آخرین خبرها:
شناسه خبر: 15827

حیوان خانگی کالایی برای خودنمایی

فرناندو سورنتینو در یکی از داستان‌های کوتاهش خریدنِ حیوان خانگی را به شیوه‌ای کمیک به سخره می‌گیرد.

حیوان خانگی کالایی برای خودنمایی

تب بالای نگهداری از حیوان خانگی در کشور

مزرعه سبز : فرناندو سورنتینو در یکی از داستان‌های کوتاهش خریدنِ حیوان خانگی را به شیوه‌ای کمیک به سخره می‌گیرد.
ماجرا از این قرار است که راویِ داستان، در واحدِ آپارتمانی‌اش علاوه بر یک سگِ گنده که فقط کمی کوچک‌تر از فضای خانه است، یک عنکبوت را نیز نگه می‌دارد.
فردایِ روزی که زنِ همسایه، گرترود (اسم عنکبوت) را می‌بیند، یک عقرب می‌خرد و به خانه می‌آورد.
همسایه‌های دیگر نیز شروع به خریدنِ حیوانات می‌کنند، آفتاب پرست، مورچه خوار و…، کار به گونه‌ای پیش می‌رود که راوی نیز حیثیتش را در خطر می‌بیند و مجبور می‌شود کلیه‌اش را بفروشد تا یک مار آناکوندا بخرد.
او در این مدت نامه‌های توهین‌آمیزی دریافت کرده بود که به خاطر حیوانات خانگیِ مبتذل و پیش پا افتاده‌ای که نگهداری می‌کند، باید از آن آپارتمان برود.
هر چند که سورنتینو این مساله را به گونه‌ای اغراقی مطرح می‌کند، اما حقیقت آن است که ما با چنین روالی در پوششِ ریاکارانه ‌‌‌«حیوان دوستی» مواجهیم.

لایف استایلی که چنان سیطره‌ای یافته که افرادی را مجبور کرده آلونکِ چهل متری خود را با یک حیوانِ دیگر شریک شوند.
از قضا، این ذائقه هیچ ارتباطی با حیوان دوستی ندارد، بلکه بسان بسیاری چیزهای دیگر فقط بخشی از بازار، قسمی مصرف گرایی و شیوه‌ای از تمایز خواهیست.
منطقِ سرمایه خلأ را برنمی‌تابد؛ در نتیجه همه چیز باید آغشته به خرید و فروش و سود شود، ازجمله حیوانات.
حیوانات نیز با کالایی شدن در سبدِ مصرف قرار می‌گیرند و بازاری حول آنها شکل می‌گیرد. بازاری سرشار از سود که نه فقط انواع و گونه‌ها و نژادهای مختلف حیوانات را مبادله‌پذیر کرده است؛ بلکه از قبلِ غذا، لباس، اسباب بازی و مراقبت‌های پزشکی ارتزاق می‌کند. بنابراین بدیهی است که حیوان دوستی تبلیغ شود.

حیوان دوستانِ گوگولی، ارتجاعی‌ترین ابعادِ جوامعِ انسانی را به حیطه حیوانات سرایت داده‌اند.
یک فاشیزمِ نژادی تمام عیار که تعیین می‌کند حیوانشان باید از فلان نژاد باشد. همان‌ها که جیش و پریود و کثافتِ حیواناتشان را به دیده منت تمیز می‌کنند، اما نسبت به انسان‌ها و حیوانات بی‌نژاد اخ و پیفشان بلند است. حیوان دوستیِ انسان‌ها نه حیوان دوستیِ از سر لطافتِ طبع، بلکه از برکاتِ مصرف گراییِ مفرط و شیفتگیشان به کالاهاست.
یک حیوان، زمانی دوست داشتنی می‌شود که پیشاپیش به کالا بدل شده است به مانند سایرِ چیزها.
برای انسانِ مصرفی نفسِ خرید و مصرف است که اهمیت دارد و نه هیچ چیز دیگر. آنچه حیوان دوستی به نظر می‌آید چیزی نیست جز خریدن و داشتنِ یک کالای دیگر.
«هوایِ زنان را داشته باشید» شعارِ صاحبان فروشگاه‌های پاریس در دوران امپراتوری دوم بود. بعدها شعارِ ‌«هوایِ بچه ها را داشته باشید» بر بسیاری از تبلیغات مصرف محور غالب شد. «هوایِ حیوانات را داشته باشید»، بیش از آنکه توصیه‌ای اخلاقی باشد، حکمی بازاریست.

ما در جهانی برون سپاری شده به سر می‌بریم که فهممان را به رسانه‌ها و تحلیلگران سه جمله صدتومنی محول کرده‌ایم، یعنی به سوژه‌هایی که آنها قرار است به جای ما بدانند.
کلنجار رفتن با کژی‌ها و رنجهایمان را به روانشناسان واگذار کرده‌ایم و هویتمان را به کالاهایی که مصرف می‌کنیم تقلیل داده‌ایم. سهم حیوانات نیز از این وظایف برون‌سپاری شده، بی نصیب نمانده است.
حیوان دوستی هم می‌تواند ارتباطی تحریف شده باشد. شاید چون حرف هم را نمی‌فهمید به حیواناتی رو می‌آورید که از اساس حرف زدن بلد نباشند.
شاید چون از دوستی آزار دیده‌اید دوستی با حیواناتی را آغاز می‌کنید که توان آزار رساندن نداشته باشند. شاید چون از خودتان و تنهایی به ستوه آمده‌اید به حیوانات روی آورده‌اید.
شاید آنچه را در ازدواج و فرزندآوری نیافته‌اید در حیوان دوستی پی می‌گیرید. شاید چون از مخاطره می‌ترسید ترجیحتان سرکردن با حیوانی باشد که نتواند برایتان خطری داشته باشد.
شما همه چیزی را بدون ریسک و دردسر و مسئولیت می‌خواهید و در نهایت اصلاً شاید حیوان دوست نباشید و فقط هر چیزی را که به کالا تبدیل شود، دوست دارید؟

عادل ایرانخواه

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای