زن سیاستمدار اسپانیایی مبتلا به سندرم داون در مجمع منطقهای والنسیا
خط بطلان بر کلیشهها
از سال ۲۰۱۴، شش کشور عضو اتحادیه اروپا از جمله فرانسه، آلمان، اسپانیا، دانمارک، ایرلند و اسلواکی در راستای افزایش مشارکت هرچه بیشتر جامعه، محدودیتهای حق رأی برای افراد دارای معلولیت ذهنی را لغو کردهاند
اخبار سبز کشاورزی؛ «فینتن بری»، اولین مرد مبتلا به سندرم داون بود که دو سال پیش در حزب جمهوریخواه «فیانا فِیل» ایرلند که یکی از دو حزب اصلی این کشور است، رأی آورد.
او درحالی مسئولیت کمیته اجرایی این حزب را بهعهده گرفت که تقریباً حدود ۲۰ سال گذشته را صرف استفاده از قدرتش بهنفع توانمندسازی افراد دارای سندرم داون کرده بود. این اتفاقی تاریخی که ایرلند را در سال ۲۰۲۲ به یکی از فراگیرترین نظامهای رأیگیری در اروپا تبدیل کرد، حالا بار دیگر با انتخاب «مار گالسران»، سیاستمدار زن اسپانیایی مبتلا به سندرم داون که پایش به مجمع منطقهای والنسیا باز شد، تکرار شده است.
گالسران که حالا بهعنوان زنی تاریخساز شناخته میشود، در اولین مصاحبهاش به «گاردین» گفته است که میخواهد بهعنوان یک فرد و نه بهخاطر معلولیتش شناخته شود.
این چهارمین بار است که در اتحادیه اروپا فردی با معلولیت ذهنی به مقامی سیاسی میرسد. اتفاقی که براساس ماده ۲۹ کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت (که ایران هم عضویت آن را پذیرفته) و بر حق مشارکت در زندگی سیاسی و عمومی این افراد تأکید دارد، رقم خورده است.
گالسران ۴۵ساله که از ۱۸ سالگی وارد سیاست شده بود، برای چندین دهه مبارزه کرد تا مطمئن شود که افراد دارای معلولیت ذهنی بخشی از گفتمان اجتماعی جامعه هستند.
دقیقاً مشابه کاری که فینتن بری در ایرلند کرده بود. هر دوی این سیاستمداران بعد از راه سختی که آمدهاند، به رسانهها گفتهاند جامعه باید شروع به درک این موضوع کند که افراد مبتلا به سندرم داون مثل سایرین حق و حقوقی دارند و میتوانند برای خودشان تصمیمگیری کنند.
افراد دارای معلولیت در دنیای فراگیر سیاست
هرچند حضور گالسران در پارلمان اسپانیا هنوز برای بسیاری از کشورها سنتشکنانه است، اما این اولینبار نیست که فردی با معلولیت ذهنی به چنین جایگاهی در اروپا میرسد. در سال ۲۰۱۳، آنجلا باچیلر، اولین عضو شورای شهر اسپانیا با سندرم داون بود. باچیلر در ۳۰ سالگی بهمدت دو سال و نیم در تالار شهر وایادولید بهعنوان دستیار اداری کار میکرد. سپس در سال ۲۰۲۰، «الئونور لالوکس» با همین اختلال در فرانسه بهعنوان عضو شورای شهر در شهر شمالی آراس روی کار آمد.
پس از آن در سال ۲۰۱۵ نیز ایرلند با تصویب قانون کمک به تصمیمگیری به افرادی که ممکن است در این امر مشکل داشته باشند، مثل افراد دارای معلولیت ذهنی، این امکان را فراهم کرد که این افراد مثل سایر افراد جامعه از حقوق دموکراتیک خود بهعنوان شهروند بهتر استفاده کنند.
پیروی همین قانون که بهصراحت از حق تصمیمگیری افراد دارای معلولیت حمایت میکند، در سال ۲۰۲۲ فینتن بری با سندرم داون در انتخابات ایرلند رأی آورد و روی کار آمدنش این کشور را به یکی از فراگیرترین سیستمهای رأیگیری در اتحادیه اروپا تبدیل کرد.
حالا هم نوبت به اسپانیا رسیده است. کشوری که در سال ۲۰۱۹ قوانینش را برای حقوق سیاسی افراد دارای معلولیت ذهنی و رشدی تغییر داد تا آنها هم بتوانند سهمی در حق تعیین سرنوشت خود داشته باشند.
این کشور در آن سال اعلام کرد که با توجه به اینکه صد هزار نفر از جمعیت اسپانیا دارای معلولیت ذهنی هستند، باید قوانین این کشور را بهنحوی تغییر داد که این افراد هم مجاز به شرکت در انتخابات در اروپا شوند.
بهاینترتیب، کمیسیون قانون اساسی کنگره نمایندگان اسپانیا به اصلاح سیستم انتخاباتی این کشور چراغ سبز نشان داد و حق رأی را به هزاران نفر که عمدتاً افراد دارای ناتوانیهای ذهنی یا رشدی هستند، بازگرداند. این اتفاق پس از تلاش سازمانهای حامی افراد معلول در اسپانیا که کمپین «رأی من به حساب میآید» را راه انداحته بودند، رخ داد.
سازمان فراگیرسازی «پلنا» که یکی از مشهورترین سازمانهای حامی این افراد است و در حال حاضر در قالب یک کنفدراسیون غیرانتفاعی شامل ۱۷ فدراسیون منطقهای و بیش از ۸۸۰ سازمان مردمنهاد، فعالیت میکند؛ هفت سال تمام را صرف افزایش آگاهی مردم و مقامات اسپانیا درباره تبعیضهایی که افراد دارای ناتوانیهای ذهنی یا رشدی با حذف از سرشماری انتخاباتی و سلب حق رأی از آنها متحمل میشوند، کرد.
نتیجه این فعالیتها اصلاحات مهمی بود که نهتنها حق رأی را به افراد دارای اختلالات رشدی برگرداند بلکه مسیر حضور آنها در مجلس قانونگذاری را تسهیل کرد تا حالا گالسران به سمتی سیاسی در حزب منطقهای والنسیا، دست یابد.
حق تعیین سرنوشت برای افراد مبتلا به اختلالات رشدی در اروپا
از سال ۲۰۱۴، شش کشور عضو اتحادیه اروپا از جمله فرانسه، آلمان، اسپانیا، دانمارک، ایرلند و اسلواکی در راستای افزایش مشارکت هر چه بیشتر جامعه، محدودیتهای حق رأی و مشارکت سیاسی برای افراد دارای معلولیت ذهنی را لغو کردهاند. بلژیک و چک هم قوانین خود را تغییر دادهاند تا به این محرومیتی که بهطور خودکار بهواسطه شرایط جسمی این افراد به آنها تحمیل میشود، پایان دهند.
بااینحال، براساس گزارش سال ۲۰۲۱ کمیته اقتصادی و اجتماعی اروپا، هنوز حدود ۸۰۰ هزار نفر از ۱۶ کشور عضو اتحادیه اروپا بهدلیل ناتوانی جسمی از حق رأی در انتخابات محروم هستند.
همچنین، در بین ۲۷ کشور اتحادیه اروپا، ۱۲ کشور حق رأی کامل به افراد دارای معلولیت ذهنی تحت سرپرستی اعطا میکنند. ۱۰ کشور به افراد دارای معلولیت ذهنی تحت سرپرستی حق رأی محدود اعطا کرده و چهار کشور هیچ حق رأیی به افراد دارای معلولیت ذهنی تحت سرپرستی اعطا نکردهاند. این درحالیاست که کنوانسیون سازمان ملل متحد بر حقوق افراد دارای معلولیت، حق رأی و انتخاب شدن آنها تأکید دارد.
براساس اسناد این سازمان، اینکه حق رأی یک فرد دارای معلولیت ذهنی براساس ظرفیتهای قانونی و قرار گرفتن تحت سرپرستی محدود شده، بهطور آشکار نقض حقوق آنهاست.
در همین راستا، پارلمان اروپا اخیراً قطعنامهای تصویب کرده که میگوید افراد دارای معلولیت، صرف نظر از محدودیتهای قانونی، باید حق رأی داشته باشند؛ آنها باید هم حق رأی و هم انتخاب شدن داشته باشند.
چرا حقوق سیاسی برای افراد دارای معلولیت مهم است؟
در ایران البته هرچند هیچ منعی برای مشارکت افراد دارای معلولیت در رأیگیری بهعنوان شهروند وجود ندارد، اما موانعی برای گرفتن پستهای سیاسی و انتخاب شدن این افراد بهعنوان نامزد انتخاباتی بهطور جدی موجود است.
این درحالیاست که بهگفته فعالان این حوزه برای تدوین قانون حمایت از حقوق معلولان مصوب سال ۹۶ از نظرات افراد دارای معلولیت استفاده شده، اما هیچ اشارهای در مواد آن به حقوق سیاسی آنها برای حق انتخاب شدن نشده است.
در قوانینی چون قانون انتخابات ریاست جمهوری و قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی در زمینه معلولان ذهنی منع کامل در مشارکت سیاسی وجود دارد. همچنین در بند ۶ ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، افراد دارای معلولیت جسمی شامل نابینایان، ناشنوایان و ناگویان هم از نامزد شدن منع شدند که این ناقض تعهد ایران به کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت است.
اما چرا حق مشارکت سیاسی برای معلولان مهم است؟ محرومیت از حق رأی منجر به از بین رفتن مشارکت عمومی سیاسی و بیعلاقگی به دنیای سیاست میشود و این امر در تضاد با اساسیترین ارزشهای دموکراسیهای مدرن از جمله کثرتگرایی، تنوع و شمول است.
بر همین اساس حق رأی و مشارکت سیاسی برای توانمندسازی معلولان بسیار مهم است. اما وقتی حقوق سیاسی افراد دارای معلولیت ادا نشود، مشارکت آنها در جامعه معنادار نیست و این افراد بهویژه افراد کمتوان ذهنی نمایندگانی که بتوانند از حقوق، نیازها و منافعشان دفاع کنند، نخواهند داشت. درنتیجه افراد دارای کمتوانی ذهنی را از شکل دادن به سیاستها باز میمانند و بهراحتی از جامعه طرد و با تبعیض و انگهای متعددی روبهرو میشوند.
اینهمه، درحالیاست که براساس کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت و ماده ۲۹ آنکه بر حق مشارکت در زندگی سیاسی و عمومی تأکید دارد، همه افراد دارای معلولیت مانند سایر افراد یک کشور باید اجازه داشته باشند که در مورد زندگی خود حق انتخاب داشته باشند.
همچنین، هر شهروندی باید هم حق رأی دادن و هم حق نامزدی در انتخابات در کشور مبدأ خود را داشته باشد، اما در عمل این حقوق برای بسیاری از این افراد محقق نشده که انکار غیرمستقیم حقوق اساسی این افراد بهعنوان شهروند و مغایر با تعهدات حقوق بینالملل است.