خبر فوری
شناسه خبر: 47162

تخریب سالانه یک میلیون هکتار از سرزمین ناشی از فرسایش بادی

۲۲ استان در کشور تحت‌تأثیر فرسایش بادی

افت شدید آب‌های زیرزمینی، نابه‌سامان‌بودن چاه‌های غیرمجاز و سدسازی‌های بزرگ روی رودخانه‌های بالادست، این وضع را در بیشتر مناطق به‌ وجود آورده است

۲۲ استان در کشور تحت‌تأثیر فرسایش بادی

اخبار سبز کشاورزی؛ مقام اسبق سازمان منابع طبیعی: افت شدید آب‌های زیرزمینی، نابه‌سامان‌بودن چاه‌های غیرمجاز و سدسازی‌های بزرگ روی رودخانه‌های بالادست، این وضعیت را در بیشتر مناطق به‌ وجود آورده است

مطالعات نشان می‌دهند که درحال‌حاضر ۲۲ استان از ۳۱ استان کشور، تحت‌تأثیر فرسایش بادی هستند و در این ۲۲ استان، ۲۳۳ منطقه به‌صورت کانون‌های بحرانی درآمده‌اند؛ این کانون‌های بحران، منشأ تولید گردوغبار هستند که خسارات فراوانی به مناطق اطراف خود خصوصاً در حوزه سلامت انسان و کشاورزی وارد می‌کنند.

مدیرکل اسبق دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، گفته است که مساحت کانون‌های بحران در کشور، هم‌اکنون ۱۴ میلیون هکتار است، اما تخمین زده شده که سالانه یک میلیون هکتار به تخریب سرزمینی ناشی از فرسایش بادی اضافه می‌شود.

«وحید جعفریان» به خبرگزاری مهر گفت: بر اساس مطالعات شناسایی کانون‌های بحرانی فرسایش بادی در کشور که به‌صورت ادواری تکرار و روندیابی می‌شود، درحال‌حاضر ۲۲ استان از ۳۱ استان کشور، تحت‌تأثیر فرسایش بادی با خسارت به منابع زیست انسانی نظیر جاده‌ها، اراضی کشاورزی، روستاها، تأسیسات صنعتی، فرودگاه‌ها و حتی مناطق مرزی و نظامی قرار دارند.

او افزود: آمار کانون‌های بحرانی کشور حدود ۱۴ میلیون هکتار بوده که در ۲۲ استان پراکنده است. برخی استان‌های کشور مانند سیستان‌وبلوچستان، خوزستان، کرمان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی، شرایط حادتری نسبت به سایر استان‌ها دارند. اگرچه در سنوات اخیر به‌ویژه یک دهه گذشته، عدم تأمین حقابه دشت‌های سیلابی پایین‌دست سدها، منجر به کاهش قابل‌توجه پوشش گیاهی طبیعی در سطوح وسیعی از مناطق بیابانی شده و همچنین خشکی تالاب‌ها، شرایط را برای غلبه فرسایش بادی یعنی آسیب‌پذیری خاک رقم زده است.

و ادامه داد: تلقی ما این است که بر اساس مطالعاتی که روی کانون‌های بحرانی انجام شده، سالانه روند یک میلیون هکتار تخریب سرزمین ناشی از فرسایش بادی در کشور رقم می‌خورد که رقم قابل‌توجهی است.

با خشک‌شدن تالاب‌ها، دریاچه‌ها، رهاشدن اراضی کشاورزی و همین‌طور خشکی بیش‌ازحد عرصه‌های واجد پوشش گیاهی در مناطق بیابانی، عملاً سطح کانون‌های بحرانی می‌تواند بیشتر شده باشد

مدیرکل اسبق دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، با بیان اینکه فرسایش بادی فقط محدود به ایجاد کانون‌های گردوغبار نیست، یادآور شد: فرسایش بادی می‌تواند سطوح عظیمی از ماسه‌های روان را جابه‌جا کند و بخش قابل‌توجهی از منابع زیست انسانی را تهدید کند؛ همان‌طور که هم‌اکنون کرده است، به‌ویژه در مناطقی مثل دشت سیستان یا مناطقی از خوزستان یا حتی در شمال شرقی کشور در منطقه سرخس، می‌بینیم چه آسیب‌های جدی‌ای به تأسیسات و منابع زیستی انسان وارد می‌کند.

جعفریان خاطرنشان کرد: فرسایش بادی محدود به عرصه‌های منابع طبیعی نمی‌شود، بلکه با درمعرض‌قرارگرفتن خاک سطحی حاصلخیز اراضی کشاورزی، در واقع قابلیت‌های حاصلخیزی اراضی کشاورزی را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این امر یکی از عواملی است که می‌تواند به‌صورت مستقیم در امنیت غذایی و زیستی کشور نقش داشته باشد.

شتاب فرسایش بادی

این کارشناس امور بیابان تصریح کرد: تلقی ما این است که این میزانِ یک میلیون هکتار در سال که در واقع با روندیابی مطالعات ارزیابی کانون‌های بحرانی صورت گرفته، شتاب بیشتری پیدا کرده است. آخرین مطالعه مربوط به سال ۹۷ است و برای امسال و سال آینده، به‌روزرسانی مطالعه شناسایی مناطق تحت‌تأثیر و کانون‌های بحرانی فرسایش بادی در دستور کار قرار دارد.

او گفت: شواهد نشان می‌دهد به‌ویژه با خشک‌شدن تالاب‌ها، دریاچه‌ها، رهاشدن اراضی کشاورزی و همین‌طور خشکی بیش‌ازحد عرصه‌های واجد پوشش گیاهی در مناطق بیابانی، عملاً این سطح از کانون‌های بحرانی را می‌تواند بیشتر کرده باشد. برای اینکه بتوانیم یک ارزیابی دقیق از اثربخشی فعالیت‌ها در طول برنامه توسعه هفتم داشته باشیم، این مطالعه را به‌عنوان شناسایی خط مبنا یا بنچ‌مارک مناطق تحت‌تأثیر و کانون‌های بحرانی، مدنظر قرار دادیم.

 بهره‌برداری بیش از ظرفیت حیاتی سرزمین

جعفریان در پاسخ به این پرسش که علل شتاب فرسایش بادی در کشور چیست، توضیح داد: موارد متعددی را می‌توان برشمرد که مرتبط با بهره‌برداری بیش از ظرفیت حیاتی سرزمین است؛ این موضوع، منابع آب، خاک و پوشش گیاهی را شامل می‌شود. این فقط محدود به بخش کشت نیست، بلکه ما سطح قابل‌توجهی از مراتع واجد پوشش گیاهی را در معادن پلاسری آهن داریم که تهدید می‌شوند. در این معادن صرفاً خاک سطحی برداشت می‌شود؛ به‌طوری که ارتفاعی حدود یک متر از خاک سطحی زمین را برمی‌دارند و آهن آن را استخراج و دپو می‌کنند تا در جای دیگر استفاده شود. این روند، سطوح بسیار وسیعی از عرصه‌های عاری از پوشش گیاهی ایجاد کرده که هیچ بافت مشخصی در خاک آن‌ها نیست و آن‌ها با کمترین اثر فرسایش بادی به کانون‌های گردوغبار تبدیل می‌شوند. نمونه‌های این موضوع را در منطقه خواف در جنوب استان خراسان رضوی یا در مناطقی از استان کرمان یا یزد می‌توان دید.

او در ادامه با بیان اینکه آنچه در ادبیات جهانی به آن تأکید می‌شود، این است که تخریب پوشش گیاهی و مستعدشدن یک عرصه به فرسایش بادی و ایجاد توفان‌های ماسه و گردوغبار، در درجه اول به خشکی محیط برمی‌گردد، گفت: درحال‌حاضر روی رودخانه‌ها یا ورودی تالاب‌ها یا دریاچه‌ها، چند سد زده شده و این جریان کشور را به کدام سمت می‌برد؟

مدیرکل اسبق دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور اضافه کرد: تراژدی بزرگی در منطقه آسیای میانه با خشک‌شدن دریاچه آرال به وجود آمده و چندین کشور از جمله شوروی سابق، میراث‌دار یک عرصه کاملاً خشک‌شده با انواع نمک‌های آسیب‌رسان هستند؛ این درحالی‌است که این کشور زمانی فکر می‌کرد هرچه بیشتر منابع آب را مهار کند و توسعه اراضی در حوزه کشت پنبه و … داشته باشد، وضعیت درآمدی بیشتری خواهد داشت؛ این تفکر وضعیت امروز را برای آن‌ها رقم زده است. همین قاعده برای دریاچه ارومیه ما هم دقیقاً درحال تکرار است.

او عنوان کرد: امروز کشورهایی که تحت‌تأثیر خشک‌شدن دریاچه آرال شده‌اند، از ترکمنستان، ازبکستان و…، چقدر هزینه‌های جبران خسارت‌های توفان‌های نمک و گردوغبار را می‌پردازند؟

کانون‌های بحرانی در ۲۳۳ منطقه بوده که از آن جمله می‌توان به کانون گودگوار در یزد، خانگیران در سرخس، دشت سجزی در اصفهان، دشت آزادگان خوزستان، مسجد شکر طبس و ریگان کرمان اشاره کرد. در استان البرز، نظرآباد و تالاب صالحه، تهران، ورامین و ملارد، کانون بحرانی درجه یک بوده که تا امروز باید تشدید شده باشند.

او اضافه کرد: این میزان خسارت که هرسال هم بیشتر و بیشتر خواهد شد، قابل‌مقایسه با هزینه‌کرد برای برنامه‌های نامتوازن و ناپایدار است که در مناطق بالادست تمام منابع آب دریاچه آرال به فعالیت‌های ناپایداری مانند صنعت، ویلاسازی و کشاورزی اختصاص یافت. این سرمایه عظیم از دست رفت و فقط سالانه باید خسارت در حوزه مقابله با توفان‌های گردوغبار که به صنعت حمل‌ونقل، حوزه بهداشت و سلامت، کشاورزی و… آسیب وارد می‌کند، پرداخت شود. روسیه اگر می‌توانست به گذشته برگردد، قطعاً اجازه نمی‌داد این سرمایه از بین برود.

جعفریان با بیان اینکه این تراژدی در بسیار از مناطق داخلی کشور ما هم درحال وقوع است، گفت: باید از تجربه کشورهای منطقه و جهان درس عبرت گرفت و از این سرمایه‌های بین‌نسلی که به امانت در اختیار ما است، محافظت و به نسل‌های آینده منتقل کرد.

میراثی که نابود شد

این کارشناس امور بیابان، در ادامه سخنان خود گفت: آنچه درحال آسیب‌زدن بسیار به منابع طبیعی است، بیشتر در بخش بیابانی بوده و ریشه در موضوع آب دارد.

او تصریح کرد: افت شدید آب‌های زیرزمینی، نابسامان‌بودن چاه‌های غیرمجاز، سدسازی‌های بزرگ روی رودخانه‌های بالادست بدون‌ توجه به حقابه و نیاز عرصه‌های پایین‌دست، این وضعیت را در بیشتر مناطق به وجود آورده است. به‌عنوان مثال، در مناطقی از استان کرمان، دشت بزرگی به وسعت حدود ۳۰ هزار هکتار که پوشش گیاهی «اسکنبیل» داشت، خیلی راحت در مدت ۵ سال نابود شد و عملاً بخش قابل‌توجهی از این دشت خشک شد.

او ادامه داد: همچنین در نشست گرامی‌داشت همایشی که مرتبط با بحث گرامی‌داشت ثبت میراث طبیعی بیابان لوت بود، مقالاتی ارائه شد که نشان داد پوشش گیاهی «نبکا» که یکی از منحصربه‌فردترین رخساره‌های ژئومورفولوژی یا زمین‌ریخت‌شناسی طبیعی کشور ما بوده و عملاً یکی از جاذبه‌های گردشگری این مناطق به شمار می‌آید، با چه سرعتی در حال تخریب است. نبکاها در واقع یک نوع پوشش تپه‌های ماسه‌ای هستند و در طول صدها سال چهره منطقه را متفاوت کرده‌اند. یکی از جلوه‌های طبیعی بیابان لوت، همین نبکاها در منطقه شهداد هستند.

غفلت از مسئله‌ای بغرنج

جعفریان اظهار کرد: آن‌ها موردهای ویژه‌ای هستند که به ما می‌گویند، شرایط محیط طبیعی کشور به‌سرعت درحال خشک‌شدن است و اینکه بخش قابل‌توجهی از این اتفاق، ناشی از اقدامات بشر است، اما می‌توانیم جریانی را رقم بزنیم که این آسیب‌پذیری کاهش پیدا کرده و تخریب ناشی از اقدامات بشر کمتر شود.

مدیرکل اسبق دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، با اشاره به مصوبات حوزه حقابه، توضیح داد: چند درصد از مصوبات متعددی که کارگروه سیاست‌گذاری و مدیریت گردوغبار در حوزه تأمین حقابه تالاب‌ها یا دشت‌های سیلابی دارد، کارگروهی که سال ۹۵ شکل گرفته است، منتج به نتیجه شده است؟ چند مصوبه در رابطه با محدودکردن بهره‌برداری غیرمجاز از آب‌های زیرزمینی بوده؟ خیلی روشن و شفاف نیست. با چه دلیلی این علت‌العلل را کنار می‌گذاریم و کمتر به آن توجه می‌کنیم، اما عوامل فرعی را پررنگ و برجسته می‌کنیم؟

او تأکید کرد: تا زمانی که ما شرایط بیلان آبی یک منطقه بیابانی را که آب مهم‌ترین عامل محدودیت آن شناخته می‌شود، به‌درستی نبینیم، هر اقدامی از سوی ما ناپایدار خواهد بود. این دغدغه وجود دارد، در شرایطی که جنگل‌های طبیعی مناطق بیابانی شروع به خشک‌شدن می‌کنند، چه تضمینی وجود دارد که پوشش گیاهی جدید ما تا ۵۰ سال آینده بماند یا اینکه چه وضعیتی خواهند داشت؟

جعفریان با بیان اینکه تأمین منابع آب، مطالبه جدی سازمان منابع طبیعی است، گفت: موضوع در سازمان به‌طور جدی درحال پیگیری است؛ اگرچه جا داشت حوزه‌های دیگر مانند ستاد سیاست‌گذاری و هماهنگی گردوغبار هم که به‌عنوان یکی متولیان پیگیری پیامدها و پدیده‌های ناشی از تخریب سرزمین در مناطق بیابانی است و از جایگاه ویژه و مناسبی هم برخوردار است، به این موضوع‌ها توجه جدی و بیشتری داشته باشد.

پراکندگی کانون‌های بحرانی

مدیرکل اسبق دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، در ادامه با اشاره به آمار کانون‌های بحرانی کشور عنوان کرد: کانون‌های بحرانی در ۲۳۳ منطقه بوده که از آن جمله می‌توان به کانون گودگوار در یزد، خانگیران در سرخس، دشت سجزی در اصفهان، دشت آزادگان خوزستان، مسجد شکر طبس و ریگان کرمان اشاره کرد. در استان البرز، نظرآباد و تالاب صالحه، تهران، ورامین و ملارد، کانون بحرانی درجه یک بوده که تا امروز باید تشدید شده باشند.

جعفریان افزود: استان‌هایی که فاقد کانون بحرانی هستند، می‌توان به زنجان، کردستان، لرستان، چهارمحال‌وبختیاری، کرمانشاه، کهگیلویه‌وبویراحمد، مازندران، گیلان و اردبیل اشاره کرد./ پیام ما

دیدگاه تان را بنویسید

  • کابینه پاسخ به نظر

    به تهران نرسه بقیه جاها اهمیت نداره.

چندرسانه‌ای