اندیشه تاریخی تحول در نظام جهانی غذا
مسئله منشأ تولید محصولات زراعی و پرورش دام، یعنی کشاورزی در رابطه با تغییرات آب و هوایی از اوایل قرن بیستم مورد بحث بوده است.
مسئله منشأ تولید محصولات زراعی و پرورش دام، یعنی کشاورزی در رابطه با تغییرات آب و هوایی از اوایل قرن بیستم مورد بحث بوده است.
اخبار سبز کشاورزی؛ دکتر حسین شیرزاد، تحلیلگر و دکترای توسعه کشاورزی | گوردون چایلد، نحستین فردی بود که مفهوم «انقلاب نوسنگی» را معرفی و تاکید داشت که افزایش جمعیت مبتنی بر توسعه تولید مواد غذایی و همراه با ظهور یکجانشینی؛ انقلابی در تاریخ کشاورزی به شمار می رود و استدلال نمود که نیروی علّی محرک این تحول عظیم، تغییرات آب و هوایی است.
بر اساس شواهد باستانشناسی ژنوم 44 نمونهای که از هزاران سال پیش در ارمنستان، ترکیه، فلسطین، اردن و ایران اخیرا پیدا شده و شناسنامه تمدنی جوامعی است که در این مناطق زندگی میکردند، دو کلان جمعیت از منطقه خاورمیانه به طور مستقل کشاورزی را توسعه و سپس این فناوری را به اروپا، آفریقا و آسیا گسترش دادند.
حدود 11000 سال پیش، انسانهایی که در منطقه باستانی خاورمیانه به نام هلال حاصلخیز زندگی میکردند، از یک زندگی عشایری، مبتنیبر شکار و جمعآوری گیاهان وحشی به سبک زندگی یکجانشینی تغییر مکان دادند که بعداً باعث ایجاد سکونتگاههای دائمی شد.
طی هزاران سال، این کشاورزان ابتدایی، اولین محصولات را اهلی کردند و گوسفند، گراز وحشی و سایر موجودات را به حیوانات اهلی تبدیل نمودند.
بیشتر بخوانید: بازشناسی پرونده کشاورزی هلند
دهها مطالعه ژنتیک، اولین کشاورزان اروپایی را بررسی کردهاند که حدود 8000 سال پیش از خاورمیانه مهاجرت کردهاند، البته آب و هوای گرم هلال حاصلخیز، دستیابی به DNA باستانی بیشتر از بقایای یافت شده در آنجا را دشوار کرده است.
در این رابطه پروژه باستانشناسی زاگرس مرکزی در ایران تبارشناسی جدیدی را به شواهدی میافزاید که شکارچیان-گردآورنده در جنوب شام و ایران به طور مستقل کشاورزی را توسعه داده اند و تغییر پارادایم "از شکار و جمعآوری غذا به تولید غذا" تأثیر مهمی بر تاریخ تکاملی خاورمیانه، اروپا، شرق آفریقا، هند و آسیای مرکزی داشت.
هلال حاصلخیز منطقهای کلیدی در تاریخ تمدن
بذور اصلی کشاورزی که در ابتدا در خاورمیانه پدیدار شده و بعداً به اروپا منتقل شدند، عبارتند از: جو. گندم، به ویژه گندم سبز،Triticum dicoccum ، وeinkorn، Triticum monococcum، که باید محصولات اصلی حبوبات، بهویژه عدس، نخود و ماشک که غنی از پروتئین هستند را به آن اضافه کرد.
بنابراین هلال حاصلخیز منطقهای کلیدی در تاریخ تمدن است که به دلیل دسترسی نسبتاً فراوان منطقه به آب، نخستین تمدنها در هلال حاصلخیز، از جمله سومریها ایجاد شد.
نام هلال حاصلخیز هم از خاکهای غنی منطقه گرفته شده است و شواهد موجود از ظهور سطح پیشرفتهتری از کشاورزی نسبت به سایر نقاط جهان پشتیبانی میکند.
همچنین، هلال حاصلخیز زادگاه اولین سیستم نوشتاری بود که سومریها برای ثبت تاریخ و فرهنگ خود از آن استفاده کردند.
بعدها هلال حاصلخیز خانه فرهنگها و مذاهب مختلف گردید که تاکنون آن را به منطقهای بسیار متنوع و پیچیده تبدیل کرده است.
گندم یکی از اولین محصولاتی بود که در حدود ده هزار سال پیش در منطقه هلال حاصلخیز کشت شد و از آن زمان تاکنون در سراسر جهان گسترش یافته است.
بیشتر بخوانید: تحلیل تطبیقی تجارب جهانی صنعت دیجیتال کشاورزی
بعدها کشت گندم حدود پنج هزار سال پیش در اروپا آغاز شد تا امروزه که در کنار برنج و حبوبات به عنوان یک محصول پیشرو برای مصرف انسان قرار دارد. بنابراین، خاستگاه های کشاورزی و دامپروری در خاورمیانه متمرکز شده است، که حیوانات و گیاهان را برای توسعه بعدی کشاورزی در اروپا، در استپ های اوراسیا، در مصر و شمال آفریقا و در شمال هند فراهم کرد.
انقلاب دوم کشاورزی مصادف با انقلاب صنعتی
اما انقلاب دوم کشاورزی مصادف با انقلاب صنعتی؛ تحولی بود که کشاورزی را فراتر از معیشت سوق داد تا انواع مازاد مورد نیاز برای تغذیه هزاران نفر از مردمی که در کارخانهها به جای مزارع کشاورزی کار میکنند تولید کند.
نوآوری ها در تکنیک ها و ماشین آلات کشاورزی که در اواخر دهه 1800 و اوایل دهه 1900 رخ داد، منجر به رژیم های غذایی بهتر و امید به زندگی طولانی تر شد و به پایداری انقلاب کشاورزی دوم کمک کرد. توسعه راه آهن به انتقال فنآوری و محصولات کشاورزی به مناطق جدیدتر مانند دشت های بزرگ اروپا، استرالیا و ایالات متحده کمک کرد.
از زمان پایان جنگ جهانی دوم تولید جهانی غذا و کشاورزی به دلیل ترکیبی از رشد جمعیت و توسعه اقتصادی همراه با تغییرات تکنولوژیکی و فرهنگی در شیوه های تولید به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
رشد جمعیت و مصرف انسان
طی 80 سال گذشته با توجه به افزایش جمعیت، انباشت ثروت، مسذله طبقه متوسط و شهرنشینی، جهان شاهد افزایش کلی تقاضای غذا همراه با تغییر ترجیحات غذایی به سمت غذاهای با منابع بیشتر پروتئینی بوده است، در زمان مالتوس، تنها چند کشور نسبتاً ثروتمند وارد مرحله دوم مدل انتقال جمعیتی "رشد بالای جمعیت" شده بودند.
او نمیتوانست پیشبینی کند که کشورهای در حال ظهور بهدلیل یک انقلاب پزشکی، سریعترین رشد جمعیت را داشته باشند.
بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی و حتی متفکرین محیط زیست در آن زمان از حامیان جدی فرضیه مالتوس در مورد کمبود غذا در جهان بودند.
رشد جمعیت و مصرف انسان ممکن است از طیف گستردهای از منابع طبیعی زمین و نه فقط تولید غذا پیشی بگیرد. حتی ممکن است به زودی میلیاردها نفر در جستجوی غذا، آب، انرژی و منابع جدیدتر باشند.
این روزها، فناوری به ما این امکان را می دهد که مواد غذایی را به سوختی به نام اتانول تبدیل کنیم. در برزیل و ایالات متحده، مقادیر زیادی ذرت برای تولید سوخت زیستی به عنوان راهی برای رهایی از اعتیادمان به روغن استفاده می شود. این باعث شده است که قیمت جهانی ذرت به طور چشمگیری افزایش یابد.
بیشتر بخوانید: آموزههای لجستیک عربستان در تجارت محصولات کشاورزی
جنگ ها و خشونت های داخلی در سال های آینده به دلیل کمبود منابع و ناترازی های آبی=خاکی افزایش خواهد یافت. برخی دیگر مفروضات مالتوس را بی اعتبار می دانند زیرا فرضیه او مبتنی بر ثابت بودن عرضه جهانی منابع به جای انعطاف پذیری و گسترش است. چون فناوری ممکن است به کمک تکنیک های بهره وری جوامع را قادر سازد تا با منابع کمیاب کارآمدتر رفتار کنند یا امکان استفاده از منابع جدیدی را فراهم کنند که زمانی امکان پذیر نبودند.
برخی هم معتقدند رشد جمعیت هم چیز بدی نیست. جمعیت زیاد می تواند رشد اقتصادی و در نتیجه تولید مواد غذایی را تحریک کند. مارکسیست ها بر این باورند که هیچ ارتباط مستقیمی بین رشد جمعیت انسانی و توسعه اقتصادی در یک منطقه وجود ندارد. ساختارهای اجتماعی گرسنگی و فقر بیش از آنکه ناشی از رشد جمعیت انسانی باشد، نتیجه ساختارهای ناعادلانه قدرت اجتماعی و اقتصادی از طریق نظام سرمایه داری و اقتصاد سیاسی جهانی شدن است.
بنابراین حتی با وجود یک جامعه جهانی 7 میلیاردی، تولید غذا سریعتر از نرخ جهانی افزایش منابع طبیعی رشد کرده است. فکتوری فارمینگ و تکنیکهای رشد بهتر، دانههای با عملکرد بالاتر و اصلاحشده ژنتیکی، و کشت بهتر زمینهای بیشتر به گسترش منابع غذایی در سطح جهان کمک کرده است. با این حال، بسیاری نیز اشاره کرده اند که روند تولید مواد غذایی بواسطه استهلاک و فرسایش ها شروع به کند شدن و کاهش یافته است. بنابراین بدون پیشرفت های فناوری جدید در تولید مواد غذایی، عرضه مواد غذایی با رشد جمعیت سازگار نخواهد بود.
انقلاب سبز، سومین انقلاب کشاورزی
اما سومین انقلاب کشاورزی که به انقلاب سبز نیز معروف است، در پاسخ به این ترس و واکنشی در برابر تلقینات بحران غذایی مالتوسیان بوده است.
انقلاب سبز شامل پیشرفت هایی شگرف در کشاورزی است که با استفاده از روش های علمی مدرن برای توسعه انواع محصولات جدید و نهاده های کشاورزی به وجود آمده است. فنآوریهای انقلاب سبز ابتدا در ایالات متحده اهمیت خود را نشان دادند، اما این اصطلاح بیشتر در مورد گسترش آن در بین کشاورزان در کشورهای در حال توسعه استفاده میشود.
انقلاب سبز نقش مهمی در ایجاد روشهای تولید فشرده کشاورزی در سطح جهانی و شکلدهی به فلسفه حاکم در جریان اصلی کشاورزی ایفا کرده است به شکلی که بازده جهانی از دهه 1950 به طور پیوسته افزایش یافته و امروزه به ازای هر نفر غذای تولید شده بیشتر از همیشه غذا داریم.
استفاده از فناوری انقلاب سبز شامل پذیرش یک بسته کامل از نهادهها (بذور اصلاح شده، کودهای جدید، و آفتکشها و علفکشهای جدید، که همگی برای کار با یکدیگر طراحی شدهاند، اطلاق میشود). بذرهای اصلاح شده از طریق اصلاح انتخابی و هیبریداسیون ایجاد شدند.
کودها و آفتکشها از مواد شیمیایی مصنوعی تشکیل شدهاند که فقط مواد مغذی مورد نیاز محصولات را تامین می کنند و آفات و علفهای هرز اصلی آنها را هدف قرار می دهند.
انقلاب سبز در هر جایی که اجرا شد، دستاوردهای چشمگیری در بهره وری محصولات داشت که در برخی موارد عملکرد را دوبرابر یا حتی سه برابر کرد.
"نورمن بورلاگ"، زراعتدانی که نیروی هدایتگر انقلاب سبز و یکی از برجستهترین سخنگویان آن بود، بهعنوان قهرمانی که میلیونها نفر را از گرسنگی نجات داد و برنده جایزه صلح نوبل شد، مورد استقبال گسترده قرار گرفت.
انتقادات به انقلاب سبز
اما امروزه انتقادات زیادی به انقلاب سبز وجود دارد. این منتقدان ضمن اذعان به برخی از دستاوردها در کل عرضه مواد غذایی، استدلال میکنند که انقلاب سبز دارای چندین کاستی حیاتی است.از جمله انتقادات بهداشتی، نگرانی هایی را در مورد اینکه آیا محصولات انقلاب سبز برای خوردن ایمن هستند یا خیر، ایجاد می کند. این نگرانی به ویژه در مورد ارگانیسم های اصلاح شده ژنتیکی (GMOs) برجسته است. اما اقدامات تشدید شده توسط انقلاب سبز نیز به دلیل تحریک تخریب زیست محیطی، مصرف منابع ناپایدار و وابستگی به منابع غیر قابل تجدید مانند سوخت های فسیلی مورد انتقاد قرار گرفته است.
تشدید، تثبیت و تخصصی شدن، تک کشتی و جهت گیری به سمت نظامات بهره برداری در مقیاس بزرگ ویژگی ذاتی سیستم غذایی امروز هستند. مکانیزاسیون و شیوههای فشرده کشاورزی بر کل سیستم تسلط دارند و تعداد کمی از بازیگران در زمینههای تولید، فرآوری و خردهفروشی ، بخش عمده ای از سیستم غذایی را کنترل میکنند و به شدت بر سیاستگذاری ها تأثیر میگذارند.
نقاط ضعف در قراردادهای تجاری به طور گسترده توسط کشورهای قدرتمندتر مورد سوء استفاده قرار می گیرد، که منجر به رقابت ناعادلانه برای کشورهای در حال توسعه، در نهایت وابستگی تولید و از بین بردن امنیت غذایی محلی می شود. کشاورزی در حال حاضر تقریباً نیمی از سطح قابل سکونت برای گیاهان سیاره زمین را اشغال می کند، از 69 درصد آب شیرین استخراج شده استفاده می کند و همراه با بقیه سیستم غذایی، مسئول 25 تا 30 درصد انتشار گازهای گلخانه ای است.
گسترش ناوگان ماهیگیری صنعتی و تقاضای بیشتر برای غذاهای دریایی در سطح جهان منجر به فروپاشی یا بهره برداری کلی بیش از 90 درصد از شیلات دریایی جهان شده است. تقاضای فزاینده برای محصولات حیوانی مستقر در خشکی، محرک اصلی جنگل زدایی مناطق استوایی است و از طریق تأثیرات مستقیم و میانی خود، سیستم غذایی بیشترین سهم را در کاهش تنوع زیستی دارد.
در نهایت باید پذیرفت که بخش کشاورزی و مواد غذایی بزرگترین بخش اقتصادی جهان است و بدلیل حضور مسلط خرده مالکان و تنوع ریسک ها عمیقاً با فقر در هم آمیخته است. بیش از 2.2 میلیارد نفر در جهان - یا بیش از 30 درصد جمعیت آن - امرار معاش خود را از طریق کشاورزی قطعات کوچک زمین به دست می آورند. غذای تولید شده توسط این کشاورزان بیشتر جهان را تغذیه می کند. جامعه کشاورزان کوچک اکثریت فقیرترین مردم جهان و نیمی از خانواده های ناامن غذایی در سطح جهان را تشکیل می دهند. نیمی از نیروی کار جهان در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند.
اکثریت فقیرترین مردم جهان کشاورزان و ماهیگیران معیشتی هستند. کشاورزان کوچک و ماهیگیران در سرتاسر جهان در چرخه های فقر، بدون دسترسی به آموزش، اشتغال، زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی و نمایندگی سیاسی گرفتار شده اند. سیاری از آنها بیمه تامین اجتماعی و غرامت کافی دریافت نمی کنند، در شرایط غیرقابل قبول کار می کنند، یا به غذای کافی، مقرون به صرفه یا با کیفیت مناسب دسترسی ندارند. فقر بزرگترین تهدید برای تولیدکنندگان مواد غذایی در سطح جهان و بزرگترین عامل ناامنی غذایی است.
با این حال، صرفاً حصول اطمینان از سطح کافی از تولید مواد غذایی، تأثیرات ریشهدارتر و عدم تعادلهای بشردوستانه در سیستم غذایی را برطرف نخواهد کرد. ما در حال حاضر بیش از اندازه کافی غذا برای جمعیت جهان تولید می کنیم، با این حال بیش از 795 میلیون نفر دچار سوءتغذیه هستند.
افزایش جمعیت و رشد ثروت و کشاورزی دقیق دیجیتال نشان می دهد که ممکن است تا سال 2050 تولید مواد غذایی دو برابر شود. اگرچه اثرات زیستمحیطی و انسانی بخش کشاورزی در حال حاضر شدید است، اما سیستم غذایی برای گسترش بیشتر آماده است.
در سال 2012، سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) تخمین زد که تا سال 2050 باید بر اساس سناریوی تجاری معمولی، تولید غذا را 60 درصد افزایش دهیم؛ از زمان پیشبینیهای فائو، روندهای افزایش جمعیت به سمت بالا بازنگری شده و تقاضای غذا احتمالاً دو برابر خواهد شد. این نشان دهنده افزایش بیشتری نسبت به تولید امروزی است که از دهه 1960 شاهد آن بوده ایم.
نگرانی های گذشته در مورد مقیاس پذیری عرضه جهانی غذا از لحاظ تاریخی با افزایش مستمر تولید از طریق تشدید متوقف شده است، اما روندهای اخیر نگرانی ها را در مورد تداوم عرضه جهانی غذا در دهه های آینده تجدید کرده است. صندوق توارث و پتانسیل ژنتیکی محصولات عمده در حال تضعیف است، زمین در حال تخریب است، و کمبود ساختاری سرمایه گذاری در مناطق کم تولید وجود دارد.
ترکیبی از این مسائل منجر به کاهش نرخ رشد بازده در دهه های اخیر شده است.افزایش بازده در حال حاضر در مسیری برای پاسخگویی به افزایش پیش بینی شده در تقاضا نیست.
این وضعیت، سیاست گذاران و محققان را به تلاش مضاعف برای پیشبرد بیشتر شیوههای فشرده تر تولید که منجر به افزایش چشمگیر بازده در دهههای اخیر شده است، سوق می دهد. چالشهای زیستمحیطی ناشی از کشاورزی بسیار بزرگ هستند و زمانی که ما تلاش میکنیم نیاز روزافزون به غذا در سراسر جهان را برآورده کنیم، این چالشها مبرمتر خواهند شد.
احتمالاً تا اواسط قرن؛ دو میلیارد دهان بیشتر برای تغذیه خواهیم داشت - بیش از نه میلیارد نفر- اما رشد محض جمعیت تنها دلیل نیاز ما به غذای بیشتر نیست.گسترش رفاه در سراسر جهان، به ویژه در چین و هند، باعث افزایش تقاضا برای گوشت، تخم مرغ و لبنیات شده و فشار برای رشد بیشتر ذرت و سویا برای تغذیه گاو، خوک و مرغ بیشتر را افزایش می دهد.
اگر این روند ادامه پیدا کند، افزایش جمعیت و رژیمهای غذایی غنیتر، ما را ملزم میکند که تا سال 2050 میزان محصولاتی را که میکاریم را دو برابر کنیم. مطالعه پیشبینیهای جهانی غذای فائو در سال 2021 به این نتیجه رسید که زمین، آب و منابع کود جهانی کافی برای تامین تقاضای جهانی غذای پیشبینیشده در سال 2050 وجود دارد، هرچند به دلیل کمبودهای در حال ظهور به سختی؛ با این حال، این نتیجهگیریها اساساً بر اساس در دسترس بودن فیزیکی منابع اولیه است و تخطی از مرزهای بحرانی سیارهای را در نظر نمیگیرد.