فاصله ۱۰ پلهای کشور از ظرفیت توسعه
یکی از مهمترین شاخصها برای بررسی عملکرد یک کشور در زمینه توسعه، بررسی میزان استفاده آن کشور از پتانسیل توسعه اقتصادی است.
اخبار سبز کشاورزی؛ درواقع سوال اصلی این است که کشورها از درآمدهای کسب شده چقدر توانستهاند در راستای خلق توسعه در همه ابعاد استفاده کنند؟ با درآمدی مشابه با درآمد خوب ایران، چه حجم از توسعه را میتوان خلق کرد؟
شاخص «توان تبدیل پول به توسعه»، فاصله بین مقدار بالقوه توسعه که از روی تولید ناخالص سرانه بهدست میآید با مقدار بالفعل توسعه را نشان میدهد.
یعنی به طور ساده این شاخص نشان میدهد هر کشور با درآمد فعلی خود چقدر نسبت به وضعیت توسعه بالقوه خود فاصله دارد یا چقدر از سرمایههای خود را برای توسعه استفاده کرده است.
براساس آخرین شاخص های ارائه شده کشورهایی چون سریلانکا، نیوزیلند و کاستاریکا در رتبه های بالای تبدیل منابع به توسعه قرار گرفته اند.
فاصله زیاد ایران با ظرفیت توسعه
رابطه بین درآمد سرانه کشورها به دلار با «فراشاخص توسعه» نشان میدهد به طور میانگین هرچه کشورها به لحاظ درآمد سرانه وضعیت بهتری داشته باشند، فراشاخص توسعه آنها نیز بهتر است، که این رابطه بسیار قوی و معنادار است.
فراشاخص توسعه یعنی مجموعهای از شاخصهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی و حتی فردی که شامل ۱۲۴ زیر شاخص و ۷۳۴ نماگر توسعه است و زمانی که با هم تجمیع شوند، برای هر کشور تا حد قابل قبولی کل ابعاد توسعه آن کشور را نمایش میدهد.
در رابطه بین تولید ناخالص داخلی سرانه و فراشاخص توسعه، برخی از کشورها پایینتر از توان بالقوه خود در توسعه قرار گرفتهاند، که به این معنی است که نتوانستهاند درآمدهای خود را به طور کامل استفاده کنند و از آن توسعه همه جانبه خلق کنند. شاید موانع نهادی اجازه نداده درآمد مربوطه به توسعه در همه ابعاد منجر شود.
بر این اساس، ایران بیش از ۱۰ نمره پایینتر از وضعیت بالقوه خود عمل کرده است (مقیاس کل از ۱۰۰ نمره است). این پایینتر بودن از نقطه توسعه بالقوه را میتوان به دو شیوه تحلیل کرد.
از یک سو واضح است که ایران نتواسته است از تولید، درآمد و سرمایههای خود به خوبی استفاده کرده و توسعهسازی کند و چنانچه به همین رویه ادامه دهد افزایش تولید و درآمد، کمک قابل توجهی به توسعه ایران نخواهد کرد. از سوی دیگر میتوان این برداشت را ارائه کرد که ایران با همین درآمد موجود به شرط تحول نهادی میتواند حداقل ۱۰ نمره به فراشاخص خود اضافه کند، یعنی تقریبا ۲۰ درصد در توسعه همهجانبه ارتقا پیدا کند.
ایران در بین ۱۴۷ کشوری که دادههای آنها در همه ابعاد فراشاخص توسعه وجود داشته است، از لحاظ توان تبدیل پول به توسعه رتبه ۱۴۳ را به خود اختصاص داده است و تنها سه کشور در دنیا هستند که وضعیتی بدتر از ایران دارند.
هنوز به رشد نرسیدیم تا به توسعه فکر کنیم
فرشاد پرویزیان، نائیب رئیس انجمن اقتصاددانان ایران با اشاره به اینکه ما هنوز به سطح رشدی بازنگشته ایم که شاخص های توسعه را با آن مقایسه کنیم، گفت: ما منابعی نداریم. منابع یا باید ما باید از نفت بدست بیاید که آن را نداریم و یا باید صادرات کالا داشته باشیم که آن نیز وجود ندارد. مهم ترین مساله سرمایه گذاری خارجی است که تقریبا صفر است. اگر تحلیل ها و اعداد و ارقام امثال آقای عبدالملکی را قبول داریم که باید پرسید این سرمایهها کجا است؟ به قول معروف، «گر این آبگوشت است پس گوشت آن کجاست؟»
پرویزیان افزود: سرمایهگذاری باعث اشتغال عوامل تولید میشود که حاصل از سرمایهگذاری رشد اقتصادی رخ دهد و بعد از آن است که میتوان پرسید آیا با معیارهای توسعه میخواند یا خیر. ما هنوز به رشد اقتصادی نرسیدیم که به فکر مقایسه آن با شاخصهای توسعه باشیم که بگوییم آیا این رشد با کیفیت است یا خیر!
این اقتصاددان ادامه داد: همین الان تحریمها حذف شود، رشد اقتصادی ما دو رقمی می شود. اما آیا این به معنی توسعه است؟ رشد تنها به معنی درآمد است. اما اگر این رشد اقتصادی منجربه به بهبود شاخص های توسعه شود، میتوان از توسعه صحبت کرد. ما کم ترین از استهلاکمان رشد داشته ایم، یعنی آسفالت خیابان از بین رفته و ما نداشتیم آن را ترمیم کنیم. بنابراین طبیعی است که در آمار شکاف بین پتانسیل بالقوه و بالفعل در پایینترین رتبه ها قرار بگیریم.
مهمترین عامل پایین بودن توسعه مالی در ایران
یکی دیگر از تئوریهای مطرح توسعه مالی که مرتبط با کشور ایران است، تئوری نحسی منابع طبیعی در توسعه مالی است. به این معنا که کشورهایی که وابسته به منابع طبیعی هستند، توسعه مالی در این کشورها پایینتر است.
یکی از شاخصهای متعارف وابستگی به منابع طبیعی شاخص نسبت رانت منابع به تولید ناخالص داخلی است. رانت منابع یعنی «اختلاف هزینه تمام شده تولید منابع با قیمت جهانی آن» ضرب در میزان منابع که در واقع ثروت حاصل از منابع طبیعی در هر کشور است.
برای مثال فرض کنید قیمت تولید هر بشکه نفت در ایران ۱۵ دلار باشد و قیمت هر بشکه نفت در بازار جهانی معادل ۸۵ باشد و ایران ۱۰۰ بشکه نفت داشته باشد.
در این صورت رانت منابع برای ایران صد ضرب در ۷۰ معادل ۷۰۰۰ دلار خواهد بود. هر چه این رقم نسبت به کل اقتصاد بزرگ باشد، مکانیزمهایی منجر به وابستگی آن کشور به منابع طبیعی میشود.
بررسی این شاخص نشان میدهد که هر چه کشورها رانت منابع بالاتری دارند، توسعه مالی کمتری دارند. مثلا گروه کشورهای با رانت منابع بالاتر از ۱۰ درصد (یعنی نسبت رانت منابع بیش از ده درصد تولید ناخالص داخلی این کشورهاست)، کمترین میزان توسعه مالی معادل ۳۰ درصد و کشورهای با رانت منابع کمتر از ۰.۱ درصد بالاترین میزان توسعه مالی معادل ۶۱ درصد را دارند.
در میانه این دو بازه نیز هر چه میانگین رانت منابع گروه کشورها بالاتر است، توسعه مالی آنها کمتر است و بالعکس. پایین بودن توسعه مالی در کشورهای وابسته به منابع در ادبیات اقتصادی نیز بسیار مطرح شده است به طوری که به آن “نحسی منابع طبیعی در توسعه مالی” نیز اطلاق میشود.