وقایع اتفاقیه روستایی و کشاورزی در ایران معاصر(3)
بهطور واضح در فلات ایران، خشکسالی، قحطی، آفات، بیماریها و حوادث غیرمترقبه همواره همزاد جامعه دهقانی در مقاطع مختلف تاریخی بوده است.
بخش سوم: خشکسالی، آفات و بلایای طبیعی همزاد جامعه دهقانی ایران
بهطور واضح در فلات ایران، خشکسالی، قحطی، آفات، بیماریها و حوادث غیرمترقبه همواره همزاد جامعه دهقانی در مقاطع مختلف تاریخی بوده است و پیوسته سیطره خود را بهواسطه فراوانی و تنوع انواع متکثر ریسک بر جامعه کشاورزی تحمیل نموده است.
اخبار سبز کشاورزی؛ حسین شیرزاد، کارشناس و تحلیلگر بخش کشاورزی | مجموعهای از خشکسالیها که از سال ۱۹۱۶ میلادی شروع شدند، ذخیره محصولات کشاورزی را بیش از پیش خالی کردند. در اوایل ماه فوریه سال ۱۹۱۸ میلادی، خشکسالی در همه جای کشور گسترده شده بود.
روزنامه کوشش: تولید غله در ایران کفاف مصرف داخلی را نمیدهد
روزنامه کوشش در این باره مینویسد: «شرایط آشفته ارزاق در سالهای گذشته و شرایط اسفناک آن در دوران قحطی سالهای 1917 تا 1919 همه را به این نتیجه رسانده بود که تولید غله در ایران کفاف مصرف داخلی را نمیدهد، بدیهی است که خشکسالی و قحطی در هر کشوری ممکن است رخ دهد و اگر ایران در گذشته دچار این بلایا شده، به این دلیل نیست که نمیتواند برای برآوردن نیازهای داخلیاش گندم کافی تولید کند».
در مذاکرات مجلس ۵ آبان ۱۳۱۱ نشست ۱۱۲ آمده: «رئیس اداره کل فلاحت و صناعت (آقای فرخ) - در بودجه اداره فلاحت برای دفع آفات حیوانی یک مبلغی منظور شده بود که در موقع عادی البته کافی بود، ولی امسال بهواسطه اینکه امراض مختلفه حیوانی از نقاط دیگر سرایت کرده بود و بعضی نقاط را گرفت اعتبارات ما کم آمد لهذا ده هزار تومان یعنی صد هزار ریال از اعتبارات دیگر تمنا شده است که انتقال داده شود».
بیشتر بخوانید:
در بودجه سال ۱۳۱۱ اداره کل فلاحت برای کلیه مصارف مربوطه به دفع آفات حیوانی که مطابق معمول و بهطور عادی پیش آمد نماید مبلغ ۶۶۰۰۰۰ ریال منظور و تصور میرفت که مبلغ مزبور احتیاجات دفع آفات حیوانی را کاملاً تأمین خواهند نمود؛ ولی برخلاف انتظار امراض ساریه طاعون گاوی و سیاهزخم گوسفند و شاربن سمبتوماتیک و غیره به قسمی در حیوانات نواحی مختلفه خراسان، مازندران، آذربایجان، همدان و سایر نقاط دیگر بروز نموده که مجبور شد علاوهبر دو نفر دکتر متخصص و ۲۸ نفر واکسیناتورهایی که در استخدام اداره کل فلاحت میباشند یک عده از دکترها و متخصصین وزارت جنگ را نیز به نواحی مزبور اعزام دارد تا از امراض مذکور جلوگیری نماید.
علی هذا، اعتباری که برای قسمت مخارج مربوطه به دفع آفات حیوانی به شرح فوق منظور شده بود به مصرف رسیده و جز مبلغ مختصری باقی نمانده است برای اینکه فقدان اعتبار امور دفع آفات را دچار وقفه ننموده و خسارت جبران ناپذیری بر رعایا و صاحبان اغناء و احشاء حتی المقدور وارد نکرده و از طرفی از مبلغ ۵۰۰۰۰۰ ریالی که از قسمت فصل ۱۴ ماده ۴ بودجه مملکتی برای عمل معادن قراچه داغ منظور گردیده مبلغ کافی اعتبار باقی است که به مصرف نرسیده ماده واحده ذیل را به قید یک فوریت برای ترمیم اعتبار دفع آفات حیوانی از اعتبار فوق پیشنهاد و تقاضای تصویب آن را مینماید. بیشتر این قبیل امراض حیوانی از خارج به ایران سرایت میکند از قبیل طاعون و پست پوین و شاربن سمپتو ماتیک و سایر اقسام شاربن اینها اغلب از سایر ممالک و نقاط خارج به ایران سرایت میکند.
روحی، نماینده وقت مجلس: در مسئله فلاحت و گاومیری نباید سهلانگاری کنند
روحی، یکی دیگر از نمایندگان مجلس در این رابطه میگوید: «موضوع دفع آفات حیوانی هم یکی از امراض مزمن ساری این مملکت است که غالب نقاط این مملکت در اوقات مختلفه مبتلا هستند، ولی بهطوری که بنده اطلاع دارم اداره فلاحت در چند سال قبل یک موسسه خیلی منظم و مرتبی ایجاد کرده بود بهنام دفع آفات حیوانی و در آن جا واکسن درست میکردند و یک عده بیتار مخصوص استخدام شده بود و در مازندران و جاهای دیگر عمل کرده بودند و نتایح خیلی مستحسنی هم گرفته شده بود، ولی امسال بدبختانه در اغلب از نقاط و قسمت مهم این مملکت در همدان و یک قسمت از دهات قزوین دچار مرض گاومیری شده باشد درجه و کوچکترین عمل از طرف اداره فلاحت به منصه ظهور نپیوست و یک قدم کوچک هم برنداشتند؛ حتی به دو گاو هم تزریق نشد و من تعجب میکنم یک اداره که حقیقتاً موظف است که این مسئله را پیشرفت بدهد؛ یعنی فلاحت مملکتی را و لااقل وسائلی که برای این فلاحت کار میکنند صیانت و نگهداری کنند. این غفلت از چه بود و چرا قبلاً پیشبینی نکرده بودند چه در بودجهشان و چه جای دیگر در صورتی که باید متوجه باشند که مرض گاومیری یک مرض خطرناکی است و ممکن است در این مملکت هر روز از گوشه به گوشه این مملکت سرایت کند و یک مشت وسائل تولید فلاحت را از میان ببرد که آن گاو باشد. در مسئله فلاحت و گاومیری نباید سهلانگاری کنند این یک ترتیبی است که امسال زیان زیادی به مملکت وارد آورده است».
پاستورلوز یکی از خطرناکترین بیماریهای دامی در ایران بود که اولین مورد در سال 1316 شمسی از استانهای تهران، گیلان، مازندران و آذربایجان غربی و خوزستان گزارش شده است.
در ضمن از جاجرم خراسان هم گزارشاتی در این مورد وجود دارد. سیاه زخم نیز همواره در ایران واجد اهمیت خاصی بوده و موجب تلفات در گاوها میگردید. از این بیماری اولینبار در سال 1316 از استانهای تهران، مازندران، گیلان، آذربایجان، خراسان و خوزستان گزارش شده است.
ملک مدنی، یکی دیگر از نمایندگان وقت: یک دسته از مهاجرین مرض گاومیری را به ایران آوردند
ملک مدنی، یکی دیگر از نمایندگان میگوید: «موضوع مرض گاومیری یک چیزی است که تقریباً آنچه بنده به خاطر دارم از اواخر جنگ بین المللی که یک دسته از مهاجرین به ایران آمدند این مرض را هم به ایران آوردند و این مرض یکی از مخاطرات بزرگ عوامل فلاحتی ما شده است و همیشه یک سال دو سال این مرض تخفیف پیدا میکند مجدداً باز از یک نقاطی شروع میکند الان به طوری که بنده اطلاع دارم در قسمت غرب باز شروع کرده است و خیلی هم تلفات سنگینی به بار آورده است. بنده میخواستم عرض کنم که مسئله فلاحت همان طور که سابقاً هم خدمت تان عرض کردم یکی از مسائلی است که به عقیده بنده باید مورد توجه کامل دولت واقع شود، اصول فلاحت قدیمی هم که ما داشتیم که اکثراً مورد تنقیذ واقع می شده آن هم دارد متزلزل میشود برای خاطر اینکه اگر مراجعه کنید و احصائیه گاوبندی و دهات را در نظر بگیرید آن نسق بندی معمولی قدیم در کار نیست و کمتر شده است یعنی از بین رفته یک دهی هم که شصت جفت گاوبندی داشته است امروز به سختی اداره میشود».
رئیس کل صناعت و فلاحت وقت: دفع آفات در ایران چیز جدیدی است
فرخ، رئیس کل صناعت و فلاحت میگوید: «دفع آفات در ایران خیلی چیز جدیدی است. ما در اواخر متوجه شدیم که وسائلی در دنیا هست برای اینکه آفات را از نباتات و از محصول و حیوانات دفع کنند و البته در این قسمت هم خیلی مبتدی هستیم و یک چند نفر متخصصی هم آوردهایم از ایرانیها هم تحصیل کردهاند لوازمش را هم با کمال زحمت تهیه کردهایم و این فرمایش را هم که فرمودند الاهم فالاهم اداره فلاحت کاملا این را در نظر گرفته است؛ زیرا آفاتی که در مازندران پیدا شده است متأسفانه آفتی است که بهواسطه یک پیوندی که از ایتالیا حمل کردهاند به مشهد سر در اثر بیاحتیاطی و بیمبالاتی این سهچهار ساله اغلب نقاط مازندران را فرا گرفته و بهکلی مرکبات مازندران را فاسد کرده و حتی بدبختانه ممکن است به قسمتهای جنگلی هم سرایت کند و یکی از قسمتهای فوقالعاده مهم است که اداره فلاحت وظیفهدار است در کمال جدیت این را جلوگیری کند و حتی سمپاش که به اصطلاح پولوزیرا توریک مقداری با کمال عجله از اروپا خواستیم و اینجا رسیده است متخصصین هم فرستادیم و مشغول هستند و یک حشره هم هست مثل کفشدوز که آنها را میخورد، یعنی آن آفت را یک استاسیونهایی تهیه کردیم از اروپا و مراکش خواستهایم و مشغول تهیه هستیم که این آفت را بخورد و این اعتبار را ما خواستیم برای اینکه این کار را انجام بدهیم؛ زیرا نهایت ضرورت را دارد و آفت کرمان بنده تصدیق دارم و حتی این قضیه در قزوین و سمنان و دامغان هم هست یعنی موضوع پسته و ما تحت مطالعه قرار دادهایم و همین قدر که از این قسمت خلاص شویم البته در آن قسمتهای دیگر هم اقدامات مقتضیه خواهیم کرد».
موید احمدی، یکی دیگر از نمایندگان وقت: مأمورین دفع آفات را به رفسنجان بفرستند
موید احمدی، یکی دیگر از نمایندگان: «مخصوصا بنده خواستم تذکر بدهم به آقای رئیس صناعت و فلاحت که در رفسنجان کرمان قسمت پستهاش خیلی مهم است و یکی از صادرات بسیار خوب است که در محل تجار خارجی پول میدهند و در همانجا میخرند و حمل میکنند و البته به عرض آقا رسیده و دوسیه را مطالبه کردهاند که امسال دچار آفت خیلی سخت شده است و مشمول خرابی است و این دو ضرر دارد هم برعیت و ملک ضرر وارد میآید و هم به دولت وارد میآید از حیث اینکه مالیاتش را نمیگیرد. مالیات از روی صد سه و نیم عایدات است. عایدات که کم شد مالیات دولت هم بالطبع کم میشود و ضرر عمدهاش هم این است که یک ضرر عمده به صادرات مملکت میخورد. محصول پسته از محصولات بسیار خوب است و گرانقیمت و مشتری دارد و بازاردار است و حمل به آمریکا میکنند به قیمت خیلی گزاف هم میخرند و حمل میکنند و وقتی که بنا شد این محصول از بین برود ضرر عمده به صادرات مملکت وارد میشود. بنده از موقع استفاده کردم به آقای رئیس صناعت و فلاحت تذکر بدهم و این موضوع را از نظر اهمیتی که دارد در نظر بگیرند و یک چند نفر از مأمورین دفع آفات و از متخصصین را به محل کرمان یعنی خصوصا رفسنجان بفرستند که جلوگیری از این بلای مبرم بکنند».
رشد و نمو آفت سن و بروز قحطی در دوره پهلوی اول
شرایط آب و هوایی استانهای مرکزی و کوهستانی کشور موجب فراهم آمدن شــرایط رشد و نمو آفت سن و وارد آمدن خسارت های فراوان به محصول گندم و جو در اســتان ها و بروز قحطی در دوره پهلوی اول می گردید.
در آن زمان سن گندم (Eurygaster integriceps) یا سن غلات یکی از مهمترین آفات گندم و جو بود.
از ابتدای کاشت محصول تا برداشت آن احتمال هجوم سن وجود دارد. اولین گزارشها از هجوم آفت سن به سال 1296 برمیگردد. در این سال حملات متعدد سن به مزارع گندم خسارات زیادی به بار آورد.
سوزاندن گون و بوتههایی که در دامنه کوهها بهعنوان زیستگاه سن میرویدند از سال 1305 با حجم عملیاتی معادل 10500 نفر روز کارگر در زیستگاههای تهران و اصفهان موفقیتی به بار نیاورد.
برنامه کنترل بیولوژیک در ایران در سال 1312 با کنترل بیولوژیک کلاسیک شروع شد. در آن زمان با ورود نهالهای آلوده مرکبات به کشور، شپشک استرالیایی در باغات مرکبات در استانهای شمالی طغیان نمود.
این آفت که اصل آن از کشور ایتالیا بود، همراه نهالهای مرکبات از ایتالیا وارد ایران شده و اولینبار در سال ۱۳۰۲ و یا ۱۳۰۷ در باغهای بابل مشاهده شده است. با واردات کفشدوزک استرالیایی از فرانسه و پرورش اولیه و رهاسازی در باغات مرکبات، جمعیت شپشک کنترل شد. پس از آن تعداد دیگری از دشمنان طبیعی مانند کفشدوزک کریپتولموس، زنبور پروسپالتلا، زنبور تریکوگراما و کنه شکارگر فیتوزئولوس به کشور وارد و تولید شدند.
آفت سن و کمبود نان و قحطی در روستای ارمنینشین
در سال 1316، آفت «سن»، محصولات کشاورزی روستای ارمنینشین کتک چهارمحال را تباه کرد. این مسئله موجب کمبود نان و قحطی در آنجا شد، تا جاییکه کدخدا در نامههای به مسئولان نوشت: «نظر به اینکه ما خودمان از گرسنگی تلف میشویم و مسئولیت تالیف نفوس رعیت به عهده حکومت محلی است، اقدامی بفرمایید که اداره مالیه اجازه دهند آنچه گندم مازاد مخارج شخصی مالک باشد به رعایا بدهندکه از گرسنگی تلف نشویم».
در سال 1319ش نیز آفت سن به کشت گندم و جو شهرستانهای نجف آباد، شهرضا، فلاورجان، اردستان و نایین آسیب فراوان زد و روســتاها با قحطی و کمبود شــدید نان مواجه شدند.
شرایط به اندازهای بحرانی شد که فرماندار استان اصفهان شرحی برای وزیر کشور نوشت و درخواست کرد کمبود گندم مورد نیاز استان اصفهان که حدود 15 هزار تن بود، از اســتانهای دیگر تأمین شود.
در همین سال، تهاجم سن و از بین رفتن گندم روستاهای خورزوق، شهرستان جی، اصفهانک، سودرجان لنجان، برزان و کوجان سده، سهلوان فلاورجــان و کردآباد کوهپایه موجب نگرانی کدخدایان این مناطق از بروز قحطی و مرگ و میر اهالی شــد، تا جاییکه از فرماندار استان اصفهان درخواســت نمودند به منظور تأمین نان اهالی و بذر کشت پاییز کشاورزان، مجوز حمل گندم را از ســایر شهرستانها صادر کند.
سنزدگی روستاهای زردنجان جی، کلب علی فریدن، سیان شهرضا، فتح آباد لنجان و بلوک گرکن لنجان سبب ویرانی محصولات شد.
کدخدایان در نامه خود نوشــتند: «اگر دولت کمک نکند، مزارع بدون کشت میماند و کشاورزان به علت نداشتن نان و بذر متواری خواهند شد».
کدخدای گرکن تهدید نمود: «چنانچه توجهی بدان نفرمایند ناچارید برای رسیدگی به مقامات عالیه مربوطه شکایت نماییم».
به گزارش مجله فلاحت: «در لنجان اصفهان 2100 کارگر محلی از سوی مالکان و رعایا در اختیار مامورین فنی اداره کشاورزی قرار گرفتند که در نتیجه آن 105 هزار هکتار اراضی کشاورزی پاکسازی شده و زارعانی که اراضی خود را ترک نموده بودند دوباره به کشت گندم پرداختند».
هجوم ملخها
ملخ دریایی(Schistocerca gregaria ) از دیر زمان یکی از بزرگترین آفتهای محصولات کشــاورزی بوده اســت. همه ساله با آغاز سال جدید و هجوم مجدد ملخ از نواحی مجاور، فریاد اعتراض کشاورزان بلند میشد. هجوم ملخها به سواحل خلیج فارس که از کشورهای مجاور ایران نظیر پاکستان، عربستان و هندوستان آمده بودند، به اندازهای شدید بود که مباحث اصلی چندین جلسه مجلس را به خود اختصاص داده بود.
لذا، مجلس شورای ملی مجدداً در صدد برآمد تا اعتباراتی برای مبارزه با ملخ در سواحل و بنادر به دولت اعطا کند. معمولا پرواز ملخها پس از هر بارندگی در فصل بهار تا چند روز یا در مواقعی که هوا ابری اســت، انجام میگرفت.
دستجات پیاده ملخ و بالدار آن هرچه سرسبزی در سر راه خود ببیند اعم از علوفه، غلات، صیفیجات، انواع درختان و رستنیهای جنگلی را از بین برده و حتی علفهای هرز از دست این آفت در امان نیستند.
تخمریزی ملخ دریایی با باران های موسمی، سرما و جریان باد ارتباط داشت. حمله ملخ دریایی، علاوهبر خسارت مستقیم، روی دامداری شدیداً تأثیر میگذارد و میزان گوشت و شیر دامها بر اثر حمله آن به مراتع تقلیل مییافت.
بهغیر از ملخ دریایی، دو گونه ملخ سیاه و قهوهای رنگ نیز بود که به مزارع غلات حمله میکرد. ملخ سیاه به حبوبات و یونجه حمله مینمود و ملخ قهوهای به مزارع گندم در سال 1319 به مزارع گندم اطراف تهران و دماوند آسیب های فراوانی وارد آمد.
در اسفند 1319 مشاهده ملخ دریایی در بندر لنگه، کرمان و مکران گزارش شده که به سرعت و با ابزار مختلف با آن مقابله شد. منشأ آن «استان سند» در هندوستان بود.
ملخ ایتالیایی( Calliptamus italicus) گونهای ملخ شاخ کوتاه نیز در استانهای گیلان، مازندران و اطراف تهران، یکی از آفات مهم گیاهان صیفی، غلات، علوفه و پنبه بود و صدمات فراوان وارد میساخت. ملخ ایتالیایی در نواحی جنوبی و غربی کشور مخصوصاً در همدان، کرمانشاه، ملایر، نهاوند، فارس، اطراف تهران، گیلان، مازندران، آذربایجان، خراسان و خوزستان انتشار داشت و از روش های کنترل مکانیکی، طعمه پاشی، سمپاشی و گردپاشی برای کنترل این ملخ ها بهره گرفته میشد، از نظر اکولوژی، ملخ ایتالیائی زمینهای خشک را که دارای علف بسیار نبود، بر جاهای دیگر ترجیح میداد و بهطور محسوس به علفهای جنس درمنه علاقهمند بود، زیرا این علفها خوراک پورههای آن هستند.
گیاهان جنس مریمگلی که اغلب در کنار جادهها، کشتزارها و پیرامون روستاها فراوان بود، برای تغذیه این ملخ مناسب و در این محلها نشو و نمای ملخ ایتالیایی بخوبی انجام میشد.
همچنین مراتع و علفزارهای طبیعی نیز که بواسطه کمی آب و چرای بسیار نیمه خشک میشد برای نشو و نمای این ملخ مساعد بود. هجوم ملخ های مراکشی(Dociostarus maroccanus ) به مراتع و اراضی کشاورزی برخی از مناطق غرب نیز در اسناد سال 1318 گزارش شده است. بدن این ملخ به رنگ خاکستری مایل به زرد تا قهوه ای، با لکه های تیره است.
سر نسبتاً بزرگی دارد و شاخکها کوتاه و تقریباً تا انتهای پیش قفسه سینه می رسد. انتهای بال های رویی از انتهای شکم و انتهای ران پای عقبی تجاوز می کند.
در روی ران های عقبی سه لکه عرضی و پهن به رنگ مایل به سیاه قرار دارد. در قسمت وسطی پیش گرده حاوی علامتی به شکل صلیب رنگ پریده بوده و داخل این صلیب نیز سه خط عرضی قرار دارد. طول تخم های این ملخ حدود پنج میلیمتر و شکل آنها دانه برنجی و به رنگ مایل به کرم است.
این ملخ در خاک های سفت، عاری از پوشش گیاهی، دامنه ها و دره های دارای پوشش گیاهی علف های هرز خانواده گرامینه، حاشیه جاده ها و راه های دسترسی مراتع تخمریزی می کند. مناطقی که تحت چرای سنگین دام قرار داشته و خاک در آنها کوبیده شده است برای تخمریزی این حشره بسیار مناسب هستند.
ملخ مراکشی به عنوان یک آفت مهم برای بسیاری از محصولات زراعی، جنگلی و مراتع در کشاورزی ایران حضور دایم داشت.
برای اولین بار استفاده از سم آرسنیک در سال 1305 که از اروپا خریداری شده بود برای مقابله با ملخ استفاده شد. پس از مطالعات سال 1302 «جلال افشار» معلم مدرسه عالی فلاحت، در خصوص نحوه مبارزه با آفات نباتی در انستیتو پاستور ایران، موسسه دفع آفات نباتی نیز از سال 1306 دست بکار شد و با دایر نمودن شعباتی برای مبارزه با ملخ در دماوند، مغان، خراسان، مازندران، ارومیه، خراسان، ایلام، لرستان، خوزستان، بهبهان، شیراز بهطور جدی از سال 1312 مبارزه با ملخ را در سطحی معادل 55600 هکتار، و در سال 1313 در سطحی معادل 97000 هکتار شروع نمود. به موازات آن کارخانه سم سازی کرج نیز در سال 1309 افتتاح شد. در سال ۱۳۰۸ به کشاورزان و زمینهای کشاورزی کشور در برابر حمله آفت ملخ آسیبهای بسیار وارد شد.
دولت برای از میان برداشتن ملخ کارشناسان خارجی را فراخواند. زمینها سمپاشی شدند و در بیشتر دهات با کندن چاه ها و آتش زدن ملخها با بنزین و نفت ملخها را از بین بردند. کیلومترها ملخ مرده در زیر درختان، سبزهها و در میان تولیدات کشاورزی دیده میشد.
ملخ از هندوستان به ایران هجوم آورد. نخست منطقه دزدآب (زاهدان) و سیستان و سپس قائنات را آلوده کرد و با شتاب در درازای چند روز خراسان زلزله زده را فراگرفت. این ملخهای زرد رنگ که به آنها ملخ ایتالیایی نام دادهاند، در دستههای سامان یافتهای در بیشتر شهرها و دهات زمین و آسمان را سیاه کرده و به سوی ترکمنستان میرفت. همین که ملخ روی زمین بنشیند در کوتاه زمان دو تا سه روز تخم ریزی مینماید و نیش خود را در زمین به اندازه یک نیم کره فرو میبرد و یک کپسول لعاب در زمین میگذارد.
این کپسول که دربرگیرنده تخمهای ریز شبیه به برنج است کم کم بزرگ شده و جلد خود را شکافته و از هر کپسول یعنی از هر ملخ بیش از پانصد ملخ سیاه به اندازه مورچههای درشت سیاه بیرون میریزند و پس از یک تا دو هفته دگرگون میشوند و زرد رنگ و آغاز به جستن و خوردن فرآوردههای کشاورزی میکنند.
دشمن ملخ، پرنده سار است. بیشترین شدت تخم ریزی این حشره در استان اصفهان در نیمه دوم اردیبهشت است. در دوره مورد بحث ما، ناحیه نزدیک بین پل شهرستان و پل خواجو یکی از محل های مناسب رشد و نمو دسته های ملخ بود. ملخ نیز مانند آفت سن به صورت دوره ای به مزارع کشــور و استان اصفهان وارد میشد و علاوه بر خسارت اقتصادی، موجب کمبود غلات و قحطی میگردید.
از این رو، دولت در سال 1309 بخشنامه دفع ملخ را تصویب کرد در این بخشنامه آمده بود که کدخدایان و مالکان موظف اند به محض اطلاع از وجود ملخ در روستاها به مأموران یا وزارت اقتصاد ملی گزارش دهند و مأمورانی که در اجرای این وظیفه مســامحه کنند، تحت تعقیب محاکم قضایی قرار میگیرند.
در ۶ اردیبهشت ماه ۱۳۱۱ قانون اجازه معافیت ادوات و مصالح دفع ملخ از حقوق و عوارض گمرکی و سایر مالیات ها به تصویب مجلس رسیدکه مطابق آن وزارت مالیه مجاز گردید تا کلیه ادوات و مصالح و مواد و سایر اشیایی را که از برای دفع ملخ و رفع احتیاجات مأمورین دفع ملخ لازم است را از حقوق و عوارض گمرکی و سایر عوارض و مالیات ها که به آنها تعلق گرفته یا بگیرد معاف نماید.
در سال های 18 - 1317 در نتیجه طغیان ملخ مراکشی در مناطق گرگان و دشت مغان دولت ایران با همکاری دولت شوروی برای طعمه پاشی علیه ملخ مراکشی از هواپیما استفاده نمود.
در سال های 24-1321 در دشت مغان، مهران و دهلران نیروی هوایی ایران به مبارزه با ملخ مراکشی اقدام کرد. اولین بار در سمپاشی هوایی استعمال سم به شکل گرد مورد توجه قرار گرفت. زیرا محلول پاشی به علت سنگین شدن هواپیما و تکمیل نبودن ساختمان هواپیماهای سمپاش برای محلولپاشی غیرعملی بود و صرفه اقتصادی نداشت. گردپاشی هم تابع روش خاصی نبود.
در سمپاشیهای اولیه کیسههای سم از پنجره یا دریچه کف کابین هواپیما به وسیله کمک خلبان بر روی مزرعه پخش می گردید و اجباراً پخش گرد سم به این شکل ناهمگن و غیریکنواخت انجام میشد.
در سال ۱۹۲۳م و بعد در سال ۱۹۲۹م گلههای ملخ در اصفهان به شکل ابرسیاهی بالای مزارع پرواز کرده و همه چیز را در راه خود نابود میکردند . در مزارع پنبهکاری ایران مخصوصا در مزارع جنوب کشور طی سالهای دراز آفات و حشرات مختلف پنبه در حدود ۹۰ درصد حاصل پنبه را نابود و مزارع پنبهکاری را ویران میکردند.
خشکسالی یکی از مهمترین بحرانهای طبیعی نواحی مرکزی فلات ایران از جمله فارس، یزد و اصفهان در دوره پهلوی اول محسوب میشد. به دنبال کمبود باران، قحطی و گرسنگی در ایران دورهای بود و به طور معمول ایالتی و نه ملی و آن هم به علت نباریدن باران یا هجوم ملخها میافتاده است.
البته برخی از قحطیها هم توامان با بیماری وبا و حصبه در تمام کشور اتفاق میافتاد. خشکسالی مراتع زیادی را از بین برد و در نتیجه دامپروری و گله داری و دام ها در معرض نابودی قرار می گرفتند. بسیاری از ایلات دام و گله خود را، که سـرمایه اصلی زندگیشان بود، از دست می دادند افزایش بسیار سریع بهای گندم و نان، قهراً ناآرامی ها و شورش هایی را موجب می گردیـد.
لمبتون، خاطرنشان میسازد که اغلب، پس از خشکسالیها دیده میشود که تجار و محتکران، زمینهای دهقانی را غصب میکنند و سرانجام، قحطی مهاجرتهایی را ـ چه در داخـل و چـه در خـارج کشـور ــ موجب می گردید: «مهاجرت دهقانان از روستاها به شهرها این نکته را به اثبات میرساند که مالکین خردهپا در بسیاری از نواحی و در شرایط امروزی نمیتوانند از لحاظ مالی و وسائل دیگر، خود را تأمین کنند».
او تأکید میکند که طی اوقات اخیر روز به روز بیشتر دهقانان از روستا به شهرها مهاجرت میکنند. روزنامه مردم مورخه 23 آبان ماه 1327 نوشت: «در زندگی این دهقانان، در نتیجه خشکسالیهای ادواری یا هجوم آفات کشاورزی، تغییراتی مشاهده میشود، آنها دسته دسته اراضی خود را به بزرگ مالکان میفروشند».
ادامه خشکسالی موجب شد که محصول غلات بسیار کاهش یابد و، در نتیجـه، قیمـت گندم با شتاب بیشتری فزونی گیرد. کسانی که نان نداشتند، ناگزیر به علف خواری یا خوردن گوشت حیوانات بارکش روی آوردند، و در مراحل بعد، به خوردن سگ و گربه و موش و حتی مردار و کود و فضله حیوانات ناچار شدند. در بعضی جاها کـار حتـی بـه آدمخواری می کشید. بر اثر خشکسالی، شمار کثیری از چهارپایـانِ مـورد نیـاز زراعـت (گـاو، الاغ، و …) و نیـز حیوانات بارکش کاروان ها (شتر، استر، اسب، و …) تلف یا کشته می شدند و در نتیجه، هم کار زراعت مختل و معطل ماند و هم مال الاجاره حیوانات بارکش به چندین برابر ـ گاهی تا پنج برابر ـ رقمِ پیش از قحطی می رسید.
عامل احتکار، بی گمان، نقش بسیار مؤثر و تعیین کننده ای در شدت بخشیدنِ به قحطی داشت. بی لیاقتی سیاسی، عدم توجه به بهسازی و مرمت زیرساخت های آبی مانند قنوات، فساد کارگزاران حکومتی و سودجویی در مواقع خشکسالی بر وخامت اوضاع می فزود. مثلا، بلوک مستقل مهاباد دارای ۱۷ رشته قنات و چشمه خالخالی بوده و روستاهای اطراف مهاباد همه سر سبز و در آن کشاورزی میشده و جمعیت زیادی در آنها زندگی میکردهاند. اما بعلت بی توجهی به لایروبی قنوات و خشک شدن قنوات بیشتر روستاهای اطراف یا خالی از سکنه شده یا جمعیتی مختصر را در خود جای دادهاست.
در قسمت شمال و شمال شرقی مهاباد در حاشیه کویر روستاهای زیادی وجود داشته که بر اثر بیابان زایی، وزش تند بادها و حرکت دادن ریگهای روان، وقوع زلزله روستاها و مزارع آن در زیر خاک فرورفته و تلی از شن باقیماند بطوری که در سال 1316بنابر ارزیابی کدخدای مهاباد اردســتان، بر اثر خشکســالی تعداد فراوانی از احشام آنجا از جمله 6020 رأس گوسفند، 6800 رأس بز، 600 شتر تلف شدند.
نواحی بوشهر نیز در خشکسالی 1311 بسیاری از دام های خود را از دست داد و مراتع بسیاری لم یزرع گشتند. دوسال ممتد بی آبی در محدوده پهنه سرزمینی جبال بارز به سال 1315-1316 روستاییان را وادار نمود تا بسیاری از دام های خود را به رایگان بفروشند، گاوها از بی آبی و فقدان علوفه تلف شدند .
گزارشــی هم کدخدایان فریدن و نجف آباد در ســال 1319ش در مورد یخبندان و ســرمازدگی و از بین رفتــن محصول غلات و میوه ها دادهاند. سکونتگاههای روستایی ایران بدلیل ساختار جغرافیایی کشور از منظر استقرار گسل ها و زلزله خیزی همواره در معرض تهدید قرار داشند. در 12 فروردین سال 1308 زلزله شدیدی در کیفان، شیروان و شهر کهنه قوچان از توابع بجنورد در استان خراسان به وقوع پیوست. بر اثر این زلزله کیفان و شیروان بهکلی نابود و بیش از سه هزار نفر کشته شدند و آمار زخمیهای این زلزله تا 10 هزار نفر هم گزارش شده است.
اما در این سال، فقط زلزله، خسارتساز نبود؛ سیل نیز به چند نقطه از ایران خساراتی وارد کرد. در تبریز بهدلیل باریدن تگرگ شدید، سیل مهیبی به راه افتاد و خسارتهای زیادی به باغها وارد کرد. پس از زلزله، ســیل دومین حادثه طبیعی اســت که خســارت های فیزیکی فراوانی به بار می آورد.
براساس گزارش های موجود از کدخداهای استان اصفهان، سیل موجب خســارت های فراوانی میگردیده است، از جمله مرگ و میر اهالی، تخریب خانه ها، تلف شدن دام ها و چهارپایان باربر، از بین رفتن غلات و درختان، ویرانی و مســدود شدن قنات ها؛ همچنین، سیل بزرگی در ســال 1314 در روستای "کچو مثقال" اردســتان جاری شد که دلیل آن تخریب و فرسودگی تدریجی آب بند روی رودخانه محلی بود. در حقیقت ســهل انگاری کدخدا در تعمیر آن باعث شــد این روســتا و تمامی روســتاهای مجاور رودخانه خســارت های فراوانی ببینند .
به هر حال وضع اقتصاد روستایی ایران بهویژه پس از سال 1310 به معنای واقعی کلمه خراب بود و تولیدکشاورزی نیز بسیار عقب مانده و با تغییرات اندکی همچنان شبیه گذشته ها باقی مانده بود . تا آنجا که برخی منتقدان، آن را بدتر از گذشته ارزیابی می کردند و اگرکسانی همچــون لمبتون از تغیـیرات اندک دراحوال رعایا گفته اند بیشتراز بابت رعایت احتیاط در پژوهش و تامل درصدور احکام قطعی در این باره بوده است اما گزارشگرانی که پنهان از چشم ماموران شهربانی به ثبت و ضبط حوادث و رویدادهای آن دوران می پرداختند، وضع روستاها و رعایای ایران را با وضوح بیشتری منعکس می کردند.
به نوشته عین السلطنه سالور : "ثروت و مکنت رعایا به درجه صفر رسیده است . گندم پس از عوارض بلدیه، کرایه، قپانداری، تقلبات کاروانسرا دارها ، 6 تومان، جو 3 تومان الی 3 تومان و نیم عاید فروشنده میشود. کاه خریدار ندارد، ممیزی، مالیات را اضافه کرده و به هرچیزی که حتی در آن آبادی نروید، مالیات بسته شده است . مباشرین تریاک سختگیری غیرمشروع می کنند و گاهی اوقات تمام هستی رعیت از بین می رود . مالیات دخانیات و بلدیه اضافه شده است و صنعت قالی بافی عقیم مانده".
بر همین اساس برخی مورخان نوشته اند که: "در این دوران کشاورزی بر روی هم کمک چندانی دریافت نکرد و مناسبات حاکم بر آن دقیقا به همان حال باقی ماند که قرن ها دچارش بود.