پزشکیان مشغول مصاحبه مطبوعاتی است، اما رسانه رسمی کشور سرگرم نظرسنجی علیه او
زیدآبادی: دولت با این تلویزیون شکست هولناکی میخورد
رسانه رسمی نمیتواند منتقد سیاستهای دولت باشد. نقد عملکرد دولت بر عهده رسانهها و شبکههای مستقل است که هزینه آنها از جیب صاحبانشان تأمین میشود
اخبار سبز کشاورزی؛ آیا میتوان تصور کرد که در گوشهای از دنیا درحالیکه رئیسجمهور کشور مشغول برگزاری مصاحبه مطبوعاتی است، دستگاه رسانه رسمی کشور که بودجهاش از سوی دولت تأمین میشود، سرگرم نظرسنجی با جهتگیری منفی آشکار علیه شخص رئیسجمهور و کابینه او باشد؟ بدون تردید چنین پدیدهای در دنیا بیسابقه است، اما چرا در کشور ما به رفتاری عادی تبدیل شده است؟
احمد زیدآبادی طی یادداشتی در هممیهن به انتقاد از نظرسنجی اخیر صدا و سیما درمورد دولت وفاق ملی پرداخت.
در این یادداشت آمده است:
رسانه رسمی در حد چندین شبکه تصویری یا نباید وجود داشته باشد و یا اگر وجود دارد باید در جهت ترویج و معرفی سیاستهای دولت عمل کند. رسانه رسمی نمیتواند منتقد و مخالف سیاستهای دولت باشد. نقد عملکرد دولت بر عهده رسانهها و شبکههای مستقل و غیردولتی است که هزینه آنها از جیب صاحبانشان تأمین میشود؛ بنابراین فرمول خیلی ساده و سرراست است.
حمایت از تصمیمات دولت از جایگاه رسمی و حکومتی، نقد تصمیمات دولت و مخالفت با آن از بیرون از دولت و در سطح جامعه مدنی و یا محدودهای که اصل تفکیک قوا آن را به رسمیت شناخته است. جز این باشد، نهفقط وضعیت دولت در دولت و آشوب عینی و ذهنی ناشی از آن پیش میآید، بلکه دولت مستقر هم زمینگیر و نهایتاً با شکست روبهرو میشود.
در این میان آنچه این معضل را مضاعف میکند، حق انحصاری دستگاه رسانه و تبلیغات رسمی برای ایجاد شبکههای تصویری است. این حق انحصاری سبب شده است که تعداد شبکههای تصویری صداوسیما بهطور فزایندهای افزایش یابد، اما فعالان حوزه جامعه مدنی و یا بخش خصوصی حق و امکان راهاندازی یک شبکه حتی در جهت دفاع از دولت مستقر را هم نداشته باشند!
بدتر از این، حتی قوای حاکم بهخصوص قوه مجریه کشور هم قادر به تأسیس یک شبکه خبری و تحلیلیِ در اختیار خود نیستند و برای نشر دیدگاهها و توجیه سیاستهای خود ناچار باید نگاهشان به لطف و کرَم مدیران دستگاه رسمی رسانه برای پوشش اقدامات آنها باشد! فاجعه هنگامی عمق بیشتری پیدا میکند که دستگاه رسمی رسانه هم منتقد و مخالف برخی از قوا از جمله قوه مجریه باشد و نهفقط تلاشی در جهت توجیه تصمیمات آن در افکار عمومی نکند بلکه درست در حین برگزاری کنفرانس مطبوعاتی رئیسجمهور، در حرکتی با سوگیری منفی در حال تضعیف و تخریب سیاست آن باشد!
همه اینها تازه بخشی از گرفتاری دولت در ایران است چراکه دولت علاوه بر آنکه از خود تریبونی عام و گسترده ندارد و در عین حال توسط دستگاه تبلیغات رسمی مورد هدف قرار میگیرد، رسانههای فارسیزبان آن سوی مرزها نیز که به مدد عملکرد سطحی و جانبدارانه و غیرحرفهای صداوسیما، منزلت و مخاطبانی در بین افکارعمومی به دست آوردهاند، بیوقفه در جهت بیاعتبارسازی آن تلاش میکنند و کمترین رحم و مروتی هم در کارشان دیده نمیشود.
با این حساب، دولت پزشکیان که جای خود، اگر زبدهترین و تواناترین سیاستمداران تاریخ جهان هم سر از گور درآورند و کابینهای را به اتفاق هم تشکیل دهند، امکان موفقیت در چنین وضعیتی را پیدا نخواهند کرد! این وضعیت درست شبیه این است که فردی بخواهد با دهان بسته یا دوخته در مسابقه سخنوری شرکت کند و از پس دیگران برآید!
کشور اکنون در زیر خروارها مشکل و معضل فرو رفته و به هر سمتی که نگریسته شود، گرفتاریهای موجود خود را نشان میدهند. حل یا حتی کنترل این حجم از معضلات پیل را نیز از پا درمیآورد. بنابراین، کمک به حل مشکلات، حمیتی را میطلبد که گویی نایاب شده است.
هر کس با دردسرها و نابسامانیهای جامعه ایران آشنا باشد، قاعدتاً میداند که فصلِ انگشت گذاشتن بر معضلات سپری شده و اینک هنگام کشف مسیرهایی برای حل آنهاست.
اما مخالفان دولت چه در داخل حکومت و چه در خارج از کشور که بر رسانههای تصویری مسلطند، همچنان در مرحله دست گذاشتن روی انواع مشکلات و بدتر از آن استفاده از رنج و درد مردم برای جذب مخاطب و یا اهداف سیاسی مورد علاقه خودند. با این وضعیت روشن است که دولت پزشکیان، بدون برخورداری از شبکهای تصویری برای توجیه سیاستها و اقدامات خود در افکار عمومی، زمینگیر میشود و شکست میخورد.
به قول مولا علی، «الله الله» درباره شبکه تصویریِ در اختیارِ دولت که اگر مقدور نشود، از هماکنون باید در انتظار شکست دولت نشست. شکست این دولت، اما شباهتی به شکست دولتهای پیشین ندارد. عواقبش هولناکتر از آن است که برخی اذهان ساده و بسیط و ناآشنا به ریشههای اجتماعی و اقتصادی سیاست میپندارند!