از بگم بگم تا چه کنم چه کنم!
مسعود پزشکیان اگر چه متخصص قلب و عروق است، اما این روزها در کاخ ریاستجمهوری دورههای گفتاردرمانی را نیز سپری میکند
مسعود پزشکیان اگر چه متخصص قلب و عروق است، اما این روزها در کاخ ریاستجمهوری دورههای گفتاردرمانی را نیز سپری میکند و در جلسات، نشستها و مناسبتها، بر وفق شرایط، گفتار درمانی میکند؛ چرا که براساس همان ویژگی طبیب بودن میداند که جامعه گرفتار چندین و چند میکروب، باکتری و ویروس است.
اخبار سبز کشاورزی؛ برای کشاورزان از آب و خاک، معلمان از چگونگی آموزش، اعضای دولت از نداشتن پول، مردم عادی از بیبرقی و گرانی و تورم و بسیاری موارد دیگر میگوید. اما هیچ نسخه درمانی ندارد، نه قرص و کپسولی، نه آمپول و شربتی، از آنجایی که مملکت نه یک، که چند دولت در سایه و آفتاب و زیر چتر دارد؛ همین گفتار درمانی ایشان به اندازه یک آسپرین نیز کارآیی ندارد.
ابوالفضل ظهرهوند، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با انتقاد از سیاستهای مسعود پزشکیان گفت: « او در عمل، کارشناس بودنش محرز نشد و فقط دائما در«تلویزیون» میگوید: آقا بیایید بگویید ما چه کار کنیم».
در جای دیگر، پزشکیان در گفتگو با خبرنگاران نیز گفت:«اصلا از شرایط کشور راضی نیستم، مردم باید کاری بکنند». اما نمیگوید که مردم چه کاری باید انجام دهند.
بیان چنین عبارات تکراری از سوی رئیسجمهور از همان آغاز انتصاب شروع و با بیان این که «هیچ برنامهای» برای اداره کشور ندارد، آب پاکی روی دست جامعه ریخت و آشکارا نشان داد که نباید انتظاری در اجرای قوانین و اداره کشور از او داشت. اما مسعود پزشکیان نشانی اشتباه نیز میدهد، چرا که مردم فاقد قدرت، صلاحیت و وظیفهمندی در اجرای قوانین و دستورالعملها بوده و در پای صندوقهای رای، آن را به فردی به نام رئیسجمهور واگذار میکنند که رئیس قوه مجریه است.
شاید پزشکیان در مخیلهاش نمیگنجد که تمام بلایا، کمبودها، انتقادها از پیشینیان، سوءتدبیرهای گذشتگان و دهها مورد مشابه دیگر را این چنین بر سرش آوار کنند که در هر جلسه و نشست این ترجیعبند را تکرار کند که:«خوب من چکار کنم» یا«بیایید بگویید ما چکار باید بکنیم».
پزشکیان از سال 1379 که وارد کابینه اول سیدمحمدخاتمی شد و پس از آن که در سال 1386 به عنوان نماینده وارد مجلس گردید، علیالاصول باید از تمام احوالات کشور اطلاع کافی داشته باشد، چرا که طی کردن یک دوره 24 ساله(افزونبر نیمی از عمر جمهوریاسلامی) در مصادر امور و نماینده مجلس بودن، زمانی طولانی برای شناخت جامعه و مشکلات زیربنایی آن داشت.
مسعود پزشکیان، علیرغم آن دوره طولانی برای کسب تجربه در پوشیدن لباس رئیسجمهور، هیچگاه فکر نمیکرد اینگونه در بنبستهای چندگانه قرار گرفته و بهطور روزانه توسط یاران پیشین در مجلس، مردم و وسایل ارتباطجمعی و غیره مورد هدف باشد و گاه بهگونهای سخن بگوید که گویی تمام خرابیها در زیربناهای جامعه، تورمهای افسارگسیخته، اختلاسها، رانتخواریها، ویژهخواریهای پنهان و آشکار، باندبازیها و قبیلهگراییها، خشکشدن مخازن سدها و دریاچهها، سرمایهگذاری نکردن در الزامآورترین ضرورتها مانند آب، برق و دهها امور دیگر، گناهشان به گردن به فقر راندگان جامعه بیفتد و حالا باید بیایند و از حکومت، مجلس و دولت عذرخواهی کنند.
درعصر انفجار اطلاعات و وسایل ارتباطجمعی جهانی هزاران و بلکه میلیونها چشم که در هر ثانیه شاهد عملکرد دولت مردان، اعضای کابینه تا حتی افراد ردهپایین در ساختار دولتها هستند، دیگر نمیشود چیزی پنهان و آشغالها را زیر قالی جارو کرد.
اگر ایشان توسط آحاد جامعه انتخاب و یا انتصاب شدهاند؛ دیگر انجام امور اجرایی از عهده مردم ساقط و ایشان ملزم به انجام وظایف تعریف شده هستند، حال اگر به هر دلیلی، انجام وظایف امکانپذیر نیست، با یک استعفای شرافتمندانه و شرح علل و دلایل آن میتواند به این «چه کنم، چه کنم» پایان دهد.
نکته دیگر که ایشان در جمع خبرنگاران بیان کردهاند آن است که:«اصلا از شرایط کشور راضی نیستم» عجبا! به غیر از خواص با بصیرت و افراد اقلیتی که از مواهب خاص بهرهمند میباشند، بقیه مردم، از کارگر و کارمند و بازنشسته گرفته تا تولیدکننده، مغازهدار، پرستار و راننده و بسیاری از اقشار دیگر، همگی ناراضی و این نداشتن رضایت خود را«از شرایط کشور» ابراز کردهاند.
آقای رئیسجمهور، به قول آن ضربالمثل معروف که:«نکنه حالا از زمین به آسمون میباره!» تعاریف حاکمیتی جا بهجا شده و مفاهیم و معانی آنها تغییر پیدا کرده است؟ نه فقط شما، که کلیت جامعه، دههها است از شرایط کشور ناراضیاند، سفرههایشان کوچکتر شده، مورد تبعیضهای ناروا قرار گرفته و بیعدالتیها را با پوست و گوشتشان درک کردهاند.
نکند صبر و تحمل مردم بر اعصابتان فشار وارد کرده است؟
حال اگر واقعا دوست داری که «مردم»بیایند و بگویند که شما چکار باید بکنی، خیلی ساده است،
یک رفراندوم با این عنوان که آهای مردم! «از وضع موجود رضایت دارید؟ آری یا نه» برگزار کنید تا مردم به شما راهکار خروج را نشان دهند؛ و از تکرار «چه کنم، چه کنم» رها شوید. جامعه ایرانی از رئیسجمهور «بگم، بگم»، رسید به رئیسجمهور «چه کنم، چه کنم» همین، والسلام.
ماهنامه دام و کشت و صنعت-شماره ۳۰۲-آبان ۱۴۰۴