیزات تولید شیر را رهبری می کنند.
در حالی که DeLaval در ماشینهای شیردوشی برتری دارد، GEA بر ساخت کارخانههای صنعتی بزرگ تسلط دارد . گروههای چندملیتی مانند" Weizur و Plurinox " نیز بازار مخازن خنککننده را کنترل میکنند در این میان، گروههای برزیلی مانند" Reafrio، Haramaq و Ordermilk " تنها سهمی حاشیهای در اختیار دارند.
بازار اعتبارات کشاورزی: مداخله قوی دولت در بخش اعتبار از طریق یارانه های نرخ بهره و الزام بانک ها به تخصیص حداقل 29 درصد از سپرده های تقاضای خود به وام های کشاورزی است، همچنین کشاورزان بزرگتر در سه ایالت (ماتو گروسو، سائوپائولو، و ریو گرانده دو سول) تشویق میشوند تا بتوانند در بازارهای بین المللی وام بگیرند. سیستم اعتبار مدیریت شده برزیل به نفع کشاورزان متوسط و بزرگ مالک بعنوان دریافت کنندگان اصلی یارانه کشاورزی است.
البته برنامه ملی تقویت کشاورزی خانواده (پروناف) در سال 1995 ایجاد شد و همچنان دولت اعتبارات با نرخ بهره پایین و شرایط پرداخت مطلوب را تضمین می کند.
لجستیک کشاورزی: در برزیل مشارکت عمومی و خصوصی برای حل برخی از موانع لجستیکی بسیار مهم است. به عنوان مثال، بنادر قوس شمالی" Porto Velho، Itacoatiara، Miritituba، Santarém، Barcarena، São Luís " و پروژههای راهآهن" Ferrogão " توسط برخی از شرکتهای غلات بزرگ مانند" Amaggi، ADM، Bunge، Cargill و Dreyfuss " حمایت مالی میشوند.
شرکت" Ferrogão " تولیدات را از غرب میانه به آبراه های شمالی و سپس به بندرهای قوس شمالی برای صادرات می برد و کانال های توزیع بیشتر و هزینه های حمل و نقل پایین تر را برای کمک به برزیل برای برآوردن تقاضای جهانی غذا ایجاد می کند.
پردازش و تجاری سازی: دیکتاتوری نظامی برزیل از سال 1964 تا 1985 یارانه های هنگفتی به صنایع کشاورزی ارائه کرد. این انتقال ثروت عمومی به شرکت های خصوصی و اکنون چند ملیتی تا حد زیادی ادامه یافته است. شرکتهای تجاری چندملیتی بزرگ مانند" ADM، Bunge، Cargill و Dreyfus " معروف به گروه( ABCD) بر بخشهای پردازش و تجاریسازی سویا تسلط دارند. اخیراً، شرکت ملی غلات، روغن و مواد غذایی چین (COFCO ) شرکت تجاری برزیلی ( Noble Agri) را خریداری کرد.
گروه های داخلی، از جمله شرکت ها و تعاونی ها (به عنوان مثال، کوآمو و کومیگو)، حدود 16.1 درصد از فرآوری و تجاری سازی سویای تولید شده در برزیل را کنترل می کنند. در ذرت، تجاری سازی به عنوان بخشی است که بیشترین منابع را در زنجیره جابجا می کند، و نشان دهنده بالاترین درآمد در بین پنج بخش است.
حضور " Cargill " به عنوان رهبر این بخش و شرکت برزیلی" Amaggi " که در سال 2019 درآمدی بالغ بر 5 میلیارد دلار داشت، این گروه را برجسته می کند. در صنعت فرآوری، سرمایه برزیلی در 59 درصد از مؤسساتی که خوراک و الکل ذرت در برزیل تولید می کنند، تزریق شده است. در صنعت لبنیات، بزرگترین تولیدکنندگان بازار رسمی شیر برزیل، شرکت های چندملیتی لاکتالیس (از فرانسه) و نستله (از سوئیس) هستند. با این حال، بیشتر سهم بازار همچنان در کنترل شرکت ها و تعاونی های منطقه ای است.
شرکتهای داخلی با بیشترین سهم عبارتند از Goiasminas از برند Italac) و Laticínios Bela Vista (از برند Piracanjuba) ) که هر دو از ایالت گویاس هستند. بخش بسته بندی گوشت در برزیل در سه شرکت بزرگ تجاری برزیلی متمرکز است" JBS، Marfrig و Minerva. " علیرغم تمرکز بازار، 1334 کارخانه بسته بندی گوشت در سرویس بازرسی فدرال ثبت شده است (به عنوان مثال JBS توسط J&F Investimentos SA برزیل کنترل می شود و ترکیب سهامداران آن به: گروه کنترل آن (J&F Investimentos SA و Formosa) با 39.8 درصد سهم تقسیم می شود.
در مجموع مشارکت سرمایه داخلی در زنجیره های تولید سویا، ذرت و گاو در برزیل در سال 2020 یا همان کنترل بخش کشاورزی برزیل توسط شرکت های چندملیتی خارجی را می توان در زنجیره های تولید سویا، ذرت و گاو به طور کامل مشاهده کرد. زنجیره سویا تنها 23.9 درصد مشارکت نسبی گروه های داخلی دارد، در حالی که 76.1 درصد توسط شرکت های چندملیتی خارجی کنترل می شود. در بخشهای سرمایهبرتر (بدون احتساب تولید مزرعه)، مشارکت داخلی تنها 8.4 درصد برآورد شد، با توزیع 1.5 درصد در بذر، 3.2 درصد در کود، 1.0 درصد در مواد شیمیایی کشاورزی، 0.04 درصد در ماشینآلات و 2.7 درصد در بخش تجاری سازی کشاورزی؛
پس زمینه تاریخی
در برزیل، زمینه حضور خارجی ها در بخش کشاورزی ناشی از معاهده «پارچه و شراب» موسوم به "متوئن" در سال 1703، که امتیاز تجارت بریتانیا را در سرزمینهای تحت کنترل پرتغال تثبیت کرد، سنتی شناخته شده است. این امر انتقال ثروت امپراتوری لوزیتانی به انگلستان و در نتیجه کسری ساختاری تراز تجاری را تشدید کرد که در طول قرن هجدهم با کمک یک پنجم از طلای تولیدی برزیل جبران شد در مناطق معدنی، فاقد منابع و با تعادل تولیدی نامطمئن هم، در برهه ای کوتاه، معدنچیان توهم شکوفایی آنی را تجربه کردند، زیرا طلا به مدار تجارت استعماری اروپا منتقل شده بود.
بنابراین می توان زمینه معاهده "متوئن" را با شرایطی که امروزه تجارت کشاورزی برزیل در آن قرار دارد مقایسه کرد. چون فرآیند انتقال ثروت از تولیدات کشاورزی برزیل به شرکت های خارجی واقعیت داشته و روند معکوس آن به کشاورزان داخلی مشکوک است، زیرا بخش های کشاورزی، با خرید ماشین آلات و بذر بخش بزرگی از و سود حاصل از تجارت کشاورزی را نصیب سهامداران خارجی نموده است. توهم "آگرو نئولیبرال" ناشی از داشتن یک کشاورزی توسعه یافته، ثروتی را حفظ می کند که از نظر اجتماعی تقسیم نشده است، توسعه اجتماعی-اقتصادی را ارتقا نمی دهد، و به نفع گروه محدودی از تولیدکنندگان است.
نقش ایالات متحده در کشاورزی برزیل
همکاری های متقابل دولت های برزیل و ایالات متحده در پاسخ به فشارهای جنگ جهانی دوم اساساً مسیر توسعه کشاورزی برزیل را تغییر داد. هنگامی که ترس از جنگ دراروپا در اواخر دهه 1930 به وجود آمد، رهبری سیاسی برزیل متقاعد شد که همکاری با ایالات متحده برای افزایش تولید محصولات کشاورزی و بهره برداری حداکثری از زمین های برزیل ضروری است. جستجوی متقابل برای رسیدن به راهکارهای مشترک، راههایی برای افزایش تولید محصولات کشاورزی و انگیزه مهمی برای همکاری در زمان جنگ ایجاد کرد.
سیل واردات ادوات فنی و تجهیزات کشاورزی از ایالات متحده به گزینه اصلی برای برنامه ریزان اقتصادی برزیل تبدیل شد و حمایت از برزیل به عنوان یک اولویت سیاسی برای دولت "روزولت " ظاهر گشت. کمیسیون مشترک تولید غذا بسیاری از کشاورزان را در معرض مزایای افزایش حمایت دولت فدرال قرار داد. تلاشهای وزارت کشاورزی و کمیسیون مزبور برای معرفی ادوات کشاورزی منجر به تسریع در جایگزینی پذیرش فنآوری های نو و سرآغاز روشهای کشت سرمایهبرتر بود.
در این میان پیوندهای بین کشاورزی برزیل و ایالات متحده نیز افزایش یافت، زیرا برزیلیها از مزایای بالقوه انقلاب کشاورزی در حال وقوع در ایالات متحده برای برزیل آگاه شدند و سرمایه گذاری شرکتهای کشاورزی آمریکایی، جستجوی آنها برای کسب سود بیشتر در برزیل را ممکن میکرد. بکمک آمریکایی ها ، وزارت کشاورزی برزیل در اوایل دهه 1930 ایجاد شد، اما هیچ استراتژی و سیاست کشاورزی شفافی را رهبری نمیکرد وعمدتاً به جنبه های نظارتی مانند بهداشت گیاهان و حیوانات می پرداخت.
سیاستهایی مانند اعتبار روستایی و حداقل قیمتها - که عملاً هیچ پیامدی در آن دوره نداشتند را بوروکرات ها پیگیری میکردند که کارساز نبود. چون بخش کشاورزی در یک کشور در حال توسعه نیازمند سیاست فعال دولت برای رسیدگی به ناکامی های بی شمار بازار است که به طور طبیعی مانع رشد و توسعه این بخش می شود.
درست کردن این سیاست ها دشوار است این وضعیت 15 سال بطول انجامید تا ناکارآمدی را خود را نشان دهد. در طول دوره اصلاحات کشاورزی در برزیل، سه مؤلفه اساسی گسترش و نوسازی کشاورزی تحت این محیط جدید مورد شکل گرفت. اول تشکیل یک سیستم مؤثر توسعه فناوری در بخش کشاورزی ، دوم، گسترش طبقه مهمی از کشاورزان حرفه ای، کارآفرین، و سوم تشکیل و گسترش بخش پویای تجارت کشاورزی کاملا خصوصی، تأثیر مشترک تغییرات در این سه حوزه نقش اساسی در توسعه و نوسازی کشاورزی برزیل داشت.
در طول فرآیند دموکراسیسازی پس از 1945، دولت به شدت خود را به عنوان عاملی برای حفاظت از منافع زمین داران، با نمایندگی سیاسی قابل توجه در محافظهکارترین اقشار پارلمان برزیل، از طریق اتحادیههای کارفرمایان و با نرخ بالا بسیج کرد.
پس از کودتای نظامی 1964، این نفوذ منجر به اشغال غرب برزیل توسط کشتهای انحصاری گسترده بهویژه ذرت و سویا و تأمین مالی عمومی تولیدات کشاورزی و دامداری ملی با اجرای سیستم ملی اعتبار روستایی در سال 1965 شد. این روند بواسطه یک سیاست دولتی جهت دار، با اشغال مناطق وسیعی از غرب میانه و شمال برزیل به اوج خود رسانید.
تأثیر فرآیند ادغام مناطق وسیعی که قبلاً توسط پوشش گیاهی جنگلی بومی و مدلهای تولیدی سنتی مشغول تولید و با فرهنگهای صادراتی بزرگ مرتبط بودند، بهطور قابل توجهی در اقتصاد ملی احساس شد. در دهه 1970، برنامه های توسعه منطقه ای به طور خاص برای ادغام مناطق در جنوب "ماتو گروسو"، شمال "میناس گرایس و جنوب گویاس" به نوعی کشاورزی صنعتی با بهره وری بالا البته (به ضرر کشت محصولات معیشتی و در نتیجه بدتر شدن نرخ وابستگی اقتصادی روستاها ) توسعه یافت.
سیاست هایی برای ادغام کشاورزی خانوادگی در بازارهای مختلف
از زمان پایان دیکتاتوری نظامی برزیل در سال 1985، و به ویژه از زمان راه اندازی برنامه ملی برای تقویت مزرعه خانواده (PRONAF) در سال 1995، برزیل شاهد اتخاذ طیف وسیعی از سیاست ها برای ادغام کشاورزی خانوادگی در بازارهای مختلف بوده است. پویایی شناسی تعدادی از این سیاست ها در حال حاضر دستورالعمل هایی را برای سیاست های بین المللی در حال اجرا در تعدادی از کشورهای در حال توسعه در قاره آمریکا، آسیا و آفریقا ارائه می دهند. جنبشهای اجتماعی و سازمانهای جامعه مدنی نیز در ساخت شبکههای بازاریابی جایگزین و ترویج بخشهای خاص در بازارهای جریان اصلی بر اساس ارزشهای مرتبط با کشاورزی در مقیاس کوچک فعال بودهاند.
از آن زمان، پدیده تک کشتی با تأثیر زیاد بر زیستبوم و جمعیت کشاورزان سنتی در داخل کشور برزیل به یک واقعیت تبدیل شده است.
مناطق زیادی از بیوم بومی "سرادو" توسط کشت سویا اشغال شده است. در منطقه معروف " MATOPIBA " یک چند ضلعی که قلمروهای چهار ایالت را پوشش می دهد حدود 40٪ از منطقه گیاهی بومی این منطقه از بین رفت. در منطقه آمازون، تقریباً 30 درصد از جنگل زدایی به دلیل گسترش کشت سویا تا سال 2006 رخ داد.
قدرت نخبگان روستایی
اما مقایسه بین پویاییهای سیاسی که مستلزم ماندگاری نخبگان بزرگ مالک روستایی برزیل بر اساس قدرت سیاسی آنها است و نشان دادن تخصیص منابع از سیاست کشاورزی که توسط این نخبگان روستایی از منظر زنجیرههای تولیدی تجارت کشاورزی توضیح داده شده به ما امکان میدهد بیان کنیم که بیشتر منابع سیاست کشاورزی برزیل صرف اعتبار عملیاتی-اجرایی می شود و بیشتر آن به عملیات دانه سویا اختصاص می یابد که سهم نسبتا کمی از تولیدکنندگان را در بر می گیرد. ذرت تعداد بیشتری از تولیدکنندگان را در بر می گیرد، با این حال، بیشترین بخش از منابع به املاک بزرگ اختصاص دارد
از سوی دیگر، گاوداری در اکثر مزارع وجود دارد، اما سهم کمتری از منابع دریافت می کند. گفتنی است چندین زنجیره تولیدی دیگر در کشور با مشارکت گسترده تولیدکنندگان وجود دارد که سرمایه گذاری قابل توجهی از سیاست کشاورزی دریافت نمی کنند.
از طرف دیگر، اعتبار عملیاتی در زنجیرههای تولید سویا و ذرت، توسط تولیدکنندگان برای به دست آوردن منابع تولیدی مانند بذر، آفت کش ها و کودها استفاده می شود. این نهادهها عمدتاً توسط شرکتهای خارجی تامین میشود، البته در زنجیرههای دیگر مانند گاوداری ها، مشارکت شرکتهای داخلی بیشتر است. اعتبار تخصیص یافته برای کاشت سویا و ذرت همچنان به نفع شرکت های چند ملیتی است که به ضرر شرکت های برزیلی است که مشارکت کمتری در زنجیره تولید سویا و ذرت دارند.
این نتایج به ما امکان می دهد نتیجه بگیریم که منابع سرمایه گذاری شده برای تامین اعتبار یارانه ای به تولیدکنندگان روستایی که در زنجیره های تولید تحت کنترل گروه های چند ملیتی شرکت می کنند، به میزان قلیلی بر درآمد خانوار روستایی تاثیر دارد. علاوه بر این، این دو یافته به ما اجازه میدهد تا تأیید کنیم که بین سیاست کشاورزی اجرا شده توسط دولت فدرال و گروههای اقتصادی که قویترین نماینده ها را در کنگره ملی - جبهه پارلمانی تجارت کشاورزی (FPA) دارند، ارتباط وجود دارد. این گروهها اساساً سیاستهای کشاورزی ملی را با توجه به منافع خاص بازیگران سیاسی که در عین حال به شرکتهای چند ملیتی که بر تجارت کالاها و ادوات و نهادههای کشاورزی استاندارد تسلط دارند، وابسته هستند، گروگان نگه میدارند. این بدان معناست که مدل فعلی سیاست کشاورزی اهداف مهمی را از نظر کمک به توسعه اقتصادی روستایی برآورده نمی کند.
اگرچه این نوع استراتژی سیاست کشاورزی، در کوتاه مدت، کشور را به سمت بهره وری افزون تر، تخصصی شدن تولید و وابستگی فزاینده بین بخشهای تولیدی - که به عنوان واسطههای کنگلومراهای بزرگ نهادههای کشاورزی شناخته میشوند - و دولت فدرال سوق میدهد اما در درازمدت، این تخصصی شدن، روند سرمایهگذاری در پردازش مواد خام صادراتی تحت سلطه شرکتهای چندملیتی را افزون می سازد.
تجارت بینالمللی و پیمانهای منطقهای
یکی از عوامل اصلی موفقیت نهایی کشاورزی برزیل، بدون شک، گسترش تقاضای بین المللی برای کالاهای کشاورزی بود که منجر به دوره طولانی رشد سریع قیمت کالاها شد. با این وجود، برای اینکه بتوان از این فرصت استفاده کرد، بسیار مهم بود که یک محیط نهادی مساعد پدید آمده باشد که در آن سیاست کشاورزی اصلاح کننده شکست بازار و ایجاد شرایطی برای سرمایه گذاری، تنوع و نوآوری بتواند اتخاذ شود و با اهداف توسعه ملی متناقض مواجه نباشد. البته تغییر نهادی کلیدی در هر دو بعد سیاسی و اقتصادی رخ داد. در واقع سیستم تجارت کشاورزی نئولیبرالیزه شده «هژمونی سیاسی» را حفظ نمود.
از نظر سیاسی، قانون اساسی 1988 یک الزام قوی برای شمول اجتماعی، برابری، شفافیت و مشارکت ایجاد کرد، که هنوز هم یکی از عوامل تعیین کننده اصلی فرآیند سیاست گذاری در برزیل امروز است. این قانون نه تنها منجر به استقرار یک دموکراسی قوی و باثبات برای اولین بار در برزیل شد بلکه به تعدیل تورم فوق العاده کمک کرد. زیرا این اعتقاد را تقویت نمود که با آزادسازی باید همه چیز را به همه مردم داد. تثبیت پول و اتخاذ انضباط مالی بارزترین علل بهبود کشاورزی، ساختار نهادی جدید و در نتیجه حاکمیت قانون بود. بواسطه این تدابیر بخش تجارت کشاورزی در برزیل؛ از جمله نهاده ها، تولیدات کشاورزی و دامی، کشاورزی و صنعت و خدمات بیش از 21.4 درصد از تولید ناخالص داخلی برزیل، 43 درصد از صادرات و 19 درصد از مشاغل را در سال 2019 تشکیل داد.
برزیل یکی از بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان شکر، ذرت، گوشت خوک، پنبه و محصولات سلولزی است که سهم قابل توجهی در صادرات جهانی برخی از این محصولات در سال 2022 را به خود اختصاص داده است
در نیمه اول سال 2021 سهم صادرات مواد غذایی و کشاورزی به 51 درصد افزایش یافت. برزیل بزرگترین تولید کننده و صادرکننده سویا، آب پرتقال، قهوه، گوشت گاو و مرغ در جهان مبدل گشت و همچنین یکی از بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان شکر، ذرت، گوشت خوک، پنبه و محصولات سلولزی که سهم قابل توجهی در صادرات جهانی برخی از این محصولات در سال 2022 را به خود اختصاص داده است. برزیل با آرژانتین، پاراگوئه و اروگوئه، بخشی از بازار مشترک جنوبی، "مرکوسور" است.
اعمال تعرفه های وارداتی بالا
همچنین قراردادهای تجاری با کشورهای همسایه آمریکای لاتین (بولیوی، شیلی، کلمبیا، کوبا، اکوادور، مکزیک، پرو و ونزوئلا) دارد. در خارج از منطقه، برزیل قراردادهای تجارت آزاد با مصر و اسرائیل و پیمان های بسیار محدودی با اتحادیه گمرکی آفریقای جنوبی (SACU) و هند امضا کرده است. اما برزیل همچنان در حال اعمال تعرفه های وارداتی بالا است که از بالاترین تعرفه ها در جهان به شمار می رود.
بر اساس گزارش سازمان تجارت جهانی، متوسط تعرفه واردات اعمال شده در این کشور در سال 2019حدود 13.4 درصد بود. (در مقایسه، میانگین تعرفه چین 7.6 درصد، اتحادیه اروپا 5.1 درصد، مکزیک 7.1 درصد و آمریکا 3.3 درصد میباشد). چنین تعرفه های بالایی بر کالاهای وارداتی منجر به مازاد تجاری قابل توجهی می شود که به حسن نیت سایر کشورها در مذاکره برای توافقنامه های تجاری آسیب می رساند. در سال 2020، صادرات محصولات کشاورزی برزیل بیش از هشت برابر واردات بود.
شرکای تجاری از عدم وجود عمل متقابل در تجارت کشاورزی شکایت دارند. در نیمه اول سال 2020، سهم چین در صادرات کشاورزی و کشت و صنعت برزیل، 42 درصد شد. در همین دوره، اتحادیه اروپا و ایالات متحده به ترتیب تنها 15.6 درصد و 3.6 درصد از صادرات کشاورزی برزیل را به خود اختصاص دادند. بررسی کالاهای خاص صادراتی جالب تر است: در سال 2020، 89 درصد از سویای برزیل به چین رفت. در عین حال، سهم برزیل در کل واردات سویا چین در سال جاری حدود 80 درصد پیش بینی می شود.
چنین وابستگی متقابل خطراتی را برای هر دو کشور به همراه دارد. برای چین، وابستگی تنها به یک تامین کننده، نگرانی های امنیت غذایی را افزایش می دهد و برای برزیل نیز مشکلات عمده ناشی از عدم پیش بینی بازار است. در این پروسه رقابت پذیری تجارت کشاورزی برزیل مشکوک می شود، زیرا بر اساس معافیت های مالیاتی، بخشودگی بدهی ها، اعتبارات یارانه ای و مجموعه ای از تعهدات مالی است که به اتحادهای سیاسی بستگی دارد.
کشاورزی برزیل در پنجاه سال گذشته از گذار به نئولیبرالیسم، اواخر دهه 1980-1990، تا تثبیت نئولیبرالیسم، دهه 2000 تا کنون دستخوش تحولی چشمگیر شده است و از بهرهوری پایین و عقب ماندگی به پیشرو در تولید و صادرات سبد بزرگ محصولات تبدیل شده است
درس ها و تجارب
تحلیل تکامل کشاورزی برزیل را به سه مرحله مجزا میتوان تقسیم نمود. مرحله اول، مرحله گسترش افقی، از پایان جنگ جهانی دوم تا آغاز دهه 1970 است که در آن رشد تولیدات کشاورزی عمدتاً به دلیل گسترش مرزهای کشاورزی صورت پذیرفت.
مرحله دوم، مرحله مدرنیزاسیون محافظه کارانه از اوایل دهه 1970 تا اوایل دهه 1990 است، که در آن فرسودگی زمین های حاصلخیز بلااستفاده منجر به سیستمی برای تغییرات فنی و سیاست هایی شد که به نوسازی تدریجی و تنوع کشاورزی اما با سطوح بالا تمرکز و بهره وری منجر شد. سرانجام، مرحله مداخله کم دولت در اواسط دهه 1990 با افزایش مشارکت بخش خصوصی مدرن و متنوع در تجارت کشاورزی و ایجاد مجتمع هایی با اهمیت روزافزون در تامین بازارهای داخلی و بین المللی آغاز شد.
کشاورزی برزیل در پنجاه سال گذشته از گذار به نئولیبرالیسم، اواخر دهه 1980-1990، تا تثبیت نئولیبرالیسم، دهه 2000 تا کنون دستخوش تحولی چشمگیر شده است و از بهرهوری پایین و عقب ماندگی به پیشرو در تولید و صادرات سبد بزرگ محصولات تبدیل شده است.
این موفقیت بسیاری از کشورهای دیگر و همچنین آژانسهای بینالمللی را بر آن داشت تا به این فکر کنند که تجربه برزیل چه درسها و توصیههایی برای تلاشهای کشاورزی خودشان میتواند داشته باشد. به طور خاص، مورد برزیل با توجه به چندین شباهت جغرافیایی و اقتصادی به عنوان الگویی برای بسیاری از کشورهای جنوب آفریقا هم پیشنهاد شده است.
تبدیل کشاورزی برزیل به وضعیت مدرن
تبدیل کشاورزی برزیل به وضعیت مدرن و پویای کنونی آن در دهه 1990 شروع به شکل گیری کرد، اما مسیر نوسازی کشاورزی در برزیل مسیر مستقیم و از پیش برنامه ریزی شده ای را طی نکرد، بلکه از طریق آزمون و خطاهای فراوان طی شد و پر از شگفتی ها و پیامدهای ناخواسته بود. این تاریخ را باید در چارچوب اقتصاد سیاسی کشور درک کرد که در آن سیاستهای مختلف لزوماً رانتها، مزایا و هزینهها را بین گروههای اجتماعی و اقتصادی بیشماری که سعی در تأثیرگذاری بر این سیاستها دارند، بازتوزیع میکنند. چنانکه اعتبارات اجرایی به طور متوسط 62 درصد از حجم منابع اعتباری روستایی به کار رفته در کشاورزی و گاوداری ها در برزیل از سال 2013 تا 2020 را شامل می شود.
از مجموع هزینه های اجرایی اعمال شده که در حال حاضر حدود 93 میلیارد دلار است، حدود 33 درصد فقط به بخش کشت سویا اختصاص یافته است. از این 33 درصد تخصیص یافته برای عملیات سویا، 23 درصد برای تولیدکنندگان بزرگ، 6 درصد برای تولیدکنندگان متوسط و 4 درصد برای کشاورزان خانوادگی بوده است. زنجیره تولید سویا تنها ۲۳.۹ درصد مشارکت گروههای داخلی را دارد، در حالی که ۷۶.۱ درصد توسط شرکتهای چندملیتی خارجی کنترل میشود.
در بخش نهاده و فرآوری، مشارکت داخلی تنها 8.4 درصد برآورد شد که توزیع آن عبارتست از 1.5 درصد در بذر، 3.2 درصد در مواد شیمیایی کشاورزی، 0.04 درصد در ماشین آلات و 2.7 درصد در تجاری سازی؛ لذا با توجه به اینکه 33 درصد از اعتبارات اجرایی به سویا تعلق می گیرد، برآورد می شود که تنها 8.4 درصد از این منابع توسط تولیدکنندگان روستایی برای خرید لوازم از صنعت داخلی استفاده می شود، در حالی که 91.6 درصد برای خرید نهاده های عرضه شده توسط شرکت های چندملیتی خارجی مستقر در کشور در سال 2018 استفاده می شد.
در مقایسه، منابع تخصیص یافته به زنجیره تولید گوشت گاو بیشتر از صنعت داخلی حمایت می کند، زیرا 51.3 درصد از تامین کنندگان نهاده داخلی هستند، بنابراین تعداد بیشتری از تولیدکنندگان سود می برند. این نتایج نشان میدهد که منابع اعتباری یارانهای سرمایهگذاریشده در تولیدکنندگان روستایی که در زنجیرههای تولید تحت کنترل گروههای چندملیتی مشارکت میکنند، بهطور غیرمستقیم به تأمین مالی شرکتهای خارجی منجر میشوند . این فرآیند انتقال ثروت تولید شده در خاک برزیل به شرکتهای چند ملیتی در بخشهای کشاورزی، ماشینآلات و بذر، به شدت توسط دولت فدرال تشویق شده است و به نفع گروه محدودی از تولیدکنندگان روستایی با نفوذ سیاسی است. در برزیل،ایالت "ماتو گروسو" نمونه ای از فرآیندهای گسترده تر کشاورزی چند ملیتی برزیل است.
ماتو گروسو، به عنوان یک نمونه، هم ساده و هم پیچیده است. این امر به دلیل موقعیت فعلی ایالت در کشاورزی برزیل ساده است و نزدیک به 30 درصد سویای این کشور، نزدیک به دو سوم پنبه و 24 درصد ذرت را تولید می کند. ماتو گروسو همچنین بزرگترین تولید کننده گوشت گاو کشور است و سالانه میلیاردها دلار از صادرات مزرعه تولید می کند. با این حال، به دلیل ابعاد قاره ای برزیل و این فرض اساسی که فرآیندهای ماتو گروسو در جاهای دیگر تکرار نمی شوند، پیچیده است.
کشاورزی برزیل زمانی شکوفا شد که این کشور به یک محیط نهادی از لحاظ سیاسی فراگیر و از نظر اقتصادی منضبط رسید، و اجازه داد سیاست کشاورزی کمتر مداخله جویانه و "دولتی -دستوری" شود
در تجارت کشاورزی، ماتو گروسو مرکز آگرو-نئولیبرالیسم است. چون تجارت کشاورزی نئولیبرالیزه شده "کارایی، شایستگی و استقلال از دولت" را نشان می دهد. بنابراین تجربه برزیل را نمی توان به راحتی پیوند زد و تقلید کرد. هر کشوری پیکربندی خاص خود را از قدرت، نهادها و شرایط محلی دارد، به طوری که آنچه در برزیل مؤثر بود احتمالاً در جاهای دیگر تأثیر بسیار متفاوتی خواهد داشت.
با این وجود، تجربه برزیل نشان میدهد که سیاستهای کشاورزی زمانی بهترین کار را انجام میدهند که منعکسکننده تعامل بازارهای مختلف مرتبط و متوازن با یکدیگر باشند.کشاورزی برزیل زمانی شکوفا شد که این کشور به یک محیط نهادی از لحاظ سیاسی فراگیر و از نظر اقتصادی منضبط رسید، و اجازه داد سیاست کشاورزی کمتر مداخله جویانه و "دولتی -دستوری" شود، بسیاری از محدودیت ها با "مقررات زدایی و رهاسازی" برداشته شد، بسیاری از وظایف به بخش خصوصی واگذار شد و این بخش ها می توانستند در تولید و تجارت بهتر این وظایف را انجام دهند و تمرکز بر مناطقی که بازارهای هدف در آن وجود داشت بیشتر شد.