زردوزی؛ هنری میراثی فراموششده
هنر زردوزی که از دوران باستان در ایران رواج داشت، با تلاشهای هنرمند کشورمان در حال احیای دوباره است. این هنر اکنون به یکی از نمادهای میراث ایرانی تبدیل شده است
اخبار سبز کشاورزی؛ نام و عنوان بسیاری از هنرهای سنتی وابسته به جغرافیا، گویش و فرهنگ محلی، مفهومی است و لزوماً بیانگر توضیح دقیق مهارت اهل آن حرفه نیست. زردوزی نیز از این قاعده مستثنا نیست و اگر نام سلطنتی بر این هنر اضافه میشود؛ صرفاً نام مرسوم آن را بیان میکنیم. میتوان گفت تاریخ و جغرافیای این هنر به دوران قدیم و سرزمینهای باستانی برمیگردد؛ اما اسناد دقیق و قابلاتکایی برای مشخص کردن مبدأ اصلی آن در دسترس نیست. هنر زردوزی بهصورت جامع در برگیرنده تمام روشهای رودوزی و سوزندوزیهایی است که در آن از مصالح زرگون برای دوختن و شکل دادن به طرح استفاده میشود. این مصالح شامل نخهای طلایی و گلابتون، قیطانهای تنیده از نخها و سیمهای طلا، سرمهها، ملیلهها و... است.
تاریخچه زردوزی
آثار باستانی کشفشده، نوشتهها و متون ادبی قرون گذشته و شواهد تاریخی حاکی از آن است که هنر زردوزی از دیرباز در ایران رایج بوده و البته در گستره پهناورتری از ایران قدیم تمدن شرقی و چین، هندوستان، آسیای میانه، پادشاهیها و سلطاننشینهای اسلامی در مصر و شام و آناتولی در اروپای شرقی، حوزه مسیحیت ارتدوکس و بالکان در اروپای غربی در حوزه مسیحیت کاتولیک و واتیکان و در اوج جلال امپراتوریهای فرانسه و انگلستان و اسپانیا، دوخت نخ طلا و سرمههای زر و سیم رواج داشته است.
اگر به عقبتر بازگردیم با پی بردن انسان به ضرورت تولید لباس و پوشش و سپس با اختراع سوزن و نازکتر شدن نخها و ابداع فنهای رنگآمیزی آن نخها، انواع رودوزیها و سوزندوزیها در سراسر جهان شکل گرفت و حتی در مواردی فارغ از ارتباط جغرافیایی بهصورت مستقل در جاهای مختلف جهان رشد و تکامل یافت. با گذشت زمان کیفیت و ظرافت نخها و رنگرزی آنها سوزن، قیچی و ابزار دوخت بیشتر و طرحها و نقشها نیز متنوعتر شد. همچنین، ارتباط تجاری در جوامع متمدن و سفرهای بین اقلیمی موجب گسترش و الگوپذیری هنرمندان نقاط مختلف جهان از یکدیگر شد و همزمان با تولید ثروت و خلق پول و ایجاد نظام طبقاتی در شهرها، تقاضا برای هنر و صنایعدستی به نیت ایجاد تمایز و فخرفروشی میان ثروتمندان دولتمردان و حکام نظامیان و اهل دین افزایش یافت.
هنرمند ایرانی با الهام از طبیعت و فرهنگ غنی ایران، هنر زردوزی و سرمهدوزی را بهعنوان یک میراث فرهنگی به نسلهای جدید معرفی میکند
در این میان، لباس اولین و بهترین مکان برای نمایش و عرضه سوزندوزیها بود؛ ولی این هنر بهسرعت به تزئین پردهها بقچهها، بالشها و مخدهها، چادر و سایبان و هر شیء کاربردی و زینتی پارچهای یا پارچهداری راه یافت. این هنر در کنار دیگر صنایع منسوج چون پارچههای ابریشم ترمه و زربافت قالی و گلیم به رشد و تکامل ادامه داد و فراگیر شد. طرح و نقشههای گوناگونی از پرندگان و حیوانات، باغ و بوستان، گل و گیاه، نقوش هندسی، تمثال و اندام انسانی و درنهایت خط و نوشته در آن بهکار رفت. همچنین، از مصالح مختلفی در سوزندوزیها مانند انواع نخهای رنگی پشمی و پنبهای و بهویژه ابریشم انواع پولکها و صدفها سنگریزههای درخشان و مروارید و در اوج تجمل استفاده میشد.
با پیشرفتهتر شدن فناوری، نخها و سیمهای طلا و نقره بهغایت نازکشده نیز در این هنر بهکار گرفته شد و با رشد و راه پیدا کردن تجمل به این هنرها و ضرورت پاسخگویی به تقاضای ویژه ثروتمندان، عرضه هنر و صنایعدستی رونق گرفت و تولید گستردهتر شد، رقابت به وجود آمد و از دل این رقابت نوآوریها و ابتکاراتی زاده شد و این روند بارهاوبارها تکرار شد و همچون هر فن و هنری در این تکرار پیاپی به اوج رسید. بهکارگیری مصالح ارزشمندی چون فلزات گرانبها و سنگهای قیمتی در البسه و لوازم زندگی قشر برخوردار جوامع با فرازوفرودهایی نیز همراه بود.
قحطی و جنگ، تغییرات ناگهانی مذهبی و فرهنگی ناشی از جنگ و قحطی، وضعیت تولید ثروت در دولتشهرها و قطع ارتباطات تجاری و دیگر عوامل گهگاه سبب شد زردوزی که متکی به ثروت و ثبات است، از روزگار اوج خود سقوط کند و تا مدتها بهدست فراموشی سپرده شود.
بانوی مبدع هنر زرنگار ایرانی
«زینب سادات عارفی» ملقب به «محبوب» از جمله هنرمندانی است که بهتنهایی و در خلوت یکی از اصیلترین هنرهای اصیل ایرانی را زنده نگه داشته است. او متولد سال ۱۳۳۶ است و از ۱۴سالگی بهمدت سه روز به شاگردی «خانم کریمی» (بانوی درباردوز) درآمد و سوزندوزی و سرمهدوزی سنتی آموخت. بهرسم ایرانیان آن زمان که دخترها جهیزیه خود را میدوختند، شروع به دوختن سرمه کرد. در سالهای بعد همان سرمهدوزی سنتی را که آموخته بود، انجام میداد؛ بهطوریکه سرمهدوزی برای لباس بانوان و زردوزی برای لباس مردان با سرمههای فرانسه که از طلا بود، انجام میگرفت. اما بعد از چند سال تصمیم گرفت زیرسازیهای کاملتری برای کارش انجام دهد تا نقوش صحیحتر دربیاید و طی سالها این فن را کامل کرد. ازآنجاکه این هنر بهدست فراموشی سپرده شده بود و دیگر کسی آن را آموزش نمیداد، تحقیقات زیادی کرد و لباسهای درباری قدیمی را در عتیقهفروشیها پیدا و خریداری کرد و زردوزی را با ترکیب نقشهای اسلیمی، تذهیب و گلهای ختایی انجام داد. او اولین کسی است که نقوش اسلیمی ایرانی را بر روی لباس کار کرد؛ قبل از آن، نقوش اسلیمی بیشتر بر کاشیکاری و فرشهای سنتی ایرانی دیده میشد.
محبوب از سال ۸۴ دور پارچههای فاخر و کمیاب ایرانی مثل ترمههای قدیمی زربافتها، زرکوبها و پتهها را که از دوره زندیه و صفویه باقیمانده بود، زردوزی کرد و کلکسیونهایی از این هنر فاخر گرد آورد. نتیجه این کارها شرکت در چهار نمایشگاه خارج از ایران و برگزاری نمایشگاههای انفرادی در تالار کاخ آبی نیاوران، برج آزادی و فرهنگستان هنر صبا بود.
او مؤلف کتاب آموزش زردوزی سلطنتی ایران است و در این کتاب هنر زردوزی ایرانی را بهصورت کامل و مصور شرح داده است.
«بانو عارفی» عضو مؤسسه توسعه هنرهای تجسمی و عضو مؤسسه هنرمندان پیشکسوت است و اولین و از معدود هنرمندان ایرانی است که اصالت هنر زردوزی را در این سرزمین حفظ و احیا کرده است .
سرمهدوزی
یکی از مرسومترین انواع زردوزی سرمهدوزی است. خانم عارفی که ۵۲ سالی میشود با هنر سرمهدوزی زندگی کرده است، میگوید: «سرمه فنر و مارپیچی است از سیم فلزی نازک آبکاری طلایی یا نقرهای شده. البته سرمههایی از طلا و نقره خالص نیز در زمانهای قدیمتر تولید میشده است. سرمهها تنوع زیادی نیز در مقطع سیم و نیز فرم مارپیچی گرد و چندضلعی در سطح خود دارند و همچنین درخشش و رنگ نیز در آنها متفاوت است. داخل سرمه مانند لولهای خالی است که از آن برای عبور دادن نخ بهوسیله سوزن و دوختن آن روی پارچه استفاده میشود. سرمهدوزی بسته به کاربرد محصول نقش و ابعاد روی کارگاه چوبی یا روی دست انجام میشود، در مواردی که نیاز به برجستهسازی گلها باشد، مقداری پنبه یا نخ زیر نقوش قرار میدهند و دوخت سرمه روی آنها انجام میگیرد. همچنین، متناسب با نقوش گاهی این گونه آثار با مصالح و تکنیکهای دیگر دوخت، مانند مرواریددوزی پولکدوزی پیلهدوزی و… ترکیب میشود.»
نمونههایی از زردوزی و سرمهدوزیهای فاخر که به چشم بسیاری از ایرانیان خوش آمده، نقوش متراکم گل و برگ بر روی کت فراک دولتمردان دوران پادشاهی پهلوی در مراسم رسمی بود که به آن لباس «سلام» میگفتند. البته در این لباسها زیرسازی دوخت از مقوای نازک بود و از برجستهسازی بیشتر پرهیز میشد، دوخت روی این کتها توسط دوزندگان دربار با بهکارگیری فقط یکی دو نوع خاص سرمه انجام میشد و البته طرحها نیز مشخص و محدود بودند.
سرمهدوزی ایرانی با تکنیکهای خاص خود، دنیای مد را شگفتزده و توجه طراحان جهانی را بهسوی هنرهای دستی سنتی جلب کرده است
زردوزی با نخ گلابتون و احیای زردوزی سلطنتی ایران
محبوب درباره هنر زردوزی میگوید: «نخ گلابتون همان ابریشم است که بهصورت تاری نازک درآورده شده است و دور آن را با رشته نازکی از نقرهای که با طلا آمیخته شده، میپیچند. معمولاً طلای این رشتهها دو تا سه درصد است؛ اما نخ گلابتون در بعضی از آثار دوران صفویه تا ۵۰ درصد طلا هم داشته است. پارچه زمینه در این دوخت معمولاً مخمل اطلس و ترمه است؛ پارچههایی که تحمل دوخت مکرر را دارند. هنرهای دستی و میراث قومی و فرهنگی مانند مهارت در رودوزیها و سوزندوزیها معمولاً از درون خانوادهها و بهصورت سینهبهسینه آموزش داده میشود و کمتر به فضاهای آکادمیک و دانشگاهی راه یافتهاند و درنتیجه کارهای تحقیقاتی منسجمی نیز روی آنها انجام نشده است. بنابراین، نامگذاری این هنرها مسیری مناسب با فضایی است که هنرمند در آنها آموزش دیده است. هنر زردوزی سلطنتی نیز اینگونه نامگذاری شده است. در تهران پایتخت سلسله پادشاهی قاجار و پهلوی و در دورانی که هنوز بیشتر کالاهای تولیدی و مصرفی مردم با دست ساخته میشد، بزرگان و شاهزادگان همیشه در مسابقه فخرفروشی با یکدیگر بودند. این فضا فرصتی مغتنم برای صنعتگران خبره و هنرمندان بود تا هم آثار بدیع خلق کنند و هم در رقابت با یکدیگر هر روز کار خود را از دیگر رقبا متمایز و برجستهتر به نمایش بگذارند. همانطورکه قبلاً نیز اشاره شد، استفاده از انواع زردوزی در البسه و لوازم زندگی ثروتمندان و وابستگان دربار از دیرباز رواج داشته است و با انتقال دربار به تهران صنعتگران و هنرمندان این رشته اندکاندک در این شهر گرد آمدند و مشغول پاسخدهی به این تقاضای روزافزون شدند.»
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران و ورود کشور به دوران جدیدی که در آن هنر و دوختهای سنتی دیگر اهمیت و اولویت چندانی نداشت اندکاندک زردوزی نیز از رونق افتاد و هنرمندان پراکنده شدند و تولید آثار فاخر زردوزی کاهش چشمگیری یافت.
حال دیگر کسی خریدار لباسهای پر زرقوبرق درباری نبود و از طرفی جنگ و بحرانهای اقتصادی حتی قشر ثروتمند و متوسط جامعه را از شوقوذوق سفارش لباس و بقچه و جانماز زردوزیشده انداخته بود و ضروری بود راهی برای زنده نگهداشتن این هنر پیدا شود. از طرفی با از سکه افتادن زردوزی در ابتدای کار سرمهها و نخهای گلابتون و دیگر لوازم کار که پیشازاین بهوفور در بازار و باکیفیت عالی از بهترین تولیدکنندگان جهان موجود بود، روی دست تجار ماند و خریداری پیدا نکرد. در ادامه پس از چند سالی آن کالاها نیز به هر صورتی فروش رفت و دیگر جایگزین نشد. پس از آن دوران کمبود لوازم کار و مواد اولیه آغاز شد؛ دورانی که هنوز هم ادامه دارد و در آن پیدا کردن سادهترین مصالح و لوازم بسیار سخت شده است و اندک کالاهای بازار نیز کیفیتی بسیار نازل و قیمتی ناعادلانه دارند.
در این شرایط خانم عارفی که عشق و وابستگی شدیدی به زردوزی داشت و نمیخواست این شعله در دلش خاموش شود، سعی کرد تا جایی که در توان مالی آن دوره بود، با خرید لوازم کار تا مدتی خود را از جستوجوی سرمه باکیفیت و دیگر اقلام بینیاز کند. در شرایط جدید او ناچار بود کاربری آثار را به تابلوهای تزئینی محدود کند و دوختههای خود را پس از اتمام کار قاب و به دیوار خانه خود نصب کند. این امر بهظاهر ناخوشایند که هنرمند مجبور باشد همه آثار خود را جلوی چشم خودش نگه دارد، در این مورد خاص موجب شد او هرگز نخواهد و نتواند اثری تکراری خلق کند. اینجا نقطه شروع قرارگیری هنرمند در مسیر دائمی نوآوری و خلاقیت بود که طی آن در هر اثر بهدنبال طرح جدیدی رفت و برای هر طرح بهدنبال ابداع روشی برای دوخت یک گل متفاوت و یک برگ تازه بود، با گذر از هر چالش جدید، شوق مضاعف و هیجان موفقیت موجب میشد چالش سختتری را برای کار آینده هدفگذاری کند؛ زیرا نگهداری آثار نقطه قوت هنرمند شده بود تا با در دسترس بودن آنها بتواند هر یک از تکنیکهای خود را مرور کند و هر ابداعی را با ابتکاری تازهتر تلفیق سازد.
در این دوران طرح و نقشه آثار نیز هماهنگ با سیر تحول زردوزی منحصربهفرد محبوب عارفی تغییر و تکامل یافت. طرحها که پیشازاین بیشتر ترکیبی محدود از نقوش سنتی و فرنگی بود، بهسرعت به نقوش اصیل و دقیق اسلیمی و گلهای ختایی تغییر یافت تا دورهای جدید در زردوزی سلطنتی ایران آغاز شود.
ابداع هنر زرنگار
با شروع دوران جدید در آثار زردوزی محبوب عارفی و با تشویق پسر ارشدش، «حمیدرضا مولانا» که فارغالتحصیل هنرستان هنرهای تجسمی تهران و دارای مدرک لیسانس رشته نقاشی بود، نقوش یکی پس از دیگری دقیقتر و صحیحتر شدند و گلهای ختایی سنتی که سابقاً در فرش ایرانی و کاشیکاریها دیده میشد، به روی پارچه و زیر سوزن راه یافت. ازآنجاکه اصول هندسی و حرکت خطوط اسلیمی و خوشنویسی و دیگر نقوش سنتی ایرانی-اسلامی بسیار دقیق و حساس است، طرحها با همراهی حمیدرضا و دوستان خبره او همچون استاد «کاوه کاووسیان»، مدرس دانشگاه، و استاد «علی کوهپایه»، هنرمند برجسته نقوش فرش، و استادان خطاط و نگارگر دیگر کیفیتی متمایز یافت. برخی نقوش نیز از آثار میراث کهن ایران مانند کتیبههای مساجد و خطاطیهای ماندگار بزرگان الهام گرفت و آمادهسازی و تصحیح میشدند.
دراینحال، دیگر تابلوی زردوزیشده تنها یک رودوزی سنتی و خانگی نبود بلکه نمایی بود از نقوش اصیل و دقیق آیات و خطوط مذهبی و ادبی برای نمایش زیبایی و شاید به رخ کشیدن هنر دست که دیگر نیازی به قابلاستفاده بودن و بهکارگیری برای دیدهشدن و عرضه نداشت. این نقطه عطف زادگاه هنری تجسمی بود که پس از بالندگی در سالهای بعد «زرنگار» نام گرفت.
پس از خلق آثاری متنوع و برجسته در اواخر دهه ۷۰ تا اواسط دهه ۸۰ شمسی به این سیاق زمان برگزاری نمایشگاه بود. با اولین درخواست شرایط برای این کار بهسرعت مهیا شد و در خرداد ۱۳۸۵ و در تالار آبی کاخ نیاوران اولین نمایشگاه اختصاصی با نام «سماع زرین» با نمایش ۲۵ اثر برگزار شد. در این رویداد برای اولینبار دستدوختههای محبوب عارفی با ارائهای قوی متشکل از قابهای فاخر و شناسنامههایی برازنده برای هر کدام از آثار فرصت یافت تا در معرض دید علاقهمندان و کارشناسان قرار گیرد. این نمایشگاه با اقبال هنردوستان و متولیان هنر و صنایعدستی کشور مواجه شد و موفقیت چشمگیری کسب کرد؛ از جمله ارتباط و آشنایی با فعالان و مشوقان هنر و فرهنگ که از حضور یک هنرمند ناشناخته در زمینهای کمابیش ازیادرفته غافلگیر شده بودند. باور وجود چنین فردی که طی سالها نهتنها فعالیت خود را کاهش نداده بلکه مانند گذشتههای دور و دوران رونق این هنر با زحمتی جانفرسا؛ به دوختن ادامه داده و همزمان پویا و نوآور نیز بوده است، برای مسئولان وقت سازمان صنایعدستی و استادان و داوران هنرهای سنتی دشوار بود.
موفقیت اولین نمایشگاه انفرادی و استقبال هنرمندان از زردوزی سلطنتی احیاشده محبوب عارفی را تشویق کرد کمی بیشتر از قبل در جامعه هنری حضور پیدا کند و آثار خود را در معرض دید قضاوت و نقد افراد خبرهتری قرار دهد که حاصل آن شرکت در نمایشگاهها و جشنوارههای گوناگون داخلی و خارجی و دریافت جوایز لوحهای افتخار و تقدیرنامههای متعدد از برگزارکنندگان رویدادهای معتبر هنری بود و فرصت نوآوری و انقلاب دیگری در زردوزی پدید آمد.
هنر زرنگار در خدمت پارچههای فاخر ایرانی اصیل ایرانی
در ایران پارچههای ارزشمند ترمه برای همه شناخته شدهاند؛ پارچههای گرانقیمتی که دهههاست دیگر بهصورت دستباف تولید نمیشوند و تنها میتوان در موزهها یا در وسایل قدیمی خانه مادربزرگها آنها را یافت. ترمهها از الیاف لطیف و پشم مرغوب رنگرزیشده و با تکرار طرحهای بتهجقه و هندسی بافته میشد و در لباسهای فاخر و عباهای صاحبمنصبان پرده و بقچه در خانههای درباری و اعیانی و البته روانداز در بقاع مذهبی استفاده میشد. پس از دوران اوج ترمهبافی و زمانی که دیگر ترمه دستباف جدید تولید نمیشد، ترمه لباسها و پردههای قدیمی قطعهقطعه شد و در صندوقچههای خانوادگی نگهداری میشد. یکی از کاربردهای این ترمهها هدیه دادن آن به آشنایان و نوعروسان بود. همچنین، یک روش مرسوم سرمهدوزی چنانکه پیشتر توضیح داده شد، دوخت طرحهای گلدان روی این ترمهها بود که دیگر تنها برای کاربردهای کوچکتر تزئینی مانند پشتی و جانماز و رومیزی میشد از آن استفاده کرد. اما محبوب عارفی هیچوقت زردوزی روی ترمه را نمیپسندید؛ زیرا هر قطعه ترمه را بهتنهایی یک اثر هنری واجد ارزش میدانست که باید با نگاه دقیق به هنر انگشتان و سوی چشم پدیدآورنده دستمریزاد گفت و از زیبایی آن لذت برد. با این نگرش چگونه میشد چیز دیگری روی آن دوخت؟ این دید سرشار از احترام علاوهبر ترمه برای دیگر پارچهها و دستبافتهای قدیمی نیز وجود داشت و طی سالها موجب شده بود ترمهها زربافتها و دیگر پارچههای اصیل بهجامانده از میراث خانوادگی دستنخورده در کنج گنجه و صندوقچهها از چشمها پنهان بماند تا اینکه اولین ایدههای دوخت در حاشیه ترمهها شکل گرفت. برای این کار و با همدلی استاد کوهپایه برای هر ترمه و پارچه ارزشمند طرحی متناسب با طرح و رنگ آن تهیه میشد که با در مرکز قرار دادن پارچه و زردوزی حاشیه و اطراف آن با طرحهای اصیل، این یادگاران هنر پیشین همچون نگینی بر روی انگشتری موردتوجه و حفاظت قرار میگرفت. بهاینترتیب، دوخت مجموعه متنوع دیگری از آثار زرنگار شروع شد که مجموعه پارچههای فاخر ایرانی است و هماکنون شامل ۲۵ اثر بااستفاده از ترمه زربافت پته طلاکوب … است. مجموعه پارچههای فاخر ایرانی متشکل از آثاری است که با تماشای هر یک از آنها میتوان همزمان دو اثر هنری از دو دوره زمانی و دو سبک متفاوت را که با ظرافت به یکدیگر مرتبط و آمیخته شدهاند، در یک چارچوب و قاب نظاره کرد.
مجموعه دیگری نیز از دوخت خطوط و آثار خوشنویسی قدیمی و متأخر طی این سالها شکل گرفت که شامل ۱۳ تابلوی زرنگار از کتیبههای مذهبی و آیات قرآن است که سرآمد آنها تابلو کتیبه با ابعاد ۱۷۵ در ۳۲ سانتیمتر است که برگرفته از کتیبه خط کوفی با نقوش تیموری در حاشیه آیه پرتکرار بسمالله الرحمن الرحیم قرآن است.
در یک جمله میتوان زرنگار را هنری تجسمی قلمداد کرد که با بهرهگیری از زردوزی طرح و نقشی هنرمندانه و دیدنی میسازد و آن را ماندگار میکند. خلق مستمر اثر و مداومت در کار هنری گویی زمان و گذر عمر را برای استادکار متوقف میکند تا با خیالی آسوده و فارغ از هیاهوی پیرامون زیبایی بیافریند و نوآوری دیگری به جهان خود بیفزاید. نیمقرن تجربه پیوسته در یک پیشه در کنار آزمودن دیگر مهارتهای مرتبط از محبوب عارفی استادکاری برجسته و هنرمندی خلاق ساخت که زردوزی را به کمال رساند و سپس زرنگار را ابداع و معرفی کرد./ پیام ما