خبر فوری
شناسه خبر: 47203

روایتی بر دلنوشته رئیس جمهور به قلم گل‌باف

خاطره شیرین پزشکیان از روز اول کابینه

دیروز روز شلوغ و پرکاری بود. روز اول کار کابینه جدید به حساب می‌آمد. آخر شب خسته بودم. فرصت نشد اینجا بنویسم. صبح هم می‌خواستم کوه بروم.

خاطره شیرین پزشکیان از روز اول کابینه

اخبار سبز کشاورزی؛ گفتم بهتر است شب را زودتر بخوابم و بعد از کوه‌پیمایی [صبح جمعه] اینجا چیزی بنویسم.

دیروز همه [کابینه] مشغول بازدید بودند. بعضی هم وزارتخانه را از اسلاف‌شان تحویل می‌گرفتند. خودم با دکتر ظفرقندی [وزیر بهداشت] رفتم بیمارستان قلب [تهران].

علی‌آبادی [وزیر نیرو] هم رفته بود [مرکز ملی پایش ]برق.

فرزانه صادق [وزیر راه و شهرسازی] هم رفته بود مرز برای [بررسی وضعیت] اربعین.

داشت می‌رفت بهش گفتم از دم مرز به نیابت از ما هم سلامی به اباعبدالله بدهد. قسمت نشد امسال خودمان برویم.

در اخبار دیدم [سعید] جلیلی به اربعین رفته. یادم باشد تماسی بگیرم و التماس دعا بگویم.

ظهر دیدم عارف [معاون اول رئیس‌جمهور] اصرار دارد با دکتر ظفرقندی برویم نهاد [ریاست‌جمهوری].

دیدم ناهار مهمان کرده بود. برای من و دکتر دبیری و دکتر قائم‌پناه و دکتر ظفرقندی مراسم روز پزشک گرفت.

بعدش هم محسنی اژه‌ای [رئیس قوه قضائیه] آمد. روز پزشک را تبریک گفت. رأی آوردن کل کابینه را هم تبریک گفت.

صبح به [حاجی]میرزایی [مسئول دفتر رئیس‌جمهور] گفتم حکم انصاری را آماده کنند. برایم حکم آقای [مجید] انصاری را برای معاون حقوقی و خانم [شینا] انصاری را برای [ریاست سازمان حفاظت از] محیط‌زیست آورد.

گفت اسم کامل نگفته بودم، این‌جوری آورده. گفتم این‌جوری هم خوب شد، هم یک مرد نسبتا مسن به کابینه اضافه می‌شود و هم یک خانم جوان. تعادل حفظ می‌شود.

حکم خانم انصاری هم خیلی وقت بود بابت چادری نبودنش معطل مانده بود. الان در کابینه دو تا صالحی داریم و دو تا انصاری.

خدا نکند [جواد] خیابانی بخواهد درباره کابینه صحبت کند. این اسامی کامل را باید رعایت کنیم تا سوءتفاهم پیش نیاید.

عصر نوه‌ام محمدحسین زنگ زد و پرسید امروز ورزشگاه نمی‌آیی؟ گفتم چه خبر است؟ گفت تراکتور با پرسپولیس بازی دارد. یادم آمد لیگ برتر هم شروع شده. البته با این وضعیت ورزشگاه‌ها، مخصوصا [ورزشگاه] آزادی، ای کاش شروع نمی‌شد.

آبروی مملکت رفته است. شرمنده‌اش شدم. گفتم شاید در بازی‌هایی که تهران برگزار می‌شود، بتوانم به ورزشگاه بروم [اگر ورزشگاه آزادی تا پایان لیگ بالاخره آماده شود].

امیدوارم امسال تراکتور موفق باشد و دل محمدحسین هم خوش باشد. تیم خوبی ساخته‌ایم. اما همراهی نمی‌کنند.

همین بیرانوند تا وقتی در تیم خودشان بود، روی چشم‌شان جا داشت. حالا می‌خواهند محرومش کنند. دیشب هم تراکتور بدشانسی آورد. می‌توانست برنده بازی باشد.

پی‌نوشت: به مناسبت روز پزشک گفتم یک عکس از خودم در اتاق عمل بگذارم.

***

دلنوشته‌ای برای رئیس جمهور

این نوشته این‌قدر به دلم نشست که تصمیم گرفتم دقایقی را بی‌دلیل به ویراستاریش بگذرانم تا شاید لذت بیشتری از واژه-واژه آن ببرم...

 قلمی برای وطنم

چه حس خوبی دست می‌د‌هد خواندن دست نوشته‌های این مرد!

نوشته‌هایش مملو از همدلی با ملت، بی‌پیرایه، بدون تشریفات و بدون کلمات قلمبه سلمبه است.

نگارشی بی‌نیاز به ویراستاری، انگار در خلال پزشکی خواندن، دانشگاه ادبیات هم دوره دیده!

نمی‌دانم شما از دست‌نوشته آقای "برای ایران" چه حسی پیدا می‌کنید اما من لذت خالص و خاصی می‌برم.

حس می‌کنم:

- سیلونه دارد "نان و شراب" را می‌نویسد.

- جلال آل قلم، در زیرزمین خانه، پوستین بر سر کشیده از غم "نون والقلم" می‌نگارد.

- سهراب، "سنگ از پشت نمازم پیداست" را می‌سراید.

- پائولو کوئلیو دارد "نامه‌های عاشقانه یک پیامبر" را نگارش می‌کند.

- شاید هم میخاییل بولگاکوف "یادداشت‌های یک پزشک جوان" را به رشته تحریر در می‌آورد،

- و طالقانی کبیر، عرصه دیگری از دینداری بدون ریش و یقه آخوندی و انگشتر عقیق و سیاه‌کاری روی پیشانی را مطرح می‌کند.

دو سه تایی را خوانده‌ام. خاطرات و دلنوشته‌های دیگر روزهای یک رئیس‌جمهور را می‌گویم که همین‌طور است.

طبیب دل‌ها به مناسبت روز پزشک هم تکلمه‌هایی گفته و جالب اینکه اژه‌ای به بهانه روز پزشک باز هم و برای بار چندم به دیدارش آمده

فکر کنم اژه‌ای نقشه‌هایی در سر دارد و پرزیدنت هم، ابایی از گفتن رازهای آن ندارد، منتها منتظر وقتی مثل روز رای گرفتن از مجلس است تا بگوید:

نذارید بگم بازم بگم...

و امتیاز آزادی آزادگان سیاسی و مطبوعاتی در بند و معترضین زن زندگی آزادی را به عنوان عفو رهبری یا آشتی ملی با مردم بگیرد.

شاید هم حجاب اختیاری یا رفع فیلترینگ و... آنقدر بگوید:

"بازم بگم...!؟"

که اژه‌ای بگوید مجلس و دیگر نهادها، با من فقط دیگه نگو بگم!

مگر اژه‌ای کم کسی هست یا مگر حتی برای ابراهیم رئیسی چنین پپسی‌هایی باز می‌کرده!؟

نمی‌دانم اژه‌ای می‌خواهد دل از دست رفته کرباسچی و مرعشی و دیگر اصلاح‌طلبان، کارگزاران سازندگی و مشارکتی‌های زندان رفته را هم به نوعی از طریق پزشکیان و مشاوره‌ای، پست و مقامی، یا توجه به توصیه‌هایشان، به دست آورد یا نه.

نمی‌دانم این دیدارها پیش مقدمه‌ای برای رفع حصر میر بزرگ و به یادماندنی و کروبی هست یانه ولی هر چه باشد باید خبری در راه باشد.

مسعود زیرکانه مسئولیت اجتماعیش را هم انجام می‌دهد و از حجاب نه اجباری هم می‌گوید و پیروزیش بر منجمدالفکرهایی که می‌گویند فقط چادر ولاغیر و شاید بعد هم حجاب اختیاری.

جالب اینکه فکر می‌کنم در فکر تعادل برقرار کردن است دو چادری یک مقنعه‌ای و در حرکت بعدی انتصاب یک مقنعه‌ای دیگر.

پنهان نمی‌کند که خانواده دوست است و بسیار هم و قول می‌دهد با محمد حسن (فرزند بادام است و نوه مغز بادام) به استادیوم برود...

بی‌پیرایه بودن پرزیدنت در بازگو کردن علاقه‌مندی‌هایش هم مثال زدنی هست. اینکه فوتبال را دوست دارد اما نه پرسپولیس و نه تاج را، تراختور را می‌خواهد که برنده شود و می‌داند که همه رای دهندگان حتی آبی‌ها و قرمزها، صداقتش را و دروغ نگفتن‌هایش را دوست دارند.

نقد اوضاع کشور را حتی حالا که مرد اول اجرایی و مسئول همه کارهاست هم فراموش نمی‌کند و نقبی به ورزشگاه صدهزار نفری آزادی می‌زند که در زمان شاه ۲۰ و چند ماهه با بیل و کلنگ و فرقون ساخته و افتتاح شد ولی ما، در ۲۰ برابر ۲۵ ماه هم نتوانستیم حتی تعمیر و بازسازی‌اش کنیم!

کوه‌نوردی را دوست دارد، افه نمی‌آید که ای وای امروز جلسه سنگینی داشتم سفیر فلان آمد رئیس‌جمهور فلان کشور زنگ زد و دعوت کرد و...

جالب‌تر اینکه مهدی غضنفری رئیس هیأت عامل صندوق توسعه ملی در روز پزشک به جای تبریک به دکتر، سورپرایزش کرده و پیشنهاد داده سفارت آمریکا را با دستان مبارکش بازگشایی کند، البته به نظرم پرزیدنت فکر می‌کند زود هنگام است و شاید در ۲۰۲۵ سرنخ‌هایی بدهد.

ا. گل‌باف

دیدگاه تان را بنویسید

چندرسانه‌ای