خبر فوری
شناسه خبر: 47597

از فقیرترین رئیس جمهور دنیا به با سوادترین رئیس جمهور دنیا

از پِه پِه به مسعود+ ویدئو

در این نوشتار آمیزه‌ای از رویا، آرزو، مستندنویسی و جدال نظری بین دو رئیس‌جمهور چپ‌گرای اروگوئه و مذهبی ایران پیاده شده که مطالعه آن خالی از لطف نیست

از پِه پِه به مسعود+ ویدئو

اخبار سبز کشاورزی؛ خوزه آلبرتو موخیکا کوردانو، معرف به «پِه پِه» عضو سابق جنبش ملی آزادسازی اروگوئه، پس از عفو از سوی حکومت (1985) به کار سیاسی پرداخت و در سال 2009 به عنوان نماینده کنگره، سناتور و وزیر کشاورزی اروگوئه وارد دولت شد. وی در ادامه و در سال 2015 به‌عنوان چهلمین رئیس جمهور اروگوئه قدرت را به دست گرفت.

از-په-په-به-مسعود-15

در این نوشتار آمیزه‌ای از رویا، آرزو، مستندنویسی و جدال نظری بین دو رئیس‌جمهور چپ‌گرای اروگوئه و مذهبی ایران پیاده شده که مطالعه آن خالی از لطف نیست.

ششم ژوییه ۲۰۲۴ و درست عصر روزی که داشتم شیمی‌درمانی می‌شدم؛ از رادیو شنیدم در ایران یک پزشک جراح قلب که حامی مردم سختی‌کشیده کشورش است.


بیشتر بخوانید: سفر به کشور دوست و برادر آمریکا


به لوسیا گفتم، صدای رادیو را بلندتر کند. گوینده در جملاتی بسیار کوتاه گفت: پرزیدنت مسعود پزشکیان 70 ساله در دو مرحله با 16 میلیون و 380 و اندی هزار رأی و حمایت 27درصد مردم، رئیس‌جمهور ایران شد و سپس به خبر دیگری پرداخت.

شیمی درمانی را که تمام کردم، از لوسیا خواستم فردا که به شهر که می‌رود، روزنامه‌ای بخرد که مطالب بیشتری در مورد «تو» نوشته باشد.

از-په-په-به-مسعود-1-5

صبح دوشنبه با دو کارگر ‌‌در حال برداشت ‌‌شالی بودم که یادم آمد زمانی‌ که وزیر کشاورزی اروگوئه بودم، برنج ما به کشور شما هم صادر می‌شد. آخرین مورد آن را که به یاد دارم، مربوط می‌شود به سال 2016 و قرارداد رسمی صادرات ۹۰ یا 100هزار تن برنج که به ایران ارسال شده بود و اگر حافظه‌ام یاری دهد، قرار شد گوشت قرمز هم از ما بخرید.

از-په-په-به-مسعود-1-7

ساعتی بعد دو سه صندوق میوه چیدم تا برای فروش به شهر ببریم و خسته از کار، آماده شدم تا فنجانی قهوه بنوشم.

دستی به سر و گوش «مانوئلا» کشیدم و در انتظار نشستم که «لوسیا» با روزنامه‌ای وارد شد و در صفحه اول چنین خواند: «مسعود در آمریکای‌شمالی، تخصص جراحی قلب گرفته و ۵ دوره سناتور مجلس ایران و یک دوره وزیر بوده و حالا هم رئیس‌جمهور شده بیشتر، ناراضیان، فقرا و معترضان به حکومت، آرای خود را به مسعود داده‌اند».

از-په-په-به-مسعود-1-2

روزنامه را بست و گفت: انگار با سرنوشت تو مشابهت‌هایی دارد.

ـ خوب بیشتر بخوان؛ به مسعود علاقه‌مند شدم.

ـ همین بود. روزنامه‌های دیگر هم، همین را نوشته بودند.

ـ به لوسیا گفتم، برویم گشتی در شهر بزنیم، ‌‌فولکس را برای بردن سه جعبه میوه به شهر و فروش آن، آماده کردم تا در رستورانی در حومه شهر، «پانجو» بزنیم و یک نوشیدنی سرد بنوشیم، شاید لوسیا اطلاعات بیشتری پیدا کند.

از په په به مسعود (3)

‌‌غروب وقتی به مزرعه برگشتیم؛ لوسیا شوق گفتن داشت و من شوق خفتن!

با این همه، پنجره‌ها را به‌سمت مزرعه گشودیم و صدای تلویزیون را که با صدای جیرجیرک‌ها در آمیخته بود، کم کردیم و لوسیا برایم گفت:

ـ مسعود در حکومت قبلی، مدتی کوتاه را در مزارع ایران کار می‌کرد.

ـ مگر مثل من کشاورز بود؟

ـ نه، ولی دوران سربازی را در یک شهر شمالی ایران که برنجکاری دارد؛ به‌عنوان سرباز کشاورزی گذراند، ولی تو که حرفه‌ات کشاورزی است و روستایی هستی.

ـ خوب پس چه مشابهتی بین ما دیده‌ای، لوسیا! من 40 سال چریک  نبرد مسلحانه بودم و شش بار گلوله به من اصابت کرد، بارها علیه حکومت وقت شورش کردم و به طرفداری از آزادی مردم جنگیدم در آن دوره، رابین‌هود چریک لقب گرفتم. اموال اختلاسگران و دزدان حکومتی را گرفته و بین مردم تقسیم می‌کردم. 12 سال زندان بودم که هفت سال آن انفرادی و دو سال در کف یک آخور قدیمی حبس بودم؛ زیرا می‌خواستند شخصیت مرا خورد کنند. ولی مسعود، یک پزشک شهری دوره‌دیده در آمریکای‌شمالی بود و هرگز به خاطر مردمش زندان نکشید و از حقوق اجتماعی محروم نشد، چریک نبود و ... .

ـ لوسیا گفت: قهوه‌ات را بخور و حوصله کن، کمی در اینترنت جستجو کردم، اگر به‌دنبال چریک می‌گردی که در ایران پُستی نزدیک به ریاست‌جمهوری گرفته باشد؛ شخصی به نام مهدی بازرگان است که هم چریک بود و هم دادگاه‌های نظامی حکومت، او را مدت‌ها زندانی کرده بودند.

ـ می‌شناسمش کوتاه‌قد بود و برعکس من، مذهبی. دهه هفتاد را یادم است؛ ‌‌اما بازرگان وقتی در ۱۹۷۹ قدرت اجرایی را به‌دست گرفت؛ با حمله به سفارت آمریکا مخالف بود و می‌گفت: این حمله به ملت ضرر می‌زند و خسارت بار است و به نظرم به همین دلیل استعفا کرد و خانه‌نشین شد.

در ضمن شیک‌پوش بود و کراوات می‌زد، ولی من پروتکل‌پذیر نیستم، بیشتر دوست دارم کاپشن بپوشم و لباس جین.


بیشتر بخوانید: اسب مجروحی که پزشکیان باید آن را درمان کند


از-په-په-به-مسعود-1-8

می‌دانی! از نظر من، کراوات پارچه اضافی است و ضدصرفه‌جویی. از کراوات بازرگان که بگذریم او هم روحیاتی مثل من داشت. یادم هست نه‌تنها از حکومت حقوق نمی‌گرفت که بابت غذاهایی که خانمش در دفتر دولت و حکومت خورده بود، یک چک به حکومت داده بود.

ـ خدا را شکر، من که یک غذای حکومت را نخوردم که تو را بدهکار کنم. این را بگویم که مسعود، البته چریک نبود و پس از انقلاب 1979در ایران، دست‌راستی بوده و در جوانی طرفدار سخت‌گیری‌های حکومت بود و از تعطیلی علم و دانش و توقف کار دانشگاه‌ها و پوشش اجباری زنان در آن زمان، حمایت هم می‌کرده است.

ـ ادامه نده! صدای تلویزیون را بلند کن تا صدات رو نشنوم.

ـ اما لوسیا گفت: خویشتن‌داری کن. هر آدمی می‌تواند خود را محاکمه نماید، تکامل پیدا کند، تغییر نماید و راه نویی را برگزیند، همان‌طور که تو در کف آخور قدیمی در زندان، دو سال اندیشه کردی و تغییر نمودی و مشی مسلحانه را کنار گذاشتی و سیاستمدار شدی. مسعود هم در همان سال‌هایی که تو سناتور بودی، نماینده مجلس ایران بود با این تفاوت که تو حزب Brood front را داشتی، اما در جایی نخواندم او به طور رسمی حزب داشته باشد، ولی کارهای عام‌المنفعه مسعود، جراحی در بیمارستان‌های دولتی و زندگی سالم و دور از تجارت و ثروت و ‌‌زیست بسیار ساده و مردمی‌اش او را به نمایندگی مجلس ‌‌رساند.

او در دوران نمایندگی، گرچه حزب نداشته؛ اما به چپ‌ها بیشتر متمایل بود. بارها از حقوق ستمدیدگان دفاع کرد و به هیات‌حاکمه اعتراض نمود تا جایی‌که در انتخابات بعدی مجلس، ابتدا او را حذف کردند.

از په په به مسعود (5)

ـ خوب حالا شد، لطفاً ادامه بده.

ـ درجایی خواندم مسعود در سال 2000، وزیر بهداشت و درمان دولت اصلاح‌طلبان ایران بود و تو هم یادته که وزیر کشاورزی اروگوئه شدی. ولی مسعود اول وزیر شد بعد سناتور، اما تو اول نماینده مجلس شدی و بعد وزیر.

ـ ‌‌بله، ولی چه فرقی می‌کند؛ هر دوی ما دستمان به حکومتداری آلوده شد. گرچه هرگز ایران را ندیده‌ام، اما بگذار کمی درمورد کشورهای من و مسعود اطلاعاتی بدهم که از زمان ریاست جمهوری به یادم مانده است.

کشور سه میلیون و ۵۰۰هزار نفری من که ۴درصد کشور مسعود جمعیت دارد؛ برنج و گوشت به کشور ۸۵ میلیونی مسعود صادر می‌کرد. ما پارسال بیش از ۱۲ میلیارد دلار صادرات به دنیا داشتیم؛ ولی کشور او که بیشترین منابع نفت و گاز دنیا را دارد، بنزین وارد می‌کند. بدون احتساب صدور نفت، کمتر از 50 میلیارد دلار، یعنی فقط چهار برابر کشور من که جمعیتی ۲۵ برابر کمتر دارد؛ صادرات داشته است.

از-په-په-به-مسعود-1-4

ـ از این تفاوت‌های مدیریتی و غارت منابع مردم یا کار برای مردم یا علیه مردم زیاد اتفاق می‌افتد، اما جالب ماجرا آن‌جا است که براساس آنچه در سایت‌ها دیدم، ‌‌مسعود از زمان نماینده شدن و ارتباط بیشتر با طبقات جامعه، تغییر می‌کند

ـ همان‌طور که من در زمان زندانی بودن در کف آخور تغییر کردم.

ـ بله، مسعود در ۱۶ سال سناتوری، گاهی صدایش را بلند می‌کرد؛ گاهی از طرح‌های غیرمردمی انتقاد می‌نمود و کم‌کم چهره جدیدی که خواهان تغییر است؛ پیدا می‌کرد.

نه اینکه معارض حکومت شود، اما سیاستمدار و سناتوری بود که به مرور طرفدار آزادی‌بیان شده بود. از حقوق زنان و کودکان دفاع می‌کرد. همان‌طور که تو حقوقت را به فقرا می‌بخشیدی یا وسط مصاحبه رسمی به کمک نیازمندان می‌شتافتی، مسعود بابت خدمات پزشکی و حراجی‌های قلب، حداقل دستمزد دولتی را دریافت می‌کرد و خوانده‌ام که در مواردی هم دریافت نمی‌کرد و حتی پول داروی آنان را هم می‌داد. درحالی‌که برخی پزشکان ایران تا 20 برابر او، دستمزد طلب می‌کردند.

در جایی خواندم که گفته بود: باید صدای فقرا و دورافتادگانی باشیم که صدا ندارند. باید مردمی شویم.

ـ آرام‌تر صحبت کن تا در فضای رویایی مزرعه با مسعود قدمی بزنیم.

ـ آن‌طور که خوانده‌ام؛ ‌‌مسعود از ابتدای ۲۰۲۴ و ‌‌دوران پنجم سناتوری و شاید قبل از آن، احتمالا از دید حکومت به نوعی وفاق‌دهنده با نجات‌دهنده تشخیص داده شده بود به همین جهت مسعود فرصت می‌یافت بی‌محابا از حقوق مردم دفاع کند.

البته یک‌بار هم در سال ۲۰۱۴ که تو در کار مبارزه برای رئیس‌جمهور شدن بودی؛ مسعود نیز در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد؛ اما به به نفع یک کاندید دیگر، از ادامه انصراف داد.

یک‌بار هم در سال ۲۰۲۲ دوباره برای اینکه پرزیدنت ایران شود؛ در مبارزه‌های انتخاباتی نام‌نویسی نمود. ولی از آنجایی که در ایران نامزدها باید از فیلترهای خاص حکومت‌پسند عبور کنند و شاید آن موقع هنوز، حکومت این حس جدید را نسبت به او پیدا نکرده بود؛ اجازه رقابت پیدا نکرد. ولی در میان تعجب همگان، این‌بار حکومت اجازه تبلیغات و مبارزه انتخاباتی به وی داد و با او همراهی نمود.

ولی اینکه چه مقامی به وی توصیه کرده بود تا این دوره برای پرزیدنت‌شدن ثبت‌نام کند و مشوق یا حامی او شد؛ تا رد صلاحیت شده سال ۲۰۲۲، این‌بار تایید صلاحیت و سپس پیروز شود، جایی حرفی به میان نیامد.

به‌نظر می‌رسید که مسعود، حالا دیگر یک مرد سیاسی و طرفدار مردم شده بود و مانند 25 سال پیش تو، همه توجه خود را در مردم می‌دید. از حریم خصوصی ‌‌مردان و زنان حمایت می‌کرد. از ‌‌بازداشت، شکنجه و کشتار و زندانی شدن معترضان توسط حکومت انتقاد می‌نمود.

نگرانی خود را از زندانی‌شدن سیاسیون، ‌‌روزنامه‌نگاران و آزادیخواهان پنهان نمی‌کرد و آشکارا حکومت را به چالش می‌کشید.

از-په-په-به-مسعود-1

جالب‌تر اینکه به‌دلیل تولد و رشد در شهری که جمعیت آن از اقلیت‌های قومی و مذهبی ایران بود، بین جوامع مختلف کُرد و قومیت‌هایی با مذاهب مختلف و دیدن شرایط سختی که حکومت به آنها تحمیل می‌کرد؛ از ضرورت بهبود شرایط زندگی آنها هم در مبارزات انتخاباتی حمایت کرد. حتی تمایل داشت از مذاهب دیگر و از زنان هم وزیر به کابینه‌اش بیاورد و از خط‌قرمز حکومت، عبور ایدئولوژیک کند.

ـ لوسیا! ولی از آرای کسب شده او راضی نیستم. ایران ۸۵ میلیون یا بیشتر جمعیت دارد که باید حدود ۶۰ میلیون نفر رأی بدهند پس چرا ۱۶ میلیون طرفدار، از این در عجبم.

ـ پِه پِه! در سایتی نوشته بودند: اگر مسعود نمی‌آمد ‌‌آرای واقعی بسیار کمتر و شاید نصف این بود. اما ظاهراً عده‌ای از مردم به مسعود امیدوار شده‌اند، با یک انتخابات سالم حالا که دیگر رئیس‌جمهوری شده است.

ـ بگو آیا مسعود پروتکل‌پذیر است؛ یا مثل من کاپشن می‌پوشد یا مثل بازرگان، کراوات؟

ـ کاپشن و شلوار جین می‌پوشد، اما شنیده‌ام چندبار از او درخواست کردند که کت‌و شلوار بپوشد، ولی زیر بار نرفت. در سایت‌های ایران نوشته بودند: مسعود، ‌‌ساده زیست است. مثل ما، خانه کوچکی دارد. با کولر گازی میانه ندارد. ورزشکار و ‌‌کوهنورد است.

از په په به مسعود (7)

فوتبال را دوست دارد. ظاهر طرفدار تیم تراکتور است. بی‌تفاوت به پروتکل‌ها، از تشریفات بیزار و معتقد به آزادی‌بیان و آزادی دولت و آزادی دانشجویان و البته معتقد است به اینکه، ایران مدت‌ها از تعامل با دنیا غفلت کرده است. همچنین، شنیده‌ام انتخابات آمریکا را هم به جدیت دنبال می‌کند.

ـ خوب است که گفتی تراکتور سوار می‌شود؟ در مزرعه‌اش چه چیزهایی می‌کارد؟

ـ پِه پِه! باید گوش‌هایت را به دکتر نشان بدهی. در ایران یک تیم فوتبال هست که نامش تراکتور است، نه تراکتورسواری.

ـ لوسیا! تو باید چشمت را به دکتر نشان بدی. چندی پیش خواندم که تیم فوتبال مورد علاقه پزشکیان، تراختور است نه تراکتور و احتمال دارد که پِه پِه بازیکن سابق رئال مادرید هم به تیم تراکتور در ایران بپیوندد. راستی من از چگوارا الهام می‌گرفتم، فکر می‌کنی مسعود از چه کسی الهام می‌گیرد؟

ـ در اخبار هنوز اطلاعاتی بروز نداده، اماموضع‌گیری‌هاش نشان می‌دهد ‌‌موافق بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا و حمله به سفارت انگلیس و عربستان موافق نیست؛ در حالی که رقیب انتخاباتی او موافق این کارها بود و کشور ایران را به عقب راند. موضع دیگر این که مسعود مخالف کرکری خواندن برای اروپا و اصولا با جهان بود. به نظرم اعتمادی هم به نئوکمونیست‌های چین، روسیه و کره‌شمالی ندارد؛ ولی هنوز جرات طرح آن را ندارد.

حرف‌هایش در مذاکره تلفنی با ۳۰ یا ۴۰ رئیس‌جمهور کشورهای غربی هم تا حدودی به دل آنها نشسته است و خیلی‌ها از او برای دیدار رسمی از کشورشان دعوت کرده‌اند، چون تحریم نیست می‌تواند به همه کشورها سفر کند و دستگیرش نمی‌کنند.

باید منتظر مانده بودیم تا ببینیم در سخنرانی او در سازمان ملل از جنگ با جهان و صدور ‌‌ایدئولوژی و گسترش آن در جهان حرف می‌زند و به زمین و زمان می‌تازد یا اینکه همچون دکترین او در ‌‌داخل کشور، به‌دنبال وفاق و تعامل با دنیا است؛ اما در سخنرانی مسعود در مجمع عمومی با کمال تعجب دیدم که در نیمی از سخنان خود به جای رئیس جمهور لبنان، فلسطین و عراق صحبت کرد و البته در نیمه دوم به مسائل ایران پرداخت که باز هم جای امیدواری بود.

دعوت او از رئیس آژانس انرژی اتمی برای بازدید از ایران نشان می‌دهد نمی‌خواهد با دنیا سر جنگ داشته باشد.

از په په به مسعود (8)

به نظر نمی‌رسد با کراوات و پاپیون و حتی احترام به حریم خصوصی مردم هم مشکلی داشته باشد؛ چون پزشکان همکار وی در ایران، اکثراً از کراوات استفاده می‌کنند.

ـ ولی من با کراوات مشکل دارم و با مسعود هم عقیده نیستم. به نظرم این‌ها که گفتی آغاز ماجرا است. شاید به خاطرت باشد؛ روزهای اول ریاست‌جمهوری، وقتی که از مزرعه برمی‌گشتم؛ دنیایی از ایده‌ها و ‌‌آرزوهای خوب برای مردم کشورم داشتم؛ ولی خواسته‌هایم آنقدر در کاغذبازی حکومتی این دست و آن دست می‌شد که خودم هم رغبتی به نتیجه آن پیدا نمی‌کردم. اما هرگز قدرت‌نمایی و فشار مجلس و دیگر قوا را به مردم نمی‌پذیرفتم و بلافاصله مردم را در جریان حرکت‌های ضدمردم و فشارها قرار می‌دادم. چون به آنها قول داده بودم که دروغ نگویم و شفاف‌سازی را به مصلحت‌اندیشی ترجیح می‌دادم.

گذشته از امور سیاسی، از تشریفات گران‌قیمت و محافظانی که مردم را از اطراف من می‌پراکندند؛ گریزان بودم. ‌‌همان دو پلیس محافظ را هم که در مزرعه در کنارم بودند؛ اگر می‌شد مرخص می‌کردم.

از-په-په-به-مسعود-131

بیمار که می‌شدم از معاینه و درمان در بیمارستان ریاست‌جمهوری یا خصوصی احتراز می‌کردم و در بیمارستان عمومی دولتی در نوبت می‌نشستم، به یاد داری با وجود اصرار هیات‌دولت و تصویب خرید جت و هواپیمای تشریفاتی اختصاصی رئیس‌جمهوری، با آن مخالفت کردم و با هواپیمای نظامی که سفر در آن راحت نبود به سفر می‌رفتم؛ گرچه تو هم مایل به خرید آن بودی. اما من با اعتبار تخصیص‌یافته آن، یک هلی‌کوپتر و بیمارستان صحرایی با امکانات و تجهیزات جراحی پیشرفته از فرانسه خریدم تا بیماران روستاها و مناطق دوردست، بی‌کسان و آنهایی که صدایشان به پایتخت نمی‌رسد و از امکانات محرومند از آن استفاده کنند.

از-په-په-به-مسعود-13

یادت هست چقدر اصرار می‌کردی با حقوق ۱۲ هزار دلاری، فولکس‌قورباغه‌ای ‌‌سی و هفت ساله‌مان را عوض کنیم؟ اما من فقط ماهانه هزار دلار برای کسری مخارج زندگی برمی‌داشتم و بقیه را به خزانه برمی‌گرداندم؛ تا برای ‌‌فقرا خرج کنند. به‌جز دو دست کت و شلوار رسمی که گاهی مجبور به استفاده از آن در مراسم دیدار با سران دیگر کشورها می‌شدم؛ تنها دو سه کاپشن و شلوار جین مرا کافی بود.

من ‌‌کاخ ریاست‌جمهوری، ویلا و خانه تابستانی ریاست‌جمهوری را به اسکان کودکان یتیم و آواره اختصاص دادم که دولت مجبور شود برای آنها اسکان بیابد. ساده زندگی کردم گرچه هرگز فقر را تبلیغ نکردم، ولی از اقلیت ثروتمند هم تقلید نکردم.

سعی می‌کردم با کار مستمر در مزرعه به خودم بگویم: «هی پِه پِه! تو با این تراکتور مسی‌فرگوسنت و مزرعه و لوسیا و مانوئلا و خاطرات مبارزه علیه ظلم و جور و استبداد، معنی پیدا می‌کنی نه پُست و پز ریاست‌جمهوری». من می‌دانم شاید فردا نباشم و به کپه‌ای از کرم تبدیل شوم، پس باید برای کشور و مردمم باشم.

ـ پِه پِه! چقدر حوصله داری، مسعود زن ندارد؛ یعنی همسرش فوت کرده، مزرعه هم ندارد، چون کشاورز نیست، تراکتور مسی‌فرگوسن هم ندارد، چون در کشورشان هنوز برخی کشاورزان با تراکتورهای رومانی جنگ‌جهانی دوم زراعت می‌کنند.

از-په-په-به-مسعود-1-6

کارخانه تراکتورسازی کشورشان هم به‌جای ساخت تراکتورهای سنگین، مدرن، هوشمند و مجهز به دانش روز دنیا و تولید تراکتور های باغی، زراعی، تراکتورهای سنگین و... برای رفع نیازهای متنوع کشاورزان، بیشتر در کار فوتبال و سرگرم‌کردن کشاورزان است. سگ هم در خانه نگه نمی‌دارد که مانوئلای سه پا را به رخ می‌کشی.

ـ لوسیا! حوصله خودم هم سر رفت. بیا یک فنجان دیگر قهوه بنوشیم و تلفن بزن برای شیمی‌درمانی فردای من.

راستی اگر می‌توانی به سفارت ایران در مونته‌ویدئو یا به مسعود ایمیل بزن و از قول یک چریک پیر که ‌‌میز بی‌وفای رئیس‌جمهوری را تجربه کرده و به عنوان فقیرترین رئیس جمهوری دنیا تبریک بگو. یادآوری کن اگر بتواند مرامش را حفظ کند. همچنان دروغ نگوید. اگر نگذاشتند باب دلش و میلش‌(که نمی‌گذارند) کار کند، بتواند قدرت را رها کند. اگر طبابت و جراحی هم نشد؛ به مزرعه من بیاید تا دو رئیس جمهور در یک مزرعه کار کنیم. اگر سر مردم، با حکومت معامله نکند؛ ‌‌سادگی‌اش را حفظ کند و پروتکل‌پذیر نشود؛ حتما در زمره روسای‌جمهوری خاص دنیا، مثل آبراهام لینکلن قرار می‌گیرد؛ آن هم برای قرن‌ها.

ماهنامه دام و کشت و صنعت-شماره ۲۸۹-مرداد ۱۴۰۳

دیدگاه تان را بنویسید

  • آگاه پاسخ به نظر

    از مردم ایران به په په .
    آقاجان نگاه به خودت کردی؟ اینجا از این خبرا نیست. اگر تونستی بیای ایران و این گونه رفتار کنید آن وقت به دیگران پیام بده.
    اینجا باید شریک قافله باشی وگرنه نمیتونی پست و مقام بگیری.

  • آرامش پاسخ به نظر

    ... با سوادترین رئیس جمهور دنیا...

    این ادعا چگونه اثبات می‌شود؟ هم اکنون بیش از شصت مقام عالی‌رتبه سیاسی کشورهای مختلف، دارای اعتبار و مدرک علمی هستند.
    ... با سوادترین رئیس جمهور دنیا...!!!!!!!!

  • محمود قلمکاری پاسخ به نظر

    درود حضرت استاد بسیار بسیار با جناب په په موافق هستم..چرا که استبداد دیگر جوابگوی مردم ایران نیست آگاهی مردم نسبت به خرافات مذهبی بسیار بالا رفته و چنین شخص علمی که چندین دوره در مجلس بوده ودرد آشناست نمی‌تواند با مماشات کاری ‌کشور را اداره کند و بهترین زمان ایجاد شده که دلاوری کند اما بنظرم این بنده ی خدا پسر زا نیست متاسفانه

  • ناشناس پاسخ به نظر

    امیدوارم که جناب په‌په همچنان استوار پابرجا و مانا و برقرار باشند .
    برایش آرزوی صحت و سلامتی کامل دارم

  • ناشناس پاسخ به نظر

    سلام
    من تاحالافکرمی کردم فقط اخبارواتفاقات ومعادلات بخش کشاورزی رادرچنته داری!امابااین مطلب زیبامتوجه شدم که حاصل دههاسال تلاش درحوزه رسانه،ازدکترقاسم یک ایده پردازتواناباقدرت بکارگیری خیال و واقعیت وترکیب مناسب آنهاساخته است!
    تبریک🌹🌹

  • خان بیگی پاسخ به نظر

    بسیارطنزفاخروارزشمندی بود،ازتشابهات وتفاوت‌ها ی دورئیس جمهوربسیاربجااستفاده وتذکرات بجایی هم داده شده بود،استفاده کردم امیدوارم ازاین قلم ارزشمنداستفاده بیشتری کنیدوکنیم
    بسیارممنون

  • ناشناس پاسخ به نظر

    مطلب جالبی بود که با دیدگاه و قلم شیوای اقای گلباف به تحریر در اومد

چندرسانه‌ای