صندلی لرزان ببخشید طبقه ۱۶ یا باتلاق و برکه پر از تمساح
نامه دوم به رئیس جمهور: ۵ سال ۶ وزیر! یک وزیر نواندیشِ شجاع مستقل تصمیمگیر میخواهیم و با آبرویش بازی نکنید!
برادر گرامی جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران با سلام و تحیات و آرزوی عزت روزافزون برای جنابعالی آنچه هر روز در منظر دیدگان ماست، دالان های این وزارت و آدم های آشنا و گاه هرگز ندیده ایست که معلوم نیست کیستند و تا الان کجا بودند و از ناکجا
برادر گرامی جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان
رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و تحیات و آرزوی عزت روزافزون برای جنابعالی
آنچه هر روز در منظر دیدگان ماست، دالان های این وزارت و آدم های آشنا و گاه هرگز ندیده ایست که معلوم نیست کیستند و تا الان کجا بودند و از ناکجا آمده اند و از جنس ما نیستند و وصله ناجورمان بوده و تحویلشان نگرفته و به رسمیت نمی شناسیمشان و این پیکر نامتجانس به توپ چهل تیکه و پیراهن های وصله و پینه دوخته ی پیرزن های قدیم بیشتر شبیه است تا یک سازمان هدفمند تعالی گرا و با برنامه و منسجم و چه انتظاری از خروجی آن با مدیران نامربوط چسبانده شده به این بدنی که آنان را پس می زند و کارکنان با نفرت به آنان می نگرند چرا که علت فقر و فروپاشی جامعه را دست های پنهانی می دانند که از قفای سر اینان برآمده و این آدم های ناتوان و بی اختیار را چونان عروسک خیمه شب بازی به رقص در می آورد و بنیان این خانه که آبروی ما و یادگار بنیانگذاران خفته در سینه خاک است به آسانی بر کَنند.
آنچه با افتخار از دیرباز و حاصل زحمات نیاکان ما از دل دوران مظفری تا به اکنون به دست ما رسیده است و در تشکیلات سازمان امور استخدامی با تابلوی وزارت جهاد کشاورزی ثبت شده و در دوران های تاریخی چه قاجاریه و چه دو پهلوی پدر و پسر و همچنین پس از انقلاب تا به هنگامِ ادغام و به امروز، همواره دستخوش تغییراتی شده که به عنوان یک مجموعه تاریخی پیشینیان به امانت نزد ماست و پس از انقلاب بخشی از این ساختار فعلی در حد یک وزارت مستقل، علاوه بر انجام رسالت و مأموریت خود در قالب وزارت جهاد سازندگی، وارد عرصه دفاع از کیان میهن شده و ضمن پشتیبانی از رزمندگان غیور ایرانی در این راه تعداد بسباری از جوانان معصوم و فداکار خود را نیز فدای کشور و انقلاب نموده و بقیه هم مجروح و آزاده و رزمنده بوده که بسیاری از این عزیزان هم در سال های اخیر به خیل همرزمان شهیدشان پیوسته و یا با آلام و دردهای خود بازنشسته و در خانه با انواع صدمات و دردهای جسمی و روحی ناشی از جنگ با صدام با اندک درآمد به جنگ تورم می روند!
و الباقی آن هم با همان ساختار در سال ۱۳۷۹ ادغام و با تشکیلات امروز به سختی به حیات خود ادامه می دهد و کارکنان و بازنشستگان خسته و درمانده آن، منتظر یک گشایش و تحول اساسی هستند.
از آن وزارت ۱۴۰ ساله که گاه در قالب ۵ وزارت با شرح وظایف متعدد، علاوه بر سامان و عمران روستایی در ابعاد راه و جاده و آب و برق و بهداشت و مسکن و کشاورزی با همه زیر مجموعه هایش در این ساختار جدید برای ما مانده است، اگر چه شوربختانه در اثر غفلت و یا عدم پاسداشت مدیران از خانه و زیاده خواهی ارباب قدرت و قلم تیز بران، املاک و اموال آن به مرور زمان به دلیل بی کسی و بی پناهی، تاراج سیاست ورزان و زورمداران شده و اکنون خود پابرهنه و تشنه و گرسنه در پی پای افزار و قوت و آب و فرار از خارمغیلان و غول بیابان و رفع گرسنگی و عطش تشنگیست؛ لیکن گمشده تاریخی خود را از بی حرمتی و کج دهنی تصمیم سازان و تصمیم گیران دیده و می بیند و وقتی سردمداران کشور فارغ از دیدگاه های سیاسی و تعلقات حزبی آنان، همگی به دیدگاه گوشت قربانی و نذری به این پیکر بنگرند و امکانات و آرای آن را وجه المصالحه منافع حزبی و جناحی کنند، وضعیت؛ بهتر از این هم نخواهد شد و آخرین آن ها همانا بی توجهی ستاد تصمیم گیر در خواست اکثر کارکنان جلوه گر شده و گویا این داستان تا ابد ادامه خواهد داشت.
با تحمیل وزرای سفارشی بیرون از بدنه و دهان کجی و نادیده انگاری خواست جمعی ساکنان و صاحبان اصلی این خانه توسط تصمیم گیران طی این چندین ساله از قبل از انقلاب با گماشتن افراد نظامی و سیاسی وابسته به دربار تا دهه پنجاه به بعد و استمرار دخالت احزاب سیاسی و گروه ها و اشخاص متنفذ و البته ذینفع و ضایعه بزرگ بی ثباتی و عمر بسیار کوتاه مدیریتی و صدارت وزرا که به طرز بی سابقه ای در ۵ سال اخیر به ۶ وزیر و سرپرست انجامید، زنگ خطری برای اعلام هشدار صعوبت و دشواری این کرسی بسیارحساس در تعیین سرنوشت قوت لایموت تمام افراد جامعه چه جمعیت ایرانیان و چه مهاجران انبوه به میهن ماست که فقط جمعیت همان مهاجران از برخی از کشورهای جهان بیشتر است و متاسفانه در آمار و ارقام تهیه غذا هم در محاسبات منظور نمی شوند!
نظام از هم گسیخته و پاره پاره و مجمع الجزایری کشاورزی امروز ایران، نه به یک سیستمِ نیازمند به بازسازی که اساساً محتاج به نوسازی بر اساس اقتضائات و محدودیت ها و نیازهای کشور از یک سو و پتانسیل های فراوان از سوی دیگر است و شوربختانه، کسانی برای وزارتِ به این اهمیت تصمیم می گیرند که نه هیچ کدامشان کشاورزی خوانده اند و نه هیج یک از اهمیت و حساسیت این وزارت کاملا اقلیمی- اقتصادی- سیاسی- امنیتی- تجاری- بهداشتی و سرنوشت ساز خبر دارند تا جایی که بزرگان وزارت و همچنین این حقیر با آن سوابق تحصیلی درخشان، پژوهشی، تدریسی و اجرایی و مدیریتی در اولویت قرار نگرفته و باز هم به همان مدار معیوب و غلط گذشته بازگشته که البته اصلی ترین دلیل آن تفوق مسائل سیاسی بر کارکردهای علمی، فنی واجرایی است و من هرگز نتوانستم و نخواهم توانست با گواهی مستندات موجود و ۲۶ سال و نیم تحصیل در ۴ مقطع تحصیلی با نمره ۱۹٫۸۰ پایان نامه ای که به گواه استادان شاهکار دانش بیوانرژی و نمره ۲۰ پایان نامه ای که به شهادت یکی از بزرگترین فیزیولوژیست های جهان پروفسور مجید نوجوان اصغری بازمانده ای از آخرین حلقه فیزیولوژیست های نسل طلایی در جمع نوابغ فیزیولوژی جهان در امریکا و همچنین پروفسور تاج بخش مشهور، شاهکار دانش فیزیولوژی دنیاست و عضویت در استعدادهای درخشان و معدل دکترای تخصصی ۱۸٫۸۲ و ۳۴ سال سابقه کار در دهستان، شهرستان، سه استان متنوع کشاورزی که ۲ استان آن قطب کشاورزی ایران بوده و ریاست ۲ سازمان استانی و ۲۰ سال تدریس در بهترین دانشگاه های ایران در بالاترین سطوح و ۱۶ سال کار طاقت فرسای پژوهشی و تجربه ملی و رییس هیات مدیره یک موسسه ملی جهاد تحقیقات، مدیرعاملی یک شرکت بین المللی و سابقه کار در سطح جهانی و کار در شرکت های خارجی و نوشتن فرمول و شاخص در دنیای علم فیزیولوژی و مهندسی و عددی کردن عملکرد در عالم گیاهی و رسیدن به نقطه نظریه پردازی و با حمایت قاطع کارکنان و بازنشستگان، تنها به دلیل ملاحظات سیاسی و عدم سفارش سیاسیون و خواص از گردونه انتخاب حذف شوم و من نمی دانم یک انسان دیگر باید چه قدر کار کند و درس بخواند و بدرخشد تا در اولویت باشد و شک نکنید اگر این انتخاب در امریکا، آلمان، ژاپن یا هر کشور دیگری که دانش و کاردانی و تجربه در اولویت بود به راحتی امثال مرا از مدار خارج نمی کردند و استمرار این پدیده شومی که در انتخابات قبلی وزرا و گسیل آنان از مراکز قدرت هم دقیقاً همین بوده و هست و برخی تصمیم گیران وزارت ما را با قوه قضاییه اشتباه گرفته و فکر می کنند با تحکم و صدور فرمان و بخشنامه از بالا به پایین همه چیر حل می شود و هنوز نمی دانند هدف این وزارتخانه چیست، چه رسد برای آن سازمان کار و ماموریت تعریف کرده و بر آن اساس آدم هایش در سر جای خود پازلینگ شوند و اولین و آخرین بازنده این میدان حیثیت روسای جمهور وقت و همان وزرا بوده و همچنان هم ادامه دارد…
مشکل ما تنها تعیین وزیر و صاحب منصبان نیستند که اتفاقاً انتخابات این ها خیلی خیلی هم مهم هستند؛ من نمره مردودی به برخی از انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان آزمون غیرعلمی و غیراصولی وزرای پس از انقلاب داده که دست آخر با کارنامه ای ضعیف از وزارت ما تنها پوسته و نامی از خود و وزارت برجای گذاشته اند و از نگاه من هم آنان و هم آن انتخاب کنندگان و تأییدکنندگانشان، نه تجدید و تمام مواد؛ که رفوزه های همان خرداد ماهی هستند!! شما بهتر از من می دانید که کسانی که چهل سال هم در این بخش کار کرده اند، از وزیر شدن در این شرایط نمی ترسند، بلکه وحشت دارند و ورود به این باتلاق پر از تمساح را مرگ حتمی تفسیر می کنند. بدون قضاوت پیشاپیش، تصور من آن است که اگر در همچنان روی همین پاشنه بچرخد و وزرای طفل معصوم دست و پا بسته و بی اختیار از انتخاب همکاران خود باشند و آنان را بی ساز و برگ به میدان توقعات کشاورزان و همکارانشان بفرستیم، در دوره اول دولت آقای رئیس جمهور پزشکیان، مانند دولت دوم روحانی و دولت شهید رییسی از صندلیِ ببخشید استفاده کنیم [ در برخی مینی بوس ها و اتوبوس های قدیم یک صندلی شاگرد کنار در بود که هرکس می خواست پیاده شود به ناچار باید فرد روی آن صندلی برمی خاست تا مسافر پیاده یا سوار شود و چون در هنگام خروج یا ورود به او می گفتند ببخشید به آن صندلیِ ببخشید می گفتند!!] و بین ۲ تا ۳ وزیر و سرپرست داشته باشیم ( مگر این که وزیر را به حال خود در وسط میدان رها نکرده و به هم پاس ندهید) و من خواهش می کنم این پیام مرا تا آن وقت نگهدارید، اگر زنده بودم برایم بنویسید که تا چه حد تخمین من درست بوده است. در تحلیل SOWT که برای شهید رییسی نوشتم به گواه دوست و همکار فرزانه ام جناب آقای دکتر زند که دیشب با هم صحبت می کردیم تمام پیش بینی هایم درست از آب درآمد ولی دوست ندارم این پیش بینی تلخ من این دفعه صدق کند!!!
خروج از این باتلاق مملو از تمساح بخش کشاورزی فقط یک راه دارد و ان هم کل حاکمیت اول به شناخت نه جامع حتی نسبی از آن برسد و جایگاه و خاستگاه آن و خواستگاه متولیان و ذینفعان آن را بازشناخته و سپس تصمیم بگیرد و اصلاح ساختار و انتخاب وزیر و معاونان و مدیران قدم های بعدیست. انتخاب گزینه ها و چانه زنی سیاسیون در یک ترازوی کج کالیبره نشده خروجیی جز شکست و بدنامی برای وزرای معصوم ندارد و وزیران منتخب کارنیازموده و شمشیرنخورده در پیکار، مظلوم ترین و آسیب پذیرترین و بی پناه ترین آدم های این سیستم ناکارآمد و کج پایه و معوج ستون هستند!
وقتی وزارتی با این قدمت و با این اهمیت در ابتدائی ترین نیازهای خود درمانده و سطح سیاست گذاری و راهبردها و استراتژی های آن به تامین مرغ و گوجه و سیب زمینی نازل شود، وزیری در همین تراز و حد و حدود برای آن جست و جو می کنند. مطمئناً هر کس به تکنولوژی و علوم کاربردی کشاورزی امروز در فرانسه، آلمان، اسپانیا، هلند، امریکا، استرالیا، نیوزیلند، کانادا و… دسترسی داشته و با ایران ما بسنجد و حتی ایران ۱۴۰۳ را با ساختار نگرشی خودش در دهه ۴۰ به بعد مقایسه کند، این چنین به این وزارتخانه و آدم هایش نگاه نمی کند. من ضمن تأکید بر حق انتخاب دولتمردان و البته احترام به نطر ایشان، مسئله را از فراز دیگری می نگرم و اعتقاد دارم رییس جمهور و تیم همراهش و سایر ارکان تصمیم گیر تقریبا دارند به بیراهه می روند و فرزندان عزیز و دلبند و شریف میهن مانند آقای نوری قزلجه عزیز و متخصصان درون وزارتخانه را بدون شروع جنگ بی ساز و برگ به کارزار فرستاده و شهید می کنند همچنان که اسلاف او را در موقعیتی بس بالاتر از حیث موقعیت اداری و تجربی و تحصیلی بر زمین زدند و این پیامم را برای تاریخ کشاورزی ایران نوشتم و امیدوارم تمام حدس و گمان های من اشتباه از آب در بیاید!!!
شاید برای صحت سنجی و راست آزمایی این پیش بینی مصاحبه با تمام وزرای جهادسازندگی و کشاورزی و جهاد کشاورزی که الان در قید حیات هستند به عنوان رزمندگان و فرماندهان ارشد این کارزار و کسانی که تمام طول و عرض این قتلگاه را پیموده اند، امری عاقلانه به نظر برسد.
اگر می خواهید ثبات و آرامش به این خانه بیاید اولاً باید مختصات وزیر را با سطح وظایف محوله تطبیق داده و در صورت تشخیص برجستگی و تأیید صلاحیت در بخش هایی از مأموریتش که خارج از اختیارات دستگاهی اوست، کل دولت و مجلس پشت او بیاید و تصور آن نباشد که حالا این هرکول و حسین کُرد شبستری و سپر ضدگلوله و سد آهنین است و هیج کس و هیچ چیز نمی تواند او را از پای در آورد و ثانیاً مسلوب الاختیار نباشد و لازم نباشد برای انتخاب و انتصاب هر معاون و رئیس سازمان ملی، از نگهبانیِ دم در نهاد ریاست جمهوری تا خود آقای پزشکیان را اجازه بخواهد؛ به خدا این دیگر وزیر نیست و او که با رانت و سفارش آمده، دور از جان وزیر، دیگر او را تربچه هم حساب نمی کند، ما وزیری شایسته، مستقل، مقتدر و با اختیارات کامل می خواهیم نه صرفاً یک مترسک سر جالیز که نمی داند اگر فلان شخص را برای همکاری دعوت کرد نگران مخالفت ۵۰ نفر دیگر هم باشد و نتواند تصمیم بگیرد و تمام شخصیت های علمی و اجرایی این وزارت بسیار بزرگ را از خود نومید و منزوی کند!!!!
أقای رئیس جمهور!
شما منتخب ما هستید و قدرتتان را از رأی تک تک ما بر اساس شعارهایی که سر داده اید و حتماً هم بدان پایبند هستید؛ گرفته اید. ما از شما می خواهیم که وزرا در فرآیندهای تصمیم گیری در حوزه مسئولیت خود اختیارات تام و تمام داشته و کاملاً مستقل عمل کنند و برای تعیین معاونان و روسای سازمان های ملی نیازی به کسب اجازه از نهاد ریاست جمهوری نداشته باشند که این امر مذموم و مفسده زاست و به استقلال وزارتخانه ها خدشه زده و سبب ضعف وزرای دولت و زمینه دخالت و سفارش می گردد و شما بهتر می دانیدیک مدیر سفارشی برای یک سیستم خسارتش بیش از ضایعه هیروشیما و ناکازاکیست و اگر مسئولیت می خواهید اختیار لازم هم بدهید.
نکته بعدی برای سفارش به این جوان بی پناه و راه نابلدیست که بدون تجربه این مسئولیت کمرشکن و سنگین او را زیر فشار گذاشته اید اگر دلتان برای ما کارکنان بینوا و وزارتخانه رهاشده و کشاورزان بی پناه نمی سوزد، لااقل دلتان برای ایشان بسوزد که برای این شغل بسیار لاغر و نحیف است و قول بدهید که کل کابینه با شرافت از او حمات کنید تا بتواند آبرومندانه تا پایان دولت در کابینه باقی بماند و مانند گذشتگان حتی همان کرسی مجلس را هم از دست ندهد و شرمنده همکارانش در وزارت و مردم عزیز و موکلانش در حوزه انتخابیه نشود و همچنین کارکنان و بازنشستگانی که در طول ۶ برنامه گذشته و ایضاً برنامه هفتم زیر پونز نقشه الصاقی به دیوار افتاده و دیده نشده و هرگز هم در محاسبات منظور نمی شوند!!
یک بار دیگر سختی کار وزارت به ویژه در این شرایط فوق بحرانی را به جنابعالی و کلیه اعضای هیأت دولت و نمایندگان محترم مردم عزیز ایران در مجلس شورای اسلامی یادآور شده و از همگان می خواهم برای حفظ آبروی این جوان بسیار عزیز و موفقیت ایشان از همه وجودتان مایه بگذارید.
در پابان مثل همیشه برای عزت و سربلندی و موفقیت جنابعالی و همچنین برادر عزیرم جناب آقای دکتر نوری قزلجه و هر انسان معصوم وبی گناهی که قرار است به ضلع جنوبی طبقه ۱۶ تشریف بیاورند و واقعاً روی آن کرسی که امیدوارم لرزان و صندلی ببخشید امان مینی بوس هم نباشد و محکم و بدون لرزش باشد، جلوس نموده و از صمیم قلبم دعا می کنم که پیروز شوند چه آن که پیروزی ایشان، موجب غرور همه ما و شکست ایشان هم سبب سرافکندگی و شکست همه ما و حیثیت و آبرو و اعتبار تابلوی وزارت و خانه ماست.
برای ثبت در تاریخ وزارت جهاد کشاورزی
دکتر سیّد یعقوب موسوی- فیزیولوژیست و بیو انرژیست