ایران جزو 10 کشور برتر دنیا از لحاظ تنوع قابلیتهای گردشگری
ایران جزو 10 کشور آخر دنیا در درآمد حاصل از گردشگری
ایران جزو ده کشور برتر دنیا از لحاظ تنوع قابلیتهای گردشگری و جزو ده کشور آخر دنیا در درآمد حاصل از گردشگری است.
اخبار سبز کشاورزی؛ ایران جزو ده کشور برتر دنیا از لحاظ تنوع قابلیتهای گردشگری و جزو ده کشور آخر دنیا در درآمد حاصل از گردشگری است. این شرایط نتیجه سیاستهای غلط اقتصادی و سیاسی دولتها در چهار دهه اخیر است
هرگونه تحلیل و نقدی در راستای هر موضوع و برنامهای، نیازمند شناخت مولفههای علی و معلولی، تحقق و یا عدم تحقق یک برنامه است. این تصور که در یک شرایط برابر در دو سرزمین با موضوعی مشترک اتفاقی مشترک حادث میشود اشتباه است؛ به عبارتی سادهتر مولفههای حادثشدن موضوع و برنامه در حوزه علوم انسانی از جمله تغییرات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با مولفههای علوم پایه از جمله شیمی، ریاضی، فیزیک، کاملاً متفاوت است. بهطور حتم در علوم پایه بر اساس دادههای مشترک نتایج مشترک در همه حوزههای سرزمینی حاصل خواهد شد ولی در حوزه علومانسانی بهرغم وجود دادههای مشترک نتایج مشترک حاصل نخواهد شد، زیرا مولفهها و عوامل حادثشونده متغیرهای پراکنده متعدد و عوامل پنهانی هستند که هرگز اجازه نمیدهد بهرغم وجوه مشترک، اتفاق مشترکی بیفتد.
در حوزههای سیاسی و تغییرات اجتماعی و همه انقلابها و رفورمها در دنیا -حتی اگر در مقاطع تاریخی ریشهای مشترک هم داشته باشند- هرگز به یک همانندی صرف در چگونگی روند شکست یا پیروزی دیده نمیشود. از انقلاب اکتبر روسیه گرفته تا انقلاب فرانسه و انقلاب چپگریان در خاورمیانه. هدف از این مقدمه تحلیل چرایی و نگاهی به ابعاد شناختی موضوع مورد بحث یعنی تحلیل «موانع رشد و توسعه گردشگری در ایران» است و پرداختن به این سوال که چرا ترکیه، امارات و مالزی بهرغم مولفههای مشترک در این مسیر موفق بودند ولی ایران نه؟ چرا هتلهای ما ضریب اشغال زیر ۵۰ درصد دارند؟ چرا ناترازی در تمامی حوزههای گردشگری در همه بخشها دیده میشود؟
تاریخ پر کشوقوس گردشگری ایران
برای پاسخ به سوالات مطرح شده، ابتدا باید به عقب برگردیم، به سرآغاز فعالیتهای گردشگری در ایران. شروع فعالیتهای مدرن گردشگری در ایران را باید در دوره دوم پهلوی دوم -که کوتاه هم بود- یعنی سال ۱۳۴۰ به بعد جستجو کرد. گردشگری در ایران با گفتمان و رویکرد احیای سیاست ناسیونالیسم ملیگرایانه شروع شد و آغاز جشنهای ۲۵۰۰ ساله و سپس بزرگداشت مفاخر ملی از جمله حافظ، سعدی، خیام، بوعلی و عطار. در این دوره سالنهای سینما و تئاتر تقویت و موزههای مدرن ایجاد شدند. آثاری چون تختجمشید، پاسارگاد، شورش، بیستون، طاقبستان احیا شدند و همزمان فعالیتهای باستانشناسی و ایرانشناسی آغاز شد. حرکتی که در نهایت به تاسیس «سازمان جلب سیاحان» و «وزارت اطلاعات و جهانگردی» انجامید. ساخت هتلهای جهانگردی در مراکز استانها و هتلهای زنجیرهای از جمله هتل هما و…. از جمله برنامههای شروع فعالیتهای گردشگری در ایران بودند. در این زمان ایران رقیب منطقهای در حوزه گردشگری نداشت.
بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ و پایان جنگ ایران و عراق، از نیمه دوم دهه ۶۰ گفتمان گردشگری در ایران بار دیگر از سر گرفته شد. این بار تغییرات جدید با عناوین جدید در حوزههای سازمان میراث فرهنگی، سازمان ایرانگردی و جهانگردی مطرح شدند و سازمانهای جدید همزمان با رویکرد سازندگی در دولت تشکیل شد که با کش و قوسهایی همچون ادغام و نبود ثبات در ایجاد یک ساختار منسجم تا دهه ۹۰ ادامه داشت. در این میان چند خلاء عمده در گفتمان جدید گردشگری در ایران بهوجود آمد: جدای از تحولاتی که در پس هر انقلاب در هر کشوری اتفاق میافتد و ساختارهای قبلی دچار فروپاشی و دگرگونی میشود، رویکردها در ایران هم تغییر پیدا کرد، قوانین عوض شدند و سیاستها تغییر پیدا کرد اولین مسئله در گفتمان جدید براساس الگوهای انقلابی و ایدئولوژیک گردشگری، رویکرد جدید و تقویت گردشگری مذهبی در ایران بود که گردشگری ملی و باستانی را به عنوان گردشگری فرهنگی به چالش کشید.
نبود سند ملی گردشگری که اهداف کوتاه مدت تا دراز مدت را مشخص میکند، باعث شد تا مدیران ارشد گردشگری در دولتها بدون الگو و استراتژی حرکت کنند و هر دولتی سازی جداگانه بدون برنامه، چشمانداز اهداف بالادستی سیاستهای گردشگری را کوک کند
خلاءای به نام سند ملی گردشگری
بزرگترین خلاء موجود در گردشگری ایران نبود «سند ملی گردشگری» شامل مطالعات گردشگری، طرح آمایش سرزمین و… بود. در واقع همزمان با شروع برنامههای توسعه در ایران برای توسعه گردشگری برنامهای وجود نداشت و نوع نگاه به گردشگری سنتی و تفریحی، بدون برنامه خارج از الگوی اقتصاد بازار گردشگری ادامه حیات داد. مطالعات نشان میدهد، گردشگری در ایران و تهیه سند ملی گردشگری در ایران از نیمه دوم دهه هفتاد توسط پروفسور «ریدر» و همکاران ایرانی آنها آغاز و تا ۳ سال ادامه پیدا کرد، متأسفانه با تغییراتی که در دولتها به وجود آمد اجرایی نشد. در سالهای اخیر سند ملی دیگری تدوین شده که به لحاظ ساختار و محتوا از سند قبلی، کپیبرداری شده و تغییراتی در آن ایجاد شده است.
اعتقاد راسخ دارم که ما هنوز بدون سند ملی گردشگری با اسناد بالادستی حرکت میکنیم! و در این راستا نبود شناخت مدیران ارشد کشور از گردشگری و اقتصاد باز در گردشگری، باعث شده صرفا با شعار و دیدگاه سنتی و شناخت کوچهبازاری در مقایسه با کشورهای نوظهور منطقهای از گردشگری جهان جا بمانیم. حتی تا این مقطع حتی دانشکده و یا دانشگاهها و مراکز آموزشی معتبری در حوزه گردشگری کشور نداشتیم و اکثر فعالان حوزه گردشگری به لحاظ علمی و آموزشی از پیشرفتهای جهانی این حوزه جا مانده و بیشترشان از گرایشهایی چون جغرافیا و تاریخ وارد آن میشدند یا از دستگاههای دولتی به آن ورود پیدا میکردند و یا از مراکز گردشگری فارغالتحصیل میشدند. بنابراین صنعت گردشگری ما هم بدون الگو و استراتژی و بدون برنامه شکل گرفت و هم مبنای دولتی پیدا کرد.
عقب افتادن از کشورهای منطقه
نبود سند ملی گردشگری که اهداف کوتاه مدت تا دراز مدت را مشخص میکند، باعث شد تا مدیران ارشد گردشگری در دولتها بدون الگو و استراتژی حرکت کنند و هر دولتی سازی جداگانه بدون برنامه، چشمانداز اهداف بالادستی سیاستهای گردشگری را کوک کند. تا همین حالا یکی به عنوان تصدیگری به دنبال ساخت سرویسهای بهداشتی است و یکی به دنبال ایجاد زیرساختهای بدون مطالعه، یکی به دنبال استفاده از بودجه عمومی دولت در راستای تبلیغات پوچ است و برخی دیگر همچون دستاندرکاران بانکها به دنبال بنگاهداری و تخصیص ندادن اعتبارات به بخش خصوصی در بحث زیرساختهای گردشگری هستند.
همه اینها به جای خود اما بزرگترین چالش در حوزه گردشگری به عنوان «اقتصاد بازار گردشگری» در ایران عوامل پیدا و پنهان است که از بیتوجهی ما رشد کرده و کشور ما همچنان در نسل اول گردشگری در حال سیر و سلوک است و ما همچنان از بازار گردشگری دنیا در حوزه تولید ناخالصی داخلی GDP، تولید ناخالص ملی GNP دور افتادیم و نمیتوانیم رقمی را که حداقل بتوان در جدول توزیع درآمد حاصل از GDP و GNP در اقتصاد بازار گردشگری پیدا کنیم. عجیب اینجاست که ایران جزو ده کشور برتر دنیا بهواسطه تنوع قابلیتهای گردشگری است اما جزو ده کشور آخر دنیا در درآمد حاصل از سهم گردشگری است.
بهنظر من، همه اینها بهواسطه سیاستهای غلط اقتصادی و سیاسی دولتها در چهار دهه اخیر بوده است. اگر بخواهیم یک تطبیق مصداقی از دو اقتصاد نفتی داشته باشم که به حساب ژئوپلیتیک، موقعیت سیاسی، جمعیتی، اقتصادی، نیروی انسانی و سایر شاخصها کاملا برتری با ایران باشد. امارات؛ عربستان، قطر و… کشورهای حوزه خلیج فارس قابل مقایسه هستند… فرض دوم را براین میگیریم همزمان به سمت توسعه گردشگری و به دنبال آن اقتصاد بازار گردشگری حرکت کردیم در صورتی که فرض ما محال است، ما حداقل پنجاه سال زودتر از کشورهای مورد نظر به سمت گردشگری حرکت کرده بودیم با همه امکانات بالقوه گردشگری؛ فرهنگی، ورزشی، اکوتوریسم، زیرساختها، هتلها، ایرلاینها و همه جاذبههای گردشگری و… .
آمارهای شگفتانگیز امارات و عربستان
بعد از ۳ دهه کشورهای رقیب به جایی رسیدهاند که سهم گردشگری از جمله خرید سهم، ایجاد زیرساختها، هتلینگ در تولید ناخالص داخلی به جای خود، حتی در تولید ناخالص ملی و سرمایهگذاری در حوزه گردشگری در دنیا حیرتانگیز شدند و شهر رویایی نئوم را پردازش میکنند؛ این یعنی درآمد حاصل از نفت در صندوق توسعه ملی کشورها در صنایع گردشگری، سهام، کارخانجات و زیرساختها سرمایهگذاری شد، اما اعتبارات جاری در کشور ما هزینههای عمرانی را میبلعد.
پرسش اصلی اینجاست سهم ما از GNP یا تولید ناخالص ملی از اقتصاد بازار گردشگری چقدر بوده و اصولا در کدام کشور و کدام بازار سرمایهگذاری کردیم؟ پاسخ این است که در عراق و سوریه و لبنان در حوزههای زیرساختهای گردشگری مذهبی، پزشکی و ورزشی و… آیا سود سرمایهگذاری حاصل از GNP به کشور باز میگردد؟ (اگر به عنوان سرمایهگذاری کالای تولیدی و خدمات نهایی حساب کنیم.) در سال ۲۰۲۲ با وجود همهگیری کرونا و بستهشدن مرزها و اعمال محدودیتهای سفر، امارات موفق به جذب ۸ میلیون گردشگر شد. میزان درآمد حاصل از گردشگری این کشور حدود ۲۴٫۶ میلیارد دلار بود که این رقم معادل ۵.۹ درصد از تولید ناخالص داخلی و حدود ۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی کل درآمدهای گردشگری بینالمللی در غرب آسیا بود. پیشبینی میشود تعداد گردشگران ورودی امارات بین سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۸ بهطور مداوم افزایش و در مجموع به رشد ۷۱.۷ درصدی برسد و در سال ۲۰۲۸ به ۷۲.۲ میلیون نفر در سال برسد و در سال ۲۰۲۳ بخش گردشگری حدود ۱۲ درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است.
عربستان سعودی در سال۲۰۲۳ حدود ۲۷ میلیون گردشگر خارجی جذب کرده است و براساس پیشبینیها تا سال ۲۰۳۰ این تعداد به ۵۴ میلیون نفر میرسد یعنی سهم ۱۰ درصدی تولید ناخالص داخلی عربستان – بزرگترین صادرکننده نفت دنیا آرامکو…- فقط از طریق گردشگری. آمار خیرهکننده دیگر در سال گذشته میلادی نشان میدهد؛ عربستان سعودی علاوه بر ۲۷ میلیون گردشگر خارجی ، ۷۹ میلیون گردشگر داخلی با مجموعه هزینههای ۶۷ میلیارد دلار در این کشور به سفر رفتهاند. این در حالی است که کل آثار ثبت جهانی این کشور به ۶ عدد میرسد ولی در کشور ما ۲۸ اثر و محوطه ثبت جهانی وجود دارد. این یعنی نشانههای مثبت خیرهکننده در بحث اقتصاد، ظهور قشر متوسط وسیع که وارد دهک مرفه میشود. پیشتر همین اتفاق در چین افتاد و آخرین نتیجه اثر یعنی ظهور قشر متوسط و اقتصاد قوی، دقیقا برخلاف کشور ما که با پدیده سقوط قشر متوسط همراه هستیم و این یک نشانه معنادار هم در سقوط گردشگری داخلی است و هم هشدار به دولت و حاکمیت.
چرا باز ماندیم؟
چهل سال با ایجاد بحرانهای تحمیلی به کشور و از جمله جنگ و همینطور بحرانهای ساختگی، انحصارطلبی، اعتراضات صنفی، سیاسی، اجتماعی، دعواهای سیاسی منطقهای، نبود سرمایهگذاری خارجی، افزایش جمعیت، بیکاری، تورم، کاهش قدرت خرید، سقوط پول ملی، اولویتهای ایدئولوژیکی باعث شده تا کشور از رقابت با همسایگان در سرمایهگذاری بینالمللی در حوزه گردشگری بازماند. همانطور که در عرصههای دیگر اقتصادی از جمله نفت و گاز، معادن و صنایع از جمله خودروسازی بازماند و سرمایهگذاری انجام نشد. انحصاریترین بازار مصرفی در جهان، در ایران است که متاسفانه به کالای سرمایهای تبدیل شده، در هیچ جای دنیا چنین اتفاقی نمیافتد. این نگاه یعنی زیر سوال بردن علم اقتصاد پایه که جای کالای مصرفی و کالای سرمایهای عوض شود. در حوزه جامعهشناسی وقتی این اتفاق میافتد، جای ارزش و ضد ارزش جابهجا میشود. بنابراین مؤلفههای اقتصادی در کشور با ایجاد رانت و انحصار جابهجا شده است.
درآمد ارزی حاصل از فروش نفت و سایر فرآوردهها در ۲۳ سال گذشته بالغ بر ۱۵۰۰ میلیارد دلار بوده که متاسفانه خارج از موارد زیرساختی در کشور هزینه شده است. متاسفانه نوع نگاه مدیریت کلان کشور همه دولتها نسبت به مقوله گردشگری کشورهای پیشرو و صاحب سبک؛ همانند نوع نگاه روشنفکران ما در دوران قاجار نسبت به توسعه سیاسی و دموکراسیخواهی در اروپا بوده است. اما مسئله این است که صرف داشتن ظرفیتهای بالقوه، گردشگری اتفاق نمیافتد. صرف سابقه چند دهه مبارزه و آزادیخواهی در کشور به واسطه اینکه یکصد نفر از کل جامعه از خاندان سلطنتی و آقازادههای قاجاری بروند غرب درس بخوانند، مظاهر دموکراسی را ببینند و برگردند داخل کشور بخواهند با مشروطهخواهی تغییری در جامعه استبدادی ایجاد کنند امری محال بود. زیرا توده جامعه بیسواد و جامعه بحرانزده و بدون آگاهی بود. آیا در این شرایط امکان توسعه سیاسی وجود داشت؟
گردشگری ما سنتی است و با دنیا فاصله دارد
شاید هنوز کسی باور نکند که کشور ما به عنوان عضو WTO (سازمان جهانی گردشگری) هنوز TSA (نظام حساب اقماری گردشگری) ندارد. حساب اقماری؛ میزانی است که بر اساس آن مشخص میشود درآمد حاصله گردشگری چقدر بوده و به چه بخشهایی اختصاص پیدا کرده است. متاسفانه همه دولتها در ایران به دنبال گردشگری مهارشده، تبلیغاتی و پروپاگاندا بودهاند هرگز به دنبال صنعت گردشگری و به تبع آن اقتصاد گردشگری و بازار اقتصاد گردشگر نبودهاند. گردشگری در ایران در خدمت سیاست بوده است نه به دنبال اقتصاد و GDP و GNP. در همین راستا همه متصدیان و متولیان ارشد گردشگری در ایران سیاسی بودهاند. یکی از بزرگترین چالشهای مدیریتی در کشور ما این است که هیچوقت با برنامه، سیستماتیک و روشمند کار نداریم و به نوعی آنها را به عاریت گرفته و یدک میکشیم. وارد برنامه هفتم شدهایم. مرکز آمار داریم. تحلیلهای آماری ارایه میدهیم از تورم نقطه به نقطه حرف میزنیم و مزمنترین بیماری در این بخش پنهانکردن و دستکاری آمار و دادههاست. هیچوقت با برنامه، سیستم و روش سروکار نداریم تا بتوانیم برنامهریزی، تجزیه و تحلیل درستی داشته باشیم و متاسفانه این نوع مدیریت سابقه طولانی دارد. پیشدستی و خواندن تفکرات مدیر ارشد برای مدیریت میانی حائز اهمیت است تا هیچوقت خلاف میل مدیر ارشد تجزیه و تحلیل ارایه ندهد و یا برعکس هیچوقت مدیران ارشد از مدیران میانی برنامهای نمیخواهند.
این سوالات مطرح است که چرا نسبت به هفت برنامه توسعه عقب هستیم و در خیلی موارد از اهداف آن فاصله گرفتهایم؟ در طول مدت تشکیل صندوق توسعه ملی شاید به تعداد انگشتان یک دست کسی نمیداند که مقدار سرمایه صندوق چقدر بوده؟ در چه محلی هزینه شده؟ چقدر از آن باقی مانده؟ چقدر از سرمایهها به صندوق عودت داده شده است؟ چقدر در بخش زیرساختهای گردشگری هزینه شده؟ اساسا مسدودی اعتبارات سالانه بانکهای عامل به گردشگری به تفکیک استانها به تاسیسات ایجادی و تکمیلی چقدر بوده است؟ جای گردشگری در برنامه توسعه هفتم کجاست؟ ایجاد چالشهای مصنوعی و غیرواقعی که دولتها ایجاد کردهاند، از جمله برای رهایی از بحرانهای اقتصادی، رکود و فرار از تورم. رونق ساختگی در بورس با شرکتهایی که وجود خارجی نداشتند و اندک سرمایههای شرکتها روی کاغذ به حداکثر افزایش یافت و یکباره سقوط آزاد برای کل مردم بیاطلاع از بازار اتفاق میافتد. همانطور که هلدینگ شستا نیز به سرمایهگذاری گردشگری زیان وارد کرد. غرض اینکه عدم ثبات در بازار اقتصاد، سرمایه را منحرف و از چنگ بهدر آورده است./ پیام ما