خبر فوری
شناسه خبر: 41139

تشدید پیامدهای تغییر اقلیم بر اثر جنگ

جنگ عمدتاً به وقوع درگیری‌های شدید مسلحانه میان دولت‌ها، حکومت‌ها و جوامع یا گروه‌های شبه نظامی اطلاق می‌شود.

تشدید پیامدهای تغییر اقلیم بر اثر جنگ
جنگ عمدتاً به وقوع درگیری‌های شدید مسلحانه میان دولت‌ها، حکومت‌ها و جوامع یا گروه‌های شبه نظامی اطلاق می‌شود. فارغ از همه اهداف فرعی و وابسته به شرایط، جنگ‌ها حول تحمیل خواسته‌ها و عقاید شکل می‌گیرند.
اخبار سبز کشاورزی | برخی اوقات جنگ‌ها برای تامین منافع ملی و در راستای مصالح یک کشور رخ می‌دهند. اما در خیل کثیری از موارد چنین مسائلی مدنظر نیست و مسائل پشت پرده و صلاحدید ابرقدرت‌ها یا قدرت‌های منطقه‌ای و ایدئولوژی‌های مقامات عامل بروز مناقشات و جنگ‌ها هستند.
شمار قابل‌توجهی از کشورهای توسعه یافته،کشورهای محافظه‌کار و کشورهایی که شهروندان آنها از رفاه نسبی برخوردارند از ورود مستقیم به جنگ می‌پرهیزند، زیرا بر هزینه‌های گزافی که درگیری‌های مسلحانه به آنها تحمیل می‌کند واقف هستند. ورای مباحث فایده و هزینه، توجیه رنج تحمیلی جنگ بر غیرنظامیان به هیچ روی ساده نیست.
تاسف‌بار است که بعضاً برخی از شهروندان کشورهایی که در آنها حکومت با بحران بی‌اعتمادی و عدم مشروعیت مواجه است فارغ از همه معضلاتی که جنگ می‌تواند بر آنها تحمیل کند آن را راهکاری برای نیل به اهداف خود می‌دانند. از سویی برخی دیگر از کشورها نیز بر هم زدن وضع موجود از طریق جنگ را حربه‌ای برای نیل به رضایتمندی و توسعه تلقی می‌کنند.
در جهان و در زمانی که با تهدید تغییر اقلیم مواجه هستیم بروز جنگ‌ها به معنای درهم‌تنیدگی چندین تهدید و رسیدن هرچه سریع‌تر به نقطه پایان است. جنگ‌ها نه تنها برنامه‌های بین‌المللی مقابله با گرمایش جهانی و تغییر اقلیم را ناکام می‌گذارند، بلکه وقوع پیامدهای ناخوشایند آن را برای جهانیان تسریع می‌کنند. حضور نام کشورهای درگیر مناقشه مانند سودان جنوبی، اریتره، یمن، عراق و لیبی در فهرست کشورهایی که توافق پاریس را نپذیرفته‌اند تا حدودی موید این مسئله است.
مهاجرت و پناهجویی ساکنان مناطق جنگ زده، خلل در توسعه و اتکا به روش‌های کهنه و مضر تولید انرژی، اولویت ندادن به محیط زیست و فقدان پرداخت به رابطه میان تمدن و محیط زیست و تنها گوشه‌ای از پیامدهای ناخوشایند جنگ در عصر تغییر اقلیم هستند
توجه به این مسئله که مسائل محیط زیستی فرامرزی هستند و هیچ کشوری از مضرات تغییر‌اقلیم مصون نیست، قابل توجه است. در دوره کنونی توجه به هزینه‌های اقلیمی جنگ‌ها یک ضرورت است. مبتنی بر این مسئله حق درخواست توقف و جلوگیری از درگیری‌های مسلحانه صرفاً از آن شهروندان کشورهای درگیر نخواهد بود.
مواردی مانند انتشار هرچه بیشتر گازهای گلخانه‌ای صاحب نقش در گرمایش جهانی مانند کربن دی اکسید و متان، افزایش آلودگی‌های آب، خاک، هوا، بر هم خوردن نظم منطقه‌ای و جهانی در تعاقب آوارگی، مهاجرت و پناهجویی ساکنان مناطق جنگ زده، خلل در توسعه و اتکا به روش‌های کهنه و مضر تولید انرژی، اولویت ندادن به محیط زیست و فقدان پرداخت به رابطه میان تمدن و محیط زیست و… تنها گوشه‌ای از پیامدهای ناخوشایند جنگ در عصر تغییر اقلیم هستند.
در حالی که جهان به دنبال کاهش پیشروی سرعت تغییر اقلیم با محدودسازی تولید گازهای گلخانه‌ای است، جنگ‌ها با آسیب به محیط زیست سبب شکل‌گیری منابع آلاینده جدید می‌شوند که البته فقط به بازه زمانی درگیری منحصر نمی‌مانند. جنگ‌ها، کشورهای با زیرساخت ضعیف یا کشورهای بدون حکومت توانمند را بر آن می‌دارد تا همچنان به فعالیت‌های آسیب‌رسان و در تضاد با توسعه پایدار ادامه دهند و این معنایی جز تولید هرچه بیشتر گازهای گلخانه‌ای ندارد.
هرچند که میزان انتشار این گازها در حین درگیری تابعی از نحوه و منطقه و شدت مخاصمات است. البته بمباران‌ها و سایر روش‌های جنگ مدرن خواه ناخواه به طور مستقیم بر تنوع زیستی و زیست بوم آسیب وارد می‌کنند.
مصرف سوخت‌های فسیلی در عملیات‌های نظامی بسیار بالا است. برای مثال ارتش ایالات متحده آمریکا به نوبه خود از بسیاری از کشورها در گرمایش جهانی نقش‌ بیشتری دارد.
براساس داده‌ها و پژوهش‌های داگ وِیر (Doug Weir) (کارشناس جنگ و محیط زیست) کمک‌رسانی به جنگ‌زده‌ها و پناهجویی‌های ناشی از جنگ نیز معضلات خاص خود را در پی دارد. تهیه غذا و سرپناه غیرنظامیان آسیب دیده و اعطای کمک‌های بشردوستانه فاقد رد پای کربن (میزان کل انتشار کربن به عنوان مهم‌ترین گاز گلخانه‌ای توسط سازمان‌ها، رویداد، اشخاص و…) نیست.
جدا از آنکه بحث کمک‌های بشردوستانه از جانب کشورهای توسعه یافته به خودی خود قابل بررسی است، از سوی کمیساریای عالی پناهندگی تعهدات کافی مرتبط با حفاظت از محیط زیست و… در این زمینه موجود نیست.
جنگ و جاماندن از روال عادی توسعه یک کشور، سبب حاکمیت ضعیف و فقدان سرمایه‌گذاری خارجی که شبیه به روند رایج کشورهای بی‌ثبات است آنها را به سمت بهره‌گیری از فناوری‌های آلاینده سابق خود سوق می‌دهد.
مصداق بارز این مسئله کشورهای لیبی و عراق و یمن و سوریه است که مسئول ۱۵ درصد انتشار گازهای گلخانه‌ای ناشی از هیدروکربورهای نسوخته و سایر آلاینده‌های حاصل از موادی مانند کربن سیاه در حین شعله‌وری هستند یا می‌توان به نیروگاه «لوهانسک» اشاره کرد که اوکراین در حین جنگ به منظور افزایش تولید انرژی خود به زغال سنگ بی‌کیفیت روی آورد یا نیروگاه لبنان که تولید انرژی از نفت کوره سنگین را مدنظر قرار داد. بهره‌گیری از ناوگان حمل و نقل قدیمی نیز شرایط مشابهی را دارد.
تغییر کاربری اراضی و نابودی پوشش‌های گیاهی و جنگل‌ها که مخازن کربن هستند از مضرات دیگر جنگ، مرتبط با تغییر اقلیم است. هیئت بین‌الدولی تغییر‌اقلیم تغییر کاربری اراضی را عامل انتشار ۲۳درصدی گازهای گلخانه‌ای عنوان کرده است که سبب آزادسازی حجم بالای کربن نهفته در گیاهان می‌شود. هرچند که ترک اجباری زمین‌های کشاورزی بر اثر جنگ نیز خود معضلی قابل توجه است. اختلالات هیدرولوژی در تالاب‌ها به عنوان ذخیره‌گاه کربن نیز مسئله مهم دیگری است.
گرمایش هرچه بیشتر جهان، فرسایش خاک، بحران ریزگرد و بیابان‌زایی نتیجه یا بستری برای شکل‌گیری موارد مورد اشاره هستند. به علاوه ناتوانی در مدیریت پسماندهای جامد، ورود فاضلاب‌های تصفیه نشده به آب‌ها(برای مثال ورود ۹۰ درصدی فاضلاب‌های لیبی به دریا)، ایجاد بستر برای قاچاق سوخت‌های فسیلی و آتش سوزی جنگل‌ها (سوختن جنگل‌ها در مخاصمات اخیر در قره باغ) از موارد دیگری هستند که می‌توان به آنها اشاره کرد.
البته پیامدهای جنگ برای محیط زیست و برنامه‌های توقف و تاب‌آوری در مواجهه با تغییر‌اقلیم به دوران جنگ محدود نمی‌ماند. پاکسازی‌های پس از جنگ به عنوان فرایندی انرژی بر بدون اولویت بخشی به محیط زیست نیز مطرح است. بعضاً پاک‌کننده‌های شیمیایی و پاکسازی‌های مکانیکی سبب تخریب محیط زیست می‌شوند. مانند آنچه در ویتنام، کامبوج و لائوس رخ داد، به نحوی که بین ۱۴ تا ۴۴ درصد از جنگل‌های ویتنام به طور کامل نابود شد.
هرچند نظریه آسیب‌پذیری محیط زیست و طبیعت از جنگ مخالفانی نیز دارد، برخی معتقدند که جنگ سبب توقف توسعه اقتصادی شده و به این نحو به کند شدن فرایند تغییر اقلیم کمک می‌کند. نظر مخالفان بدون توجه به سایر ابعاد جنگ و صرفاً اقتصاد محور بیان شده است.
به طور خلاصه جنگ علاوه بر نقض امنیت انسانی تهدیدی برای همه ابعاد امنیت است. وقوع چنین رویدادی در عصری که داعیه‌های فراوانی پیرامون کرامت انسانی، حفظ حقوق بشر، حفظ محیط زیست، توجه به حقوق سایر زیستمندان و… مطرح است علاوه بر نفی اخلاقی زیستن تهدیدی جدی برای بقای بشر است./پیام ما
دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای