روابط اقتصادی و کارکردی که برای ایران دارد
تردیدی نیست که روابط اقتصادی تا حد زیادی منازعهها میان ملتها و کشورها را مدیریت میکند و از تخاصم فیمابین کشورها و دولتها میکاهد.
اخبار سبز کشاورزی؛ در همین جمهوری اسلامی ایران، روزی محمود احمدینژاد در جایگاه رئیسجمهوری اسلامی ایران، میخواست با به گروگان گرفتن مناسبات اقتصادی میان ایران و سایر کشورها، بالاخص کشورهای اروپایی و قدرتمند، از آن کشورها در ازای برقراری مناسبات اقتصادی و باز کردن بازار ایران به روی تولید آنها، امتیازهای سیاسی از این کشورها بگیرد.
اما بازار حدود 70میلیون نفری ایران در آن هنگام با توجه به جمعیت حدود 8 میلیارد نفری جهان، آن قدر برای قدرتهای سیاسی و اقتصادی جهان جذاب نبود که آن کشورها به خواست احمدینژاد پاسخ مثبت بدهند.
تردیدی نیست که روابط اقتصادی تا حد زیادی منازعهها میان ملتها و کشورها را مدیریت میکند و از تخاصم فیمابین کشورها و دولتها میکاهد.
در دولت نخست ترامپ که خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هستهای رقم خورد، رئیس جمهور وقت ایالات متحده بهویژه بر این نکته پای میفشرد که تمام زحمت و هزینههای مادی و معنوی مذاکرات توافق هستهای با ایران، برعهده آمریکا بود، ولی واشنگتن از این توافق هیچ منفعتی نبرد و تمام منافع بازگشت ایران به اقتصاد و جامعه جهانی نصیب چین، روسیه و اروپاییها شد.
همین شد که او توافق هستهای میان پنج به علاوه یک با ایران را بدترین توافقی که آمریکا در آن مشارکت داشته توصیف کرد.
در واقع از همان وقت و هنگامی که در دوره اوباما، توافق هستهای حاصل شد، چهرههای قدرتمند از در مخالفت با آمریکا و همکاریهای تجاری و اقتصادی با این کشور برآمدند و میتوان گفت تقریبا سرمایهداران، سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی- تجاری آمریکایی از این توافق هیچ یا نزدیک به هیچ منفعتی نبردند.
اگر قرار است روابط اقتصادی میان دو کشور، تنشها را مدیریت کند و از شدت تخاصم بکاهد، مانند ایالات متحده و چین باید در کشورهای یکدیگر سرمایهگذاری کنند و واحدهای تولیدی پدید آورند.
در این صورت میان دو کشوری که سرمایهگذاری کردهاند و در خاک یکدیگر فعالیتهای تولیدی- خدماتی به راه انداختهاند، هیچگاه نزاع در نمیگیرد و اختلافها به نقطه جوش نمیرسد.
نمونه بارز برای اثبات این ادعا، روابط ایالاتمتحده و چین است که با وجود اختلافهای گسترده و متنوع اقتصادی و سیاسی، پکن- واشنگتن همواره دشمنی مدیریت شده و تعریف شدهای با هم داشتهاند.
این واقعیت آشکار در نظر مقامات ایرانی، اما به گونهای تحریف شده، باور شده است. روزی محمود احمدینژاد میخواست در ازای در اختیار گذاشتن بازار ایران از اروپاییها امتیاز بگیرد و آمریکا و اروپا را تهدید میکرد که اگر به ایران امتیاز ندهند بازار ایران در اختیارشان گذاشته نخواهد شد.
در آن موقع این واقعیت مسلم درک نمیشد که ایران با داشتن جمعیت کمتر از 80میلیون نفری در جهانی که حدود 7میلیارد نفر- اکنون بیش از 8میلیارد نفر- زندگی میکنند مگر چقدر جذابیت اقتصادی دارد که بتواند با توسل به آن تهدید یا به وسیله آن معامله کند؟!
علاوه بر این در حالی که اقتصاد ایران در روزهای رونق خویش حدود 4دهمدرصد از اقتصاد جهان را تشکیل میداده، معلوم نیست کشوری که 4دهمدرصد از اقتصاد جهان را در اختیار دارد، میخواهد یا میتواند آن بخش بزرگ 6/99درصدی جهان را تهدید کند یا تحت تاثیر قرار دهد؟
درمورد شبکههای اجتماعی و ضوابطی که ایران برای آنها تعیین کرده نیز همین منطق وجود دارد؛ درحالیکه تعداد مخاطبان در هر یک از شبکههای اجتماعی معروف (شش شبکه اجتماعی برتر دنیا از نظر مخاطب و سود اقتصادی) حدود یا بیش از یکمیلیارد نفر در جهان است، ایران با جمعیت 90میلیون نفری خویش که حدود 40 تا 45میلیون نفر، کاربر شبکههای اجتماعی دارد، چگونه میتواند خواستههای خویش را به شبکههای اجتماعی دیکته کند؟
حالا واقعیت نگرانکنندهتری هم وجود دارد، بهجز در دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی در هیچیک از دورههای ریاستجمهوری دیگر، سرمایهگذاری قابلقبول و اطمینانبخشی از سوی کشورهای بزرگ- حتی چین و روسیه- در ایران صورت نگرفته است.
همکاریهای اقتصادی و تامین مالی، پرداخت وامهای کوتاه یا بلندمدت و… هیچیک جایگزین سرمایهگذاری نمیشود و امنیت حاصل از سرمایهگذاری در کشور مقابل را پدید نمیآورد.
این امر نشان میدهد که هیچیک از کشورهای بزرگ- حتی چین و روسیه- حاضر نیستند تخممرغهایشان را در سبد ایران بگذارند.
در اینباره این نکته را باید توضیح داد که هرگونه همکاری که ماهیت پرداخت وام داشته باشد، اصلا به معنای افزایش علایق مشترک نیست؛ چراکه در نهایت کشور وامگیرنده موظف به بازپرداخت وام میشود و کشور وامدهنده توجهی به شرایط اقتصادی، اجتماعی و امنیتی او نمیکند.
به لحاظ عقلی هم نمیتوان جواب روشنی برای این سوال که چرا قدرتهای بزرگ باید یا بهتر است علاقهمند به تامین امنیت و ثبات ایران باشند، پیدا کرد.
نکته مهم در این باره آن است که در شرایط کنونی و با افزایش تنشها در منطقه خاورمیانه، حتی کشورهایی که مایل به دادن وام به ایران هستند هم کاهش پیدا کرده و نوعی نگاه نگرانی توام با اضطراب بر روابط میان کشورمان و این کشورها پدید آمده است.
این که حتی دوستان ایران هم سعی کردهاند به اعراب خلیج فارس نزدیک شوند و از مواضع آنها در قبال حاکیت سرزمینی ایران حمایت کنند، نشانگر همین احتراز و فاصلهگیری کشورها از ایران است.
دولت مسعود پزشکیان نمیتواند آرزوی رسیدن به رشد اقتصادی را در سر بپروراند، ولی به این گونه مسائل راهبردی بیتوجه باشد و آن را در رفتارهای خود اعمال نکند.