سهم ایران از بیابانزایی و خشکسالی
چند سالی است که نتیجه رفتارها و عملکردهای انسانها در تمام کره زمین و به علل افزایش آلایندههایی چون گازکربنیک و متان، گرم شدن اتمسفر، پدیده گلخانهای
27 خرداد روز جهانی مبارزه با بیابانزایی و خشکسالی
اخبار سبز کشاورزی : چند سالی است که نتیجه رفتارها و عملکردهای انسانها در تمام کره زمین و به علل افزایش آلایندههایی چون گازکربنیک و متان، گرم شدن اتمسفر، پدیده گلخانهای، کاهش بارندگی و نزولات آسمانی، ظهور و بروز طوفانهای سهمگین و سیلابهای ویرانگر، واژههای خشکسالی و بیابانیزایی نیز در ادبیات مسئولان کشورها، علاقهمندان به محیطزیست، دستاندرکاران تولید محصولات کشاورزی و… آورده میشود؛ اما آنچه به عمد از آن یاد نمیشود زنجیرهای از اقدامات مخرب ساکنان کرهزمین بهویژه کشورهای پیشرفته و ثروتمند در بروز بیابان و خشکسالی است.
آنچه اکنون تمامی حیات جانداران اعم از جانوران، گیاهان، تمامیت محیط زیست و بهتبع آن انسانها را در گوشه و کنار جهان تهدید میکند چیزی نیست مگر انعکاس رفتار انسانها با طبیعت.
اگرچه به نظر میرسد که بیابانزایی و خشکسالی دو مقوله جدا از یکدیگرند، اما دارای وجوه مشترک بوده و عوامل به وجود آمدن آنها نیز میتواند یکسان باشند.
در حال حاضر، بهدلیل گرم شدن زمین حتی مناطقی که پیش از این در رده جغرافیایی پر باران بودند نیز تحت تاثیر عواقب مرگ بار خشکسالی و بیابانزایی قرار گرفتهاند.
ایران که خود در زمره مناطق خشک و نیمهخشک کرهزمین قرار دارد از این پدیده آسیبهای بیشتری را متحمل شده ، ضمن آنکه ساکنان، مسئولان، مدیران و کاربران حوزههای دارای آب و نیز مناطق بیابانی خود بر شدت بیابانی شدن طبیعت، مناطق تحت عملیات کشاورزی، خشکاندن دریاچهها، تالابها، رودخانهها و چشمهها افزودهاند و به نوعی موجب خشکی در مناطق دارای آب شدهاند.
منطقه خاورمیانه و بهتبع آن ایران تا سال 2030 (8 سال دیگر) به شدت تحت تاثیر خشکسالی و بیابانزایی قرار خواهد گرفت که عواقبی چون تخلیه روستاها و حتی شهرها، مهاجرت و جابهجایی تودههای انسانی که خود موجب عوارض ناخوشایندی دیگری است و از بین رفتن اراضی بارور و نابود شدن اجزای محیط زیست ازقبیل جانوران و گیاهان خواهد شد.
قطعاً سهم ایران از پدیده بیابانزایی و خشکسالی در خاورمیانه به علت سوءمدیریت در حوزههای آب، خاک و محیط زیست بیشتر خواهد بود و متاسفانه همچنان روند نابودی محیط زیست و بیابانزایی تعمدی در کشور ادامه دارد.
نابودی جنگلهای کشور طی 4 دهه اخیر و خشکاندن منابع آبی به بهانه سدسازیها و توسعه کشاورزی، وضعیت محیطزیست را در شرایطی بدون بازگشت قرارداده است. با انحراف مسیرهای آبی سدسازیهای گسترده و کاهش رطوبت خاک در بسیاری از مناطق کشور، وضعیت تبدیل مراتع و اراضی بایر و حتی کشاورزی به بیابان مهیا شده است.
در سال 1992 در کنفرانس «ریو» به علت شدت یافتن بیابانزایی در آفریقا سازمان ملل درپی یافتن راه حلهایی برای این معضل برآمد که نهایتا در 17 ژوئن 1995 این روز به عنوان روز جهانی مبارزه با خشکسالی و بیابانزایی تعیین شد. از آن تاریخ 195 کشور به عضویت این کنوانسیون برای مقابله با بیابانزایی درآمدند تا مسئولان کشورها را برای مقابله با این پروژه مخرب آگاه نمایند.
متاسفانه دولتمردان مسئول در حوزههای مرتبط با آب و خاک و محیط زیست کشور به نظر میرسد که چندان انگیزه و رغبتی به موضوع بیابانی شدن کشور و عواقب زیانبار آن در تمامی حوزههای اقتصادی، اجتماعی/فرهنگی و… ندارند که شاهد این مدعا وضعیتی است که در مناطق غربی، جنوبی و شرقی کشور به علت بروز طوفانهای خاک و ریزگردها و تاثیر آن بر سلامتی و تمامیت زندگی ساکنان این مناطق به وجود آمده است.
حدود 70 درصد جمعیت کشور در استانهایی زندگی میکنند که اراضی آنها به طور مشترک توسط طبیعت و انسانها مبدل به بیابان شده و تداوم خشکسالیها نیز زندگی آنها را دچار اختلال کرده است، مضاف بر آنکه تداوم خشکسالیها در سالهای اخیر بر شدت آن افزوده است.
براساس برآوردهای به عمل آمده، در حدود یک سوم از اراضی کنونی کشور در شرایط تبدیل به بیابان قرار دارند که در صورت بیتوجهی به امر بیابانزدایی آینده خوبی در انتظار جوامع ساکن در این مناطق نخواهد بود.
تخصیص ندادن اعتبارات لازم برای بیانزدایی یکی از غفلتهایی است که عواقب ناخوشایندی برای جامعه ایرانی خواهد داشت و قطعا انگشت اتهام در آینده به سمت دولتمردان نشانه خواهد رفت که در این امر مهم اهمال و سستی کردهاند.
مهدی رجول دزفولی