محیطزیست و فرصتهایی که از دست میرود
این روزها پر است از شعار و رقابت برای تصدیگری کرسی ریاستجمهوری کشور. شعارهایی که بارها در دورههای گوناگون و رنگ و لعاب انتخاباتی مرسوم با هدف جلب آراء مطرح و به گوش عموم ملت رسیده است، اما پس از گذار از انتخاب، تغییر مثبت چشمگیری در بر نداشته است.
اخبار سبز کشاورزی؛ بخشی از این شعارها بهویژه در چند دوره گذشته، در زمینه محیطزیست صادر میشود. گویا صادرکنندگان هم بهخوبی اهمیت مسئله را درک و پیام هشدار در زمینه تهدید آینده حیات در ایرانزمین را دریافت کردهاند.
آمار و اطلاعات منتشرشده در زمینه فرونشستهای بیسابقه در عموم دشتهای کشور، بحرانهای متعدد مربوط به آلودگی روزافزون هوا، آب و فرسایش خاک، از بینرفتن زیستگاههای طبیعی مختلف در کشور و گرداب انقراضی که هر سال تعداد بیشتری از گونههای حیاتوحش کشور را در خود میبلعد، همگی نشان از توخالیبودن شعارها و حاکمیت شرایطی بغرنج برای محیطزیست ایران دارد.
علیرغم درک اهمیت و صدور شعارهای رنگارنگ، عملکرد سازمان حفاظت محیطزیست و توجه به آن از سوی سیاستگذاریهای راهبردی و کلان، نشان از کماهمیتی و درجهچندمیبودن این سازمان در روند تصمیمگیری کشور دارد؛ سازمانی که وظیفه حفاظت از حدود یازده میلیون هکتار از بیمانندترین و ارزشمندترین مناطق و زیستبومهای جهان را بر عهده دارد.
بدون شک همین مناطق مولد و بکر هستند که با تنوع و گستردگی خدمات اکوسیستمی خود، تضمین و تأمین میکنند حیات پایدار طیف وسیعی از زیستمندان، از جمله ساکنین نواحی مختلف کشور ایران را.
خدمات بی جایگزین این نواحی و سایر نواحی کشور ایران، تحتعنوان محیطی برای زیست سالم و پایدار میتواند بستر مناسبی برای توسعه از هر نوع باشد.
متأسفانه تفاوت در نگاه و عدم درک درست در همین امر، موجب خسارتهای غیرقابلجبران در پهنای سرزمین ایران شده است. سیاستمداران، محیطزیست را مانند سایر مسائل کشور از جمله اقتصاد، اجتماع و... میپندارند؛ درصورتیکه محیطزیست عملاً بستری برای رشد و بالندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
تخریب و عدم توجه به آن قطعاً تأثیر مستقیم بر توقف هرنوع توسعه در کشور دارد. در دهههای اخیر، نمونههای فراوانی از عدم توجه کافی به محیطزیست و تخریب آن که هزینههای گزاف را به کشور تحمیل کرده شاهد بودهایم.
از عدم تأمین حقابه اکولوژیکی هامون و گاوخونی و پریشان و ارومیه به بهانه توسعه و تولید ثروت گرفته تا نفسهای آخر زاگرس و هیرکانی که در حدود نیمی از وسعت آنها در دهههای گذشته با قطع یکسره درختان، کشاورزی کمبهره و چرای مفرط و بیفایده به تاراج رفته است.
از ارس، زایندهرود، سفیدرود و کارون کمرمق و آلوده گرفته تا میشمرغ و یوزی که کمتر از بیست فرد از آنها در گستره وسیع زیستگاهی ایران باقی مانده است؛ البته شاید از همه مهمتر کارشناسان و کنشگران محیطزیستی که مهمترین سرمایه این عرصه هستند، اما بهواسطه بیتوجهیها، ناعدالتیها و عدم وجود آیندهای روشن، بیشاز هر موجود دیگری از سرزمین ایران درحال مهاجرت هستند.
ما بهخوبی میدانیم که حال ایران خوب نیست. ما دیدهایم فرصتهای بیبدیل ازدسترفته را و بهوضوح میبینیم که فرصت زیادی باقی نمانده؛ میدانیم و میبینیم که اگر در اندکزمان باقیمانده با تمام توان و همدلی به مبارزه با بحرانها و چالشها نرویم، در آیندهای نهچندان دور، بسیاری از زیستگاهها را ویران، گونهها را منقرض و تداوم حیات برای ساکنین سرزمین ایران را سخت خواهیم یافت.
اما سرشت ما مانند طبیعت، تلاش سرسختانه و امیدواری است؛ بحرانها و چالشهای متعدد و افزایش آگاهی اقشار مختلف جامعه، مسائل مربوط به حوزه محیطزیست را اکنون به سطح اصطکاک روزمره شهروندان رسانده است و به یکی از مهمترین مطالبات اجتماعی بدل شده است. نقش مردم را باید اساسیترین نقش و رأی آنها را مهمترین رأی در میان تمامی ذینفعان دانست. امیدواریم در دولت جدید، نظر و رأی مردم نقش اساسی در تصمیمگیری و سیاستگذاری برای اتخاذ رویکردها در محیطزیست کشور داشته باشد. چراکه اعتماد، مشارکت و همراهی آنها را باید رمز پیروزی در هر میدانی دانست.
امیدواریم در دولت چهاردهم هر فرد و گروهی که بر کرسی ریاستجمهوری تکیه کرد، شرایط خطیر کنونی را نه در شعار برای جلب رأی و رضایت حداقلی، بلکه در واقعیت موجود در عرصههای مختلف و به کمک کارشناسان درک کرده باشد.
امیدواریم بلافاصله بعد از شروع حکمرانی، توسعه افسارگسیخته و بدون آمایش سرزمین، جای خود را به توسعهای پایدار با درنظرگرفتن سه رکن اساسی آن یعنی محیطزیست، اقتصاد و اجتماع بدهد.
امیدواریم فرد مورد انتخاب برای ریاست سازمان محیطزیست، متعهد و عالم به شرایط بغرنج کنونی باشد و فارغ از هرنوع جبههگیری سیاسی و بدون دخالت نهادهای نامربوط، شایستهسالاری و تخصص را ملاک تعیین تصمیمگیران و فرماندهان میدانی قرار دهد.
بر کسی پوشیده نیست که دوره چهارساله رئیسجمهور چهاردهم ایران، نقش مهمتری از دیگر رئیسجمهورها دارد. دیگر فرصتی برای ازدستدادن باقی نمانده است. ما درحالحاضر و شرایط کنونی در بسیاری از چالشهای پیشروی محیطزیست کشور، در لبه پرتگاه سقوط هستیم و اگر با قید فوریت در چهار سال پیشرو به توقف روند نابودی نپردازیم، بدون شک در بسیاری از نواحی ایران با زیستبومی معدوم شده و سرزمین ورشکسته و متعاقب آن بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مواجه خواهیم بود./پیام ما