دیپلماسی حافظ در شب یلدا
یادداشتی از رامین امینی زارع درباره ی شب یلدا بلندترین شب سال،شب دورهمی خانوادگی و قصه گویی.شبی که نشانه ای از فرهنگ ایرانی است
شب یلدا، بلندترین شب سال و شب زایش خورشید تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ آیینهای است از فرهنگ ایرانی که در آن شعر، موسیقی و گفتوگو جایگاه ویژهای دارند. در این شب، حافظ بیش از هر شاعر دیگری بر سر سفرهها حاضر میشود؛ دیوان او گشوده میشود و فال حافظ بهانهای برای گفتوگو، همدلی و پیوند میان نسلهاست.
اما اگر از زاویهای تازه بنگریم، حافظ در یلدا تنها شاعر نیست؛ او دیپلمات فرهنگ ایرانی است. دیپلماسی حافظ نه در سفارتخانهها، بلکه در دلها و خانهها جریان دارد. او با زبان شعر، میان سنت و مدرنیته، میان شرق و غرب، و میان فرد و جمع، پلی میسازد.
حافظ در دیپلماسی خود سه اصل دارد:
•زبان مشترک: شعر او بهانهای است برای گفتوگو؛ هرکس با هر باور و سلیقهای میتواند در کلام او معنایی بیابد.
•صلح و همدلی: در غزلهایش عشق و رندی جایگزین خشونت و جدال میشود؛ همان چیزی که دیپلماسی امروز جهان سخت بدان نیاز دارد.
•فراموشی مرزها: حافظ در یلدا، از شیراز تا استکهلم، از تهران تا نیویورک، خوانده میشود؛ شعر او مرزهای جغرافیایی و سیاسی را در مینوردد.
یلدا با حافظ، به یک مذاکره فرهنگی بدل میشود.
ختم سخن به شکر سعدی که:
با رخش لاله ندانم به چه رونق بشکفت
با قدش سرو ندانم به چه یارا برخاست
سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست
که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست
به سخن گفتن او عقل ز هر دل برمید
عاشق آن قد مستم که چه زیبا برخاست
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
روز وروزگار خوش،یلدا پرتکرا