طبل بزرگ در دست ترامپ
دستکم تا آنجا که به دونالد ترامپ مربوط است، موضوع ایران روز به روز به نقطه پایانی نزدیک و نزدیکتر میشود.

اخبار سبز کشاورزی؛ شاید اگر دشمنی اسرائیل و ایران وجود نداشت، موضوع آن قدرها هم برای ایالات متحده اهمیت نداشت؛ اما دستکم از جنگ هفت اکتبر به بعد و منازعهای که در خاورمیانه به راه افتاده، مساله ایران و متحدانش برای همه کسانی که در خاورمیانه منفعتی دارند، به مسالهای تعیین کننده و مهم تبدیل شده است.
به همین دلیل است که ترامپ حتی اگر خودش تمایل داشته باشد، بهخاطر منافعی که ایالات متحده و اسرائیل در خاورمیانه دارند و خطرهایی که موجودیت اسرائیل را تهدید می کند، نمیتواند نسبت به حضور و نقشآفرینیهای ایران بیتفاوت باشد یا سکوت کند.
روشن است که سیاستهای واشنگتن در خاورمیانه و بالاخص درمورد ایران به نحو آشکار و قابل لمسی تحت تاثیر خواستههای تل آویو و مقامات آن بالاخص بنیامین نتانیاهو است. از این بابت آنچه نتانیاهو در مورد ایران تقاضا میکند، از زبان ترامپ و همدستانش بیان میشود.
با این وضعیت قابل انتظار است که ایران نقشآفرین در منطقه شرق آسیا، حتی اگر مجهز به سلاح هستهای نباشد هم برای اسرائیل و به طریق اولی برای آمریکا قابل تحمل نیست.
خواستههایی که ترامپ به هنگام امضای فرمان اعمال فشار حداکثری درمورد ایران مطرح ساخته بود، مبین این موضوع است که هدف اصلی، کنار گذاشتن ایران از تحولات منطقهای و تبدیل آن به یک کشور معمولی و فاقد خطر برای اسرائیل است.
به همین دلیل آنچه درمورد ساخت سلاح هستهای در ایران گفته میشود بیش از آنکه دلیل برای مهار ایران باشد، بیان بهانهای عامهپسند است که میتواند اتخاد تدابیر و انجام اقدامات علیه جمهوری اسلامی در ایران را توجیه کند.
شاید حتی ترامپ هم متوجه این نکته مهم باشد که ساخت سلاح هستهای دستکم در موقعیت کنونی در دستور کار رهبران ایران قرار ندارد، اما اگر این بهانه کنار گذاشته شود، واشنگتن چگونه میتواند انجام اقدامات خصمانه علیه ایران را موجه جلوه دهد.
البته اهمیت چندانی ندارد که دونالد ترامپ خطاب به مقامات ایرانی برای شروع مذاکره نامه نوشته باشد یا نه، چراکه در نامهاش هم، همان خواستههای پیشگفته را تکرار خواهد کرد، خواستههایی که هیچ یک مورد قبول مقامات ایرانی نیست.
در این باره خبر بدتر آن است که در مقابل همکاری، ایران تقریبا هیچ چیز به دست نمیآورد؛ چراکه ترامپ در واقع روشن ساخته که ایران یا مذاکره کند یا جنگ را بپذیرد.
وقتی از ترامپ پرسیده شد که در مقابل پذیرش شروط ایالات متحده، ایران چه چیزی به دست خواهد آورد، رئیس جمهور ایالات متحده پاسخ داده بود که با تن دادن به انجام شروط من(ترامپ)، جمهوری اسلامی تواند از خطر تنبیه توسط آمریکا و حمله نظامی رهایی پیدا کند.
روشن است که حتی اگر گفتگوهایی میان ایران و آمریکا برپا شود، به آن نمیتوان مذاکره گفت؛ چراکه اصل برابری مذاکره کنندگان در آن رعایت نشده است.
در عین حال مذاکره برای دستیابی به یک هدف مشترک است؛ در حالی که آنچه ترامپ پیشنهاد کرده است، هدف مذاکره تمکین ایران به خواستههای ایالات متحده است و راهی برای چانهزنی در خصوص منافع و وظایف طرف ایرانی وجود ندارد، ضمن آنکه اصولا تنها منفعت ایران در این مذاکرهها نجات حکومت جمهوری اسلامی از نابودی است.
طرف آمریکایی ادعا کرده است که ولادیمیر پوتین برای میانجیگری میان ایران و آمریکا ابراز آمادگی کرده است، اما حتی پیش از این میانجیگری واشنگتن بر تحریمهای روسیه افزوده است و به همین دلیل گمان نمیرود که کاخ سفید در خصوص همگرایی با مسکو و ایران جدیت داشته باشد.
در همین حال ترامپ و همکارانش در مواقع مختلف از مواضع خویش عقبنشینی کرده و رئیس جمهور ایالات متحده ترجیح داده که برخی از فرمانها یا ادعاهایی که مطرح و وضع کرده را پس بگیرد و یا به حالت تعلیق درآورد.
بارزترین نمونه از این دست، به حالت تعلیق درآوردن تعرفههای وضع شده بر روی کالاهای کانادا و مکزیک بود که پس از اقدام متقابل کانادا و مکزیک نه فقط تخممرغ در خاک آمریکا از شانهای 4 دلار به حدود 25 دلار افزایش یافت، بلکه پیشبینی شد که قیمت بنزین در سراسر آمریکا حدود 20 درصد افزایش یابد.
موارد دیگری هم براساس وضع تعرفههای متقابل از سوی اروپا وجود دارد که قیمت کالا و خدمات را در آمریکا افزایش میدهد و به همین دلیل کاخ سفید تصمیم گرفت اجرای برخی تعرفهها را معلق سازد.
راهاندازی جهنم در غزه که ترامپ درمورد وقوع آن هشدار داده بود هم از دیگر ادعاهای اجرا نشده رئیس جمهور جدید آمریکاست که وقتی حماس به هشدارهای ترامپ برای آزادسازی تمامی اسیران اعتنا نکرد، ترامپ با عقبنشینی از ادعای خویش تصریح کرد که راهاندازی جهنم در نوار غزه مسوولیت اسرائیل، و نه آمریکا، است. اکنون هم گمان نمیرود که جنگ گزینه قریب الوقوع ایالات متحده و اسرائیل باشد.
در وهله اول حتما اجرای عملیات علیه ایران، بدون همکاری ایالات متحده، اسرائیل و شماری از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس امکانپذیر نیست.
آیا آمریکا ریسک تحمل پاسخ متقابل ایران علیه پایگاههای منطقهای و ناوگان نظامی خویش در خلیج فارس را میپذیرد و در مورد اجرای حمله نظامی علیه ایران قمار میکند؟ آیا با حمله آمریکا و اسرائیل به برخی نقاط حساس ایران، جمهوری اسلامی در ایران سقوط میکند و حکومتی از دوستان اسرائیل در تهران به قدرت میرسد؟
با احتمال نسبتا بالایی میتوان گفت که پاسخ این سوال منفی است، در این صورت آیا مقامات ایرانی از دنبال کردن آرمانهای خود دست خواهند کشید؟