وقتی «اقلیت سالم» قربانی «اکثریت فاسد» میشوند
گاهی برای اینکه یک سیستم تعطیل نشود، سالمترین اجزایش قربانی میشوند. خاطره طنزآمیز ایرج پزشکزاد، تصویری عریان از لحظهای است که فساد به هنجار تبدیل میشود
اخبار سبز کشاورزی؛ایرج پزشکزاد روزنامه نگار و نویسنده معروف سالها قبل نوشته است: من در کلاس سوم دبستان که درس میخواندم شاگرد بسیار درسخوان و ترو تمیز و منظمی بودم...
یک روز مدیر مدرسه، من و سه - چهار دانش آموز دیگر که مثل من شیک و ترو تمیز بودند را صدا کرد پرونده مان را زیر بغلمان گذاشت و از مدرسه اخراجمان کرد.!
شب گریه کنان جریان را به پدرم گفتم، فردا صبح پدرم دستم را گرفت و به مدرسه برد و با عصبانیت از مدیر مدرسه علت اخراج مرا پرسید!
مدیر گفت؛ چون بچه های این مدرسه همه به بیماری کچلی مبتلا هستند از مرکز دستور داده اند برای اینکه بچه های سالم، مبتلا به کچلی نشوند هر بچه کچلی که در مدرسه هست اخراج کنید!
پدرم گفت؛ اما پسر من که کچل نیست! مدیر مدرسه گفت؛ بله منم میدانم پسر شما کچل نیست اما اگر قرار بود کچل ها را از مدرسه اخراج کنیم باید درِ مدرسه را می بستیم!
این بود که چهار- پنج بچه ای که کچل نبودند را اخراج کردیم تا مدرسه تعطیل نشود!
تحلیل مدیریتی داستان
داستان طنزآمیز و در عین حال تلخ ایرج پزشکزاد، فراتر از یک خاطره، یک مدل تحلیلی برای درک وضعیتهای بحرانی در ساختارهای مدیریتی و سیاسی است.
وقتی «اقلیت سالم» قربانی «اکثریت فاسد» میشوند.
داستان «اخراج غیرکچلها» از مدرسه، نمادی است از آنچه در علم سیاست و مدیریت "وارونگی ساختاری" نامیده میشود. در ادامه این پدیده را از سه منظر بررسی میکنیم:
▪︎بقای سازمان به قیمت حذف کیفیت:در مدیریت استاندارد، هدف حذف "عنصر فاسد" برای نجات "کل سیستم" است. اما وقتی فساد یا ناکارآمدی از حد آستانه بگذرد و فراگیر شود، مدیران ضعیف برای حفظ ظاهرِ سازمان (باز نگه داشتن درِ مدرسه)، صورتمسئله را پاک میکنند.
درنتیجه: در این حالت، سیستم به جای اصلاح خود، به «پاکسازی معکوس» دست میزند. یعنی هر چه که با بدنه فاسد ناهمگون باشد (شفافیت، صداقت، تخصص) را اخراج میکند تا تنش داخلی از بین برود.
▪︎هزینه بالای اصلاح در برابر حذف:از منظر هزینه-فایده، وقتی فساد سیستمی (Systemic Corruption) رخ میدهد، هزینه اخراج مفسدان برابر است با فروپاشی کامل آن ساختار. مدیر در اینجا به یک «بنبست اخلاقی» میرسد:
- اگر فاسدها بروند، کسی برای کار کردن نمیماند.
- پس بهتر است «سالمها» بروند تا تضاد و رسوایی به حداقل برسد.این دقیقاً همان نقطهای است که در آن «فساد» به یک «هنجار» تبدیل شده و «سلامت» به یک «آنومالی» یا ناهنجاری تغییر ماهیت میدهد.
▪︎یکدستی به قیمت تهیشدگی:در عرصه سیاست، استراتژی «خالصسازی» یا «یکدستسازی» که پزشکزاد با ظرافت به آن اشاره میکند، منجر به فرار مغزها و سرمایهها میشود.وقتی معیارِ ماندن، نه «کارآمدی» بلکه «همرنگی با وضع موجود» باشد، افراد سالم خودبهخود حذف یا مجبور به ترک صحنه میشوند.
درنتیجه: جامعهای که برای تعطیل نشدن، فرزندان سالم خود را اخراج میکند، شاید درِ مدرسهاش باز بماند، اما دیگر در آن «آموزشی» رخ نمیدهد؛فقط کچلی تکثیر میشود!
نتیجهگیری
حکایت پزشکزاد هشدار میدهد که فساد لزوماً با "دزدی" شروع نمیشود؛ بلکه از جایی آغاز میشود که مصلحتِ حفظِ صندلی بر حقیقتِ اصلاح پیشی میگیرد. وقتی برای جلوگیری از تعطیلی یک ساختار بیمار، افراد سالم را قربانی میکنیم، در واقع آن ساختار را از درون تهی کردهایم. مدرسه باز است، اما همه کچلاند!