در سیزدهمین همایش ملی سامانههای سطوح آبگیر باران در گرگان مطرح شد
طوفانهای گردوغبار و تجربه آمریکا و وظیفه ما+ ویدئو
سیزدهمین همایش ملی سامانههای سطوح آبگیر باران با هدف دستیابی به روشهای موفق بهرهبرداری از آب باران در دانشگاه علوم کشاورزی گرگان برگزار شد
اخبار سبز کشاورزی؛ سیزدهمین همایش ملی سامانههای سطوح آبگیر باران با هدف دستیابی به روشهای موفق بهرهبرداری از آب باران طی دو روز ۳۰ آبان و اول آذر ۱۴۰۳ در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان برگزار گردید.
در روز پنجشنبه اول آذر در ارایه مقاله خود تحت عنوان: «کشاورزی حفاظتی سامانهای هوشمند با رویکرد طبیعتنگر در برابر مخاطرات اقلیمی» عنوان شد که نیازی به اختراع دوباره چرخ نیست و راه رفته را دوباره نباید رفت.
کاسه گردوغبار یا داست بول ایالات متحده آمریکاDust Bowl در دهه ۱۹۳۰ مصداق این راه رفته جهان مبتنی بر عملیات زیر و روکردن خاک و از بین بردن پوشش گیاهی است.
دهه 1930، منطقه میدوست، آمریکا، خشکسالی فاجعهای را در ایالت متحده آمریکا شروع کرد، فاجعهای که آنقدر شدید بود تا جان اشتانبک در کتاب «خوشههای خشم» بارها از آن گفت.
بارندگی کم، خاکهای سبک و بادهای شدید پدیدهای در ایالت متحده به وجود آوردند که منجر به مهاجرت میلیونها نفر شد.
کاسه گرد و غبار، دهه سیِ آلوده یا دهه سیِ کثیف، به دوره طوفانهای گردوغبار شدیدی اطلاق میشود که از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۶ میلادی (در برخی مناطق تا ۱۹۴۰) خرابیهای فراوانی در زیستبوم و کشاورزی دشتهای آمریکا و کانادا به بار آورد.
این پدیده در اصل ناشی از خشکسالیهای شدیدی بود که دستبهدست چند دهه کشت و زرع گسترده و غیراصولی داده بودند؛ تخریب شدید خاک و کشت و زرع بدون تناوب و آیش و بدون کشت پوششی یا سایر روشهای پیشگیری از فرسایش خاک.
شخم عمیقِ در خاکهای بکر دشت بزرگ (ناحیه وسیع شرق رشته کوههای راکی در آمریکا و کانادا)، بوتههای ریشهدار و بومی را که همیشه در خشکسالی و ترسالی، نگهدار خاک و رطوبت بودند، ریشهکن کرده بود.
در نبود این لنگرهای طبیعیِ نگهدارنده خاک، طی خشکسالیهای طولانی دهه ۱۹۳۰، خاک خشک تبدیل به گرد و غبار شده، به شکل ابرهای تیره عظیم، به سوی شرق و جنوب رانده شد.
این ابرها گاه تمام آسمان مسیر را تا شهرهای ساحل شرقی همچون نیویورک و واشینگتن دیسی تیره میکردند.
کاسه گرد و غبار، یک محدوده چهلمیلیون هکتاری (چهارصد هزار کیلومتر مربع) را متأثر ساخت که مرکز آن تگزاس و اوکلاهما و مرزهای آن، نیومکزیکو، کلرادو و کانزاس بودند.
علت این موضوع به یک دهه قبل برمیگردد، با مکانیزه شدن تجهیزات کشاورزی در دهه 1920، کشاورزان در ایالت متحده تصمیم گرفتند تا علفزارهای خشک را به اراضیای برای کشت تبدیل کنند.
آنها حدود 2/5 میلیون هکتار از چمنهایی که خاک را تثبیت میکردند، شخم زدند. از سوی دیگر هزینههای زیادی کشاورزی بعد از جنگجهانی اول باعث شد تا در آن دوره زمانی کشاورزان آمریکایی توجه زیادی به برنامههای حفاظت از خاک نکنند.
همه اینها و از سویی دیگر خشکسالی طبیعی باعث شد در دهه 1930 در تگزاس، اوکلاهاما و بسیاری از مناطق مرکزی آمریکا با از بین رفتن محصولات کشاورزی این زمینها به کانونهای گرد و غبار تبدیل شوند.
در سال 1933 پس از روی کار آمدن فرانکلین روزولت به عنوان رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا، دولت سریعا برنامههای جدیدی را برای حفاظت از خاک شروع کرد؛ در همان سال وزیر داخلی ایالت متحده برای مقابله با گرد و غبار طرح خدمات فرسایش خاک را به اجرا کرد، دو سال بعد این خدمات توسط وزارت کشاورزی دوباره طراحی شد و اکنون آن طرح به «خدمات حفاظت از منابع طبیعی» تبدیل شده است.
وقوع پدیده کاسه غبار ضمن افزایش آگاهی انسان در مورد اهمیت حفاظت از محیط زیست، بر حفظ تعادل ظریف بین فعالیتهای انسانی و جهان طبیعی تاکید میکند.
امروز بشر همچنان از اشتباهات گذشته درس میگیرد و به اجرای شیوههای مدیریت پایدار زمین اهتمام میورزید.
هدف از اجرای طرحهای ابتکاری مانند احیای جنگل، حفاظت از خاک و مدیریت آب، حفاظت از محیط زیست و جلوگیری از بلایای اکولوژیکی در آینده است.
سطوح تحت پوشش کشاورزی حفاظتی در آمریکا از میزان ۲۶ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار در سال 2009-۲۰۰۸ به بیش از ۴۴ میلیون هکتار در سال 2019-۲۰۱۸ رسیده است که بیشترین سطح زیرکشت حفاظتی در جهان را داراست.
این درسی است و پیشرفتی است که آنها از کاسه گرد و غبار و خاکورزیهای مرسوم دستزاد بشر گرفتند.
امید است که ما از تجارب دیگران استفاده کنیم و دوباره راه تخریب اراضی را با دستکاری مکانیکی خاک به بهانه خودکفایی در پیش نگیریم، زیرا خاک منبع پایه تولید تجدیدناپذیری است که در صورت از دست دادن جایگزینی ندارد.