آخرین خبرها:
شناسه خبر: 38851

«استبداد شایستگی» بهترین کتاب سال بلومبرگ

مایکل سندل فیلسوف و استاد فلسفه دانشگاه هاروارد و عضو دائمی آکادمی هنرها و علوم آمریکاست . او کتاب استبداد شایستگی را در سال 2019 نوشته است اخبار سبز کشاورزی؛

«استبداد شایستگی» بهترین کتاب سال بلومبرگ

مایکل سندل فیلسوف و استاد فلسفه دانشگاه هاروارد و عضو دائمی آکادمی هنرها و علوم آمریکاست . او کتاب استبداد شایستگی را در سال 2019 نوشته است

اخبار سبز کشاورزی ؛ مایکل سندل،‌ در کتاب استبداد شایستگی، به نقد اصول حاکم بر جوامع لیبرال - دموکراتِ غربی پرداخته و ضمن این کار، راهکارهای خویش را برای برون‌رفت از آنچه «وضعیت بحرانیِ امروز جهان» می‌نامد ارائه نموده است. گفتنی‌ست اثر حاضر توانسته برنده جایزه بهترین کتاب سال بلومبرگ شود.

شاید بتوان گفت استبداد شایستگی مایکل سندل در زمان و موقعیتی درست نوشته شده است. کتابی که نه تنها با روزگار فعلی آمریکا بلکه با حال بیشتر کشورهای جهان هم‌خوانی دارد.

بیشتر بخوانید: اسب سیاه؛ کتابی که نگاه به موفقیت را تغییر می‌دهد

به نظر می‌رسد کشورهای سراسر جهان به‌تدریج از آرمان‌های مساوات‌طلبانه خود فاصله می‌گیرند و شایسته‌سالاران با شعار «هرکسی با تلاش خود به هر جایی که دوست دارد می‌رسد» نابرابری‌های موجود در جامعه را منطقی جلوه می‌دهند.

کتاب استبداد شایستگی تلنگری است اخلاقی

همه‌گیری کووید-۱۹ به ما فهماند که «مدرک‌گرایی آخرین تعصب قابل قبول است» و ضروری است که افراد مدرک‌دار و فاقد مدرک از لحاظ شأن و احترام اجتماعی، جایگاهی یکسان داشته باشند. کتاب استبداد شایستگی تلنگری است اخلاقی و وجدان تک‌تک ما را بیدار می‌کند.

نویسنده در پیشگفتار‌ کتاب نوشته است: «مخلوط سمّی تکبر و کینه که ترامپ را بر صندلی قدرت نشاند، آن منبعی از همبستگی که اکنون لازم داریم، نیست. هر امیدی به احیای زندگی اخلاقی و فضایل شهروندی منوط به فهم این مطلب است که چگونه، طی چهار دهه اخیر، پیوندهای اجتماعی و اصل احترام به یکدیگر گسسته شده است. این کتاب سعی در توضیح چگونگی وقوع این اتفاق دارد و می‌کوشد راه را برای رسیدن به سیاست خیر عمومی نشانمان دهد.

نقدی درونی بر سرمایه داری معاصر

سندل با زبانی انتقادی تلاش دارد نقدی درونی بر سرمایه داری معاصر وارد کند که مستمرا شایستگی را تبلیغ می کند؛ بنابراین او با نشان دادن سویه های تاریک و مطلق شایسته سالاری، موفقیت این نوع تبلیغات اغواکننده را به چالش می کشد. چنان که بیان شد، سندل متفکری اجتماع گراست و از اهداف و مقاصد مشترک ما انسان ها صحبت می کند اما او معتقد است که در طول چهار دهه گذشته، جهانی سازی بازاری و تلقی شایسته سالارانه از موفقیت، پیوندهای اخلاقی را از هم گسسته است.

در مخالفت با شایسته سالاری، سندل از عدالت صحبت می کند و مدعی است که امروزه ما برابری شرایط چندانی نداریم، عده‌ای بالا می‌روند و عده‌ای هم توان بالارفتن ندارند.

جهانی سازی بازارمحور

سندل این نوع بالارفتن را به خصایص شخصی افراد مانند تیزهوشی نسبت نمی دهد، بلکه آن را محصول نابرابری می داند. معضلی برآمده از چهار دهه جهانی سازی بازارمحور که نابرابری درآمدها و ثروت را در جوامع لیبرالی معاصر برجسته کرده است.

در یک جامعه نابرابر، برخی هستند که دلشان می خواهد به موفقیت اخلاقا توجیه پذیرشان، باور قلبی داشته باشند اما سندل این نوع موفقیت را نه ثمره استعداد و سخت کوشی بلکه محصول نابرابری و تبعیض تلقی می کند.

برای غلبه بر این وضعیت، سندل به رویایی ملی می اندیشد، رویای نظمی اجتماعی که در آن هر مرد و زنی در آن بتواند فارغ از طبقه اجتماعی یا شرایط زاده شدنش، به بهترین جایگاهی که در توانش است برسد و از سوی سایرین به خاطر هر آنچه هست به رسمیت شناخته شود .

جالب اینکه کتابخانه کنگره آمریکا نمادی از برابری و دموکراسی برای سندل است، مکانی که در پشت صندلی های آن خوانندگانی اعم از پیر و جوان، فقیر و غنی، سیاه و سفید، مدیر و کارگر، ممتاز و غیرممتاز غرق مطالعه اند. به نظر سندل، اگر بتوانیم این نمونه را در تمام بخش های زندگی ملی پیاده کنیم، آنگاه رویای آمریکایی به یک «واقعیت پایدار» بدل می شود .

در بخشی از کتاب استبداد شایستگی می‌خوانیم

مشکل شایسته‌سالاری فقط این نیست که عمل به نوبه خود به کمال مطلوب نمی‌انجامد. اگر موضوع همین باشد، راه‌حل آن فراهم کردن فرصت برابر در جامعه‌ای است که در آن افراد، صرف‌نظر از نقطه شروع‌شان در زندگی، می‌توانند تا جایی که سختکوشی و استعدادشان اجازه می‌دهد، بالا بروند؛ ولی جای تردید است که حتی شایسته‌سالاری تمام‌عیار و کامل هم چیز خوبی باشد، چه از لحاظ اخلاقی و چه سیاسی.

از لحاظ اخلاقی، هنوز هم معلوم نیست چرا افرادِ بااستعداد مستحق پاداش‌های هنگفتی هستند که جوامع بازارمحور نثار افراد موفق می‌کنند.

شالوده سویه اخلاقی شایسته‌سالاری این ایده است که ما به‌خاطر عواملی که خارج از کنترل ما هستند، مستحق پاداش یا مجاز به جا زدن نیستیم. اما آیا داشتن (یا نداشتن) استعدادهای خاص واقعاً دست خود ماست؟

اگر خیر، سخت است بفهمیم چرا کسانی که به لطف استعدادهایشان رشد و پیشرفت می‌کنند مستحق امتیازات بیشتری هستند تا کسانی که به همان اندازه سختکوشند ولی از مواهبی که جامعه بازاری به آن‌ها ارج می‌نهد کمتر برخوردارند.

آن‌هایی که به آرمان شایسته‌سالاری ارج می‌نهند و آن را هسته اصلی پروژه سیاسی خود در نظر می‌گیرند، این وجه اخلاقی را نادیده می‌گیرند.

آن‌ها همچنین چیزی را که وجه سیاسی قوی‌تری دارد از قلم می‌اندازند: اصول اخلاقی ناهنجاری که شایسته‌سالاری در میان برندگان و همین‌طور میان بازندگان ترویج کرده است.

در میان برندگان، تکبر و در میان بازندگان، احساس خفت و خواری و کینه. این وجوه اخلاقی در قلبِ شورش پوپولیستی علیه نخبگان است. شورش پوپولیستی بیشتر از آنکه اعتراضی به مهاجران و برون‌سپاری باشد، طغیانی است علیه استبداد شایسته‌سالاری که بی‌دلیل هم نیست.

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای