وزارتخانه و مرد دیپلماسی
پاشنه آشیل مهندس نوری/ قسمت دوم
در این مسیر سنگلاخ پیش رو انتخاب معاونان زبده، کارآشنا و کار بلد، امتحان پسداده و غیرسیاسی، برای مهندس نوری، کارزاری میطلبد کارستان
قسمت دوم
اخبار سبز کشاورزی؛ گذشته از برنامه وزارت جهاد کشاورزی در ولت چهاردهم که باید اصلاح واقعی شود و در قسمت این مقاله به این موضوع پرداخته شد، در این مسیر سنگلاخی، برای مهندس نوری، انتخاب معاونان زبده، کارآشنا و کار بلد، امتحان پسداده و غیرسیاسی، کارزاری میطلبد کارستان.
بیشتر بخوانید: وزارتخانه و مرد دیپلماسی (قسمت اول)
مسلما اینگونه معاونان قوی، کاری، دانا و جدّی، از لابی و معرفی باندهای مافیایی قدرت، توصیهها و سفارشات نمایندگان مجلس یا سایر قوا، امامجماعتها، ریشسفیدان قوم و ... پیدا نمیشود.
شاید بهتر این باشد که در یک ضربالاجل مثلا یک یا دوهفتهای، رزومه واقعی(نه دستساز) و قابل راستیآزمایی مدیران ارشد در سطح معاونین وزیر، روسای سازمانهای جهادکشاورزی استانها، سازمانهای در حد معاونت وزیر، سازمانهای مستقل، شرکتهای مادرتخصصی، صندوقها، جهادها و... توسط مهندس نوری و البته با اعتقاد به جوانگرایی(حتیالمقدور) بررسی شود و امتحان پس دادهها، جدیترین، عملیاتیترین، قویترین مدیران(از لحاظ اندیشه و عمل و رزومه) احصاء و از تشکلها و بدنه وزارتخانه، به فوریت استعلام فنی و تخصصی انجام و حکم سرپرستی آنها تا استعلامهای مربوطه صادر شود.
در آن صورت شاید راهی برای برونرفت از مشکل و رسیدن به درصدی از برنامه نوریقزلجه ممکن شود و گرنه برایش معاون انتخاب میکنند و نوری در رودربایستی یا فشار، مجبور است بپذیرد.
یادمان باشد در این دولت هم، مانند دولتهای گذشته، بسیاری میخواهند به هر طریق ممکن، معاون وزیر(همانطور که حدود 100 نفر ادعای وزیر شدن داشتند)، رییس سازمان و مدیرکل شوند. اما آیا کسی هست که گردن خود را گرو اجرایی شدن برنامه نوری قزلجه بگذارد؛ یا در صورت شکست، مسئولیت آنرا بپذیرد و اگر و اما نیاورد و دیگران را مقصر جلوه ندهد؟
شایعهسازان، بیکار ننشستهاند
در این میان شایعهسازان، بیکار ننشستهاند و شایع میکنند قبلهنمای کشاورزی به سمت تبریز نشانه رفته و نوری، بخشی از معاونان و مدیران ارشد و روسای سازمانها را از همزبانان آذری، برخی مدیران و همکاران کشاورزی استان آذربایجانشرقی، بعضی از افراد نظام مهندسی کشاورزی استان، نمایندگان ادوار کمیسیون کشاورزی، اساتید دوره دکتری خود، همکلاسیها و ... بر سر کار بیاورد (گرچه این شایعات نمیتواند وزیر را مقهور، عصبانی یا تسلیم کند). یامنتقدانی جو سازی کرده میگویند: مهندس نوری، گزینش شایستهسالاری مدیران را به کمیتهای در ریاستجمهوری میسپارد که در آن، احتمال باند بازی رایج، یا اینکه توصیهپذیر است.
حکمرانی خوب در بخش کشاورزی
قاعدتا اگر نوری بتواند معاونان شایسته و توانمند و خوشسابقه، کارآمد، غیرتوصیهای، اما اجرایی انتخاب کند؛ یا طایفه زور و لابیهای قدرتمند برایش انتصاب نکنند؛ امکان رستگاری وجود دارد.
البته برخی معاونان تثبیتی براساس عملکردشان و روسای توانمند سازمانها، سرانجام هماهنگ میشوند اما آنچه میماند اینکه نوری بداند که اگر در مدیران وی، کارایی حداکثری، جسارت، شجاعت، پویایی، جوانگرایی، قدرت تصمیمگیری و سرعت در اجرا، همراه با توانایی حل مسایل نباشد، وادادگی بخش کشاورزی گستردهتر میشود.
از دیگر سو، شوربختانه وزارتخانه و کشور، آمار پایه و اطلاعات آماری قابل اتکاء و درستی ندارد، در حالیکه لازمه حکمروایی شایسته، وجود نظام آماری مطلوب، شفاف و پاسخگو است. اطلاعات آماری، زیربنای همه برنامه ریزی ها به شمار می آید و هیچ برنامه ای بدون آمار صحیح به موفقیت نمی رسد.
در آمار منتشره وزارت جهاد کشاورزی در سال 1402، سرانه مصرف خیار برای یک خانواده 4 نفره 92 کیلوگرم است (مقدار صادرات از آن کم شده است). بر اساس آمار فائو این عدد 22 کیلوگرم است.
بر اساس آمارنامه وزارت جهاد کشاورزی 1402 سطح زیر کشت محصولات باغی (دایمی) ایران 2 میلیون و 502 هزار هکتار است و بر اساس آمار مرکز آمار ایران یک میلیون و 800 هزار هکتار(اختلاف 29 درصدی بین این دو عدد وجود دارد). بماند که در سال 1401 سطح زیر کشت محصولات دایمی باغی ایران 3 میلیون هکتار بوده است که طی 2 سال، نیم میلیون هکتار کم شده است! به همین شکل دروغ های آماری دیگری در آمارنامه وزارت جهاد کشاورزی وجود دارد».
تعارض منافع مدیران و سازمانها
گذشته از این، تعارض منافع بین برخی مدیران و سازمانها، بهویژه مدیران غیرکارآمد، برنامههای شفاهی، رویایی، افراد سیاسی و تشکلهایی که دولت در انتخابات و چینش هیاتمدیره آنها دخالت دارند، به مرور، ایستایی وزارت، تقلیل منزلت کشاورز و کشاورزی، خالیتر از سکنه شدن روستا و وابسته شدن به واردات را موجب میشود.
فراموش نکنیم بسیاری از بحرانهای حاکم بر وزارتخانه، عمدتاً از سوی سایر وزارتخانهها(نیرو، نفت، صمت و ...) و سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی و ... تقویت و تشدید میشوند.
همین است که اقتصاد کشاورزی، صنایع تبدیلی و تکمیلی، بازار رسانی، بازاریابی، تبلیغ و فروش بیمعنا شده، چرا که یا خرید تضمینی حاکم است یا الگوی کشت، صوری است یا کشاورزی قراردادی نمادین است.
مقاومت در برابر تولید و تشویق برای واردات
بدتر از همه، قیمت دستوری و فرمان دولتی، سرکوب قیمتها به جای اقتصاد مقاومتی، مقاومت در برابر تولید و تشویق برای واردات ارزانتر و واردات کالای مشابه تولید داخلی را رقم زده است.
معضل دیگر اینکه کشاورزی ایران هنوز آنقدر سنتی است که حتی هوشمصنوعی و اپلیکیشنها و فضای مجازی، فناوریهای نوین کشاورزی هوشمند و زنجیره ارزش هم که برای صنعتی شدن آن قیام میکند، نومید و زمینگیر، قعود مینماید، چرا که کشاورزی با سیستم عاجز و دست به عصای فعلی، نه کارآمد است و نه سودمند و نه توان تامین و پرداخت هزینههای هوشمندسازی را دارد. پس باید راهی برای آن جست.
شرکتهای دانشبنیان نیز بیشتر برای یارانه و وام ارزان و رانتهای پس و پیش آن جان گرفتهاند و کمتر به حال کشاورزان سودمند هستند.
توسعه، آبادانی و عمران روستایی فراموش شده و روستایی، سودای شهری شدن و سود کردن و بهداشت و آموزش رفاه و آسایش دارد که انتظاراتی به حق است و دهها بحران دیگر.
امید که مهندس نوری با کمک مدیران باوجدان متخصص و توانمند (که البته کار و عملکرد آنان دائم در کمند نو پای نظارت در حال پایش، و سنجش با برنامه وزیر، برنامه سال و برنامه هفتم باشد) بر بخشی از این بحرانها فایق آید.