لزوم مدیریت پیشگیرانه قبل از وقوع بحران تغییر الگوی مصرف
تغییر الگوی مصرف گوشت مطلوب است یا نامطلوب؟
هیچ کشوری وجود ندارد که مصرفکنندگان آن با درجهای کاملاً متوازن، انواع مختلف گوشت را مصرف کنند. شاهد جدی این مدعا علاوه بر میزان مصرف متنوع و متفاوت انواع گوشت، کششهای تقاضا برای آنها است.
به گزارش اخبار سبز کشاورزی؛ هیچ کشوری وجود ندارد که مصرف کنندگان آن با درجه ای کاملاً متوازن، انواع مختلف گوشت را مصرف کنند. شاهد جدی این مدعا علاوه بر میزان مصرف متنوع و متفاوت انواع گوشت، کشش های تقاضا برای آنها است.
همه کشورها تلاش دارند تا الگوی مصرفی را با توجه به سه عامل منابع در دسترس (داشته ها)، کیفیت زندگی و قیمت انواع گوشت (شاخصی از قدرت خرید) به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم دیکته کرده و در یک ساختار پویا شکل دهند.
در ایران نیز اگرچه در دو سال اخیر تلاش هایی برای ایجاد یک سبد غذایی مطلوب ایرانی- اسلامی با رویکرد تأمین نیازهای غذایی متناسب با داشته ها و توان خرید صورت گرفته و در این سبد نیز انواع گوشت ردیف ویژهای را به خود اختصاص داده است اما تاکنون به جز حرکت های جدید صورت گرفته در قالب پرداخت یارانه تشویق برای گروههای درآمدی خاص، اقدام اجرایی و عملیاتی در قالب استفاده از یک سیاست ویژه برای تشویق و تحریک مردم به استفاده از این سبد صورت نگرفته است.
در این یادداشت نه قرار است سبد غذایی مطلوب ایرانی- اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گیرد و نه قرار است توصیه سبد جدیدی صورت گیرد.
آیا این تغییر الگوی مصرفی صورت گرفته مطلوب ارزیابی می شود یا نامطلوب؟
هدف اصلی این یادداشت پاسخ به این سؤال است که با توجه به تکانه های قیمتی رخداده در ارتباط با انواع گوشت (گوسفندی، گوساله، مرغ و انواع آبزیان) و فشار بر روی برخی از انواع گوشت مانند گوشت مرغ و کاهش سهم مصرف گوشت قرمز و آبزیان و حتی حذف آنها از سبد مصرفی برخی گروه های درآمدی، آیا این تغییر الگوی مصرفی صورت گرفته ورای اختلالهای احتمالی قابل پیشبینی در ارتباط با تغذیه و بهتبع آن سلامت مردم (خطر عدم تأمین برخی مواد مغذی برای بدن بهویژه در گروه های سنی خاص و در نتیجه رخداد بیماری و افزایش هزینه برای نظام درمان) مطلوب ارزیابی میشود یا نامطلوب؟
اطلاعات شرایط کنونی از تغییر الگوی مصرف گوشت نشان می دهد که این تغییر الگوی ناخواسته ناشی از تغییر و نوسانات قیمتی تقریباً پایدار شده به چند دلیل عمده زیر مطلوب ارزیابی نمیشود:
اول، تغییر الگوی مصرف گوشت به سمت تشدید نداشته ها از طریق واردات نهاده ها برای تولید مرغ هدایت شده است. این بدان مفهوم است که در شرایط کنونی میزان جوجه ریزی افزایش یافته که خود نیازمند واردات حجم بیشتری از نهاده های تولید و در نتیجه تخصیص ارز است زیرا این افزایش تولید از محل افزایش بهره وری جبران نشده است و در صورت رخداد هرگونه تکانه در ارتباط با تأمین نهاده های کشاورزی به لحاظ پدافند غیرعامل میتوان آن را بسیار نامطلوب ارزیابی کرد به گونه ای که شرایط را به سمت بحران هدایت خواهد کرد.
دوم، واردات گوشت قرمز برای تنظیم قیمتی که به دلیل چسبندگی و واقعیات تولید دام غیرممکن است و صرفاً باعث افزایش واردات خواهد شد و عملاً در سبد مصرفی گروه های مصرف کنندگان خاص به دلیل کاهش شدید قدرت خرید آنها اثری نخواهد داشت. لذا در این بخش نیز فشار بر منابع ارزی وارد خواهد شد و در صورت عدم تأمین ارز برای واردات گوشت قرمز، تلاطم شدید قیمتی در بازار رخ خواهد داد که مطلوب نخواهد بود.
سوم، تراکم دام تولید داخلی که هم فرصت است و هم تهدید. فرصت از آن جهت که زمانی را فراهم میآورد تا تعداد دام کشور که در سالهای گذشته به دلیل خشکسالی و عدم تأمین نهادهها، کشتار شده و کاهش یافته بودند، تجدید شود. از آن جهت برای نظام تولیدی تهدید محسوب میشود که در شرایط عدم خرید دام زنده به قیمت منصفانه مبتنی بر قیمت تمامشده، یا دام برای کشتار عرضه نخواهد شد که به افزایش شدیدتر قیمت ها منجر شده و واردات را تشدید خواهد کرد و یا برای تأمین هزینه های تغذیه دام و معیشت دامدار و عدم وجود امید به آینده نظام قیمتگذاری دام و کاهش انگیزه تولید و نگهداشت دام، مجدداً دامها وارد کشتارگاه ها میشوند که اگر چنین اتفاقی رقم زده شود تجدید دام تقریباً دیگر غیرممکن خواهد بود. درواقع پایه و رکن تداوم تولید دام در ایران علاوه بر وابستگی به تغذیه از مراتع (داشته ها)، بهشدت تابع میزان سود است که میتوان آن را رفتاری منطقی تلقی کرد.
چهارم، در بخش آبزیان نیز که تاکنون کمتر با بحران مواجه بوده، بحران جدی رخ خواهد داد و دولت مجبور خواهد بود برای تداوم تولید و حفظ سرمایه گذاری های انجام شده به طور مستقیم وارد فرایند خرید مازاد شود و یا برای مصرف آنها یارانه پرداخت نماید و یا با سازوکارهایی که از یکسوی نیازمند زمان برای سازگارسازی نظام تولیدی با ترجیحات مصرفکنندگان خارجی است و از سوی دیگر پرداخت یارانه صادراتی، صادرات را تحریک و مورد تشویق قرار دهد.
درواقع شرایط ناشی از الگوی مصرف گوشت، بهنوعی این بخش تولیدی را نیز به سیاستهای حمایتی دولت وابسته خواهد کرد. در صورت عدم حمایت و جهت گیری صادراتی، فعالیت های این بخش تعطیل خواهد شد زیرا ادامه فرایند تولید با حداقل ظرفیت برای واحدهای آبزیپروری توجیه اقتصادی لازم را نخواهد داشت.
نتیجه اینکه تغییر الگوی مصرفی گوشت در سطح خانوارها از هر زاویه ای که مورد بررسی قرار گیرد (تغذیه ای، پایداری تولید و اشتغال مستقیم و غیرمستقیم) مطلوب نبوده و لازم است سیاستگذاران بخش کشاورزی قبل از تبدیل شرایط کنونی به یک بحران جدی مدیریت لازم را بر آن داشته باشند (مدیریت پیشرویداد) تا الگوی مصرفی انواع گوشتها به ساختار و الگوی قابلقبول برای همه رشته فعالیت ها بازگشت داده باشد.
امید اینکه مدیران نهاد عالی کشاورزی با استفاده از ابزارهای متنوع و ترکیبی سیاست ها در حوزه های تولید، بازار و تجارت و نیز در تعامل با وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، فضایی را ایجاد نماید تا خواسته و مدیریت شده الگوی شکل گرفته موجود را تغییر دهند تا در دام بزرگ الگوی نامطلوب تغییر مصرف گوشت قرار نگیرند.